ajzy_doc1.jpg

برای دانلود نسخه pdf   کتاب اینجا کلیک کنید.

مقدمه:

ایجابات پرور رحمت تلاش از كس نمى خواهد

بد ست از دعا خالى گریبان ا ثربكشاء  (بیدل )

الحمد لله الذی اذن لعباده الدعاء و جعـل من الوسائل إلیه ‏الإیمان و التوبه و البكاء و الصلاة علی محمد خاتم الأنبیاء و ‏علی آله و أتباعه الأتقیاء ‏

سپاس وستایش ذات مقدس پـروردگار عظیم الشأنی را سزاست كه با كمال بزرگی و بی نیازی و عزت ، درهای ‏لطف و مرحمت، مهربانی و عطوفت خود را بر بندگان ‏خود گشوده و كوچك و بزرگ، صالح و طالح، مطیع و ‏عاصی و مؤمن و كافر را اذن عام و رخصت داده كه هر ‏ساعت و دقیقه از شب و روز، گاه و بیگاه در خلوت او را ‏بخوانند و با خودِ او بدون واسطه مكالمه و خطاب ‏نمایند.

خوانندگان محترم!

فراموش نباید کرد که: پروردګار عظمت ما اجابت  را مى داند  به شرط آنكه ما انسانها  طریقه  خواندن وخواستن آنرا  یاد بگیریم.

دعا عبادتیست که پروردگار ما آنرا دوست دارد ودعا کنندگان نیز ازآن لذت می برد.

دعا از جمله سنت های است که: رسول الله صلی الله علیه وسلم تا آخرین لحظات زندگی خویش، یک لحظه هم از  طلب آن  دست بر نداشت.

دعا سلاح  کار آمد مؤمن، دعا ستون دین مؤمن است، دعا وسیله است که دین مؤمن را نورمیبخشد، مؤمن با طلب دعا از بارگاه  رب العزت دلش  آرام می گیرد، و بدینوسیله عقده های دل خویش را باز می نماید.

پروردگار با عظمت ما میفرماید: « فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ » ( سورۀ البقره آیه 152 ) (مرا  یاد كنید  تا  شما را یاد كنم ) «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» (سورۀ  الاحزاب : آیه 41 ) 

( پروردگار را بسیار  بسیار  ذكر كنید).

در بسیاری از اوقات در روزگار زندگی انسان حالاتی  پیش می اید که ضرورت با راز ونیاز دارد، غرض گفتن این راز  جز  الله کسی دیگری  سزاوار ومحرم نیست.

به جز ذات اقدس که همیشه مواظب بندگان است و به محبت خاصهٔ ربوبیت به بنده اش خطاب کرده میگوید :« وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. »( سوره  البقره :آیه 186 ) (هر گاه  بندگان من  از تو  در باره من  سؤال كردند همانا  من نزدیكم وجواب مى دهم به دعا وفریاد هردعا كنند ه اى كه مرا  به دعا  وفریاد مى خواند.  پس  لازم  است از دستور هاى من اطاعت نماید، وسپس ایمان بیاورند باشد كه راه راست  را بیابند  وبه مقصد رسند.).

بلی، جهت پذیرش دعا، شرط آنست که : اولاً به خالق یکتا ایمان آورد و دعوتش را بطور یقین از صفای قلب قبول کرد.

همچنان پروردگار با عظمت ما میفرماید :« وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ ».(مرا بخوانید تا (درخواست‏) شما را اجابت كنم‏! كسانى كه از عبادت من تكبّر مى‏ورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مى‏شوند! (سوره غافر آیه 60 )

پیامبر بزرگوار محمد صلی الله علیه وسلم در حدیث قدسى فرموده است:

« أنا مع عبدى ما ذكرنى  و تحركت شفتاه بى » ( من با بنده خود  هستم تا زمانیكه بنده  به یاد من باشد ، من با بنده خود هستم تا زمانیکه لبان بنده ،  به ذكر من در حرکت باشد.)

در حدیثی دیگری آمده است: « ما عمل ابن آدم من عمل  أنجى له من عذاب الله من ذكر الله  عزوجل » ( بنى آدم هیچ  عملى  را انجام  نمى دهد  كه مانند ذكر خداوند  متعال اورا از عـذاب نجات  بخشد). اصحاب كرام  گفتند  یا رسول الله: جهاد  هم مثل  ذكر نیست؟  فرمود: « ولا  الجهاد فى  سبیل الله الا  أن تضرب بسیفك حتى ینقطع ثم تضرب به حتى ینقطع، ثم تضرب  به حتى  ینقطع » (جهاد هم ما نند  ذكر  نیست مگر  اینكه  با شمشیرت  جهاد كنى  تا شكسته  مى شود دوباره  با شمشیر  دیگرى   جهاد  كنى تا انهم  شكسته مى شود باز با شمشیر دیگرى به جهاد بپردازى  تاسومى هم شكسته مى گردد ).

همچنان در حدیث دیگری می فرماید: « هر كه دعا نكند  الله تعالى  از  او ناراض  مى گردد ».

واقعآ هم  در اداب دین مقدس  اسلام علماء دعا را بحیث  مغز عبادت، دعا بحیث سلاح مؤمن، دعا بحیث ستون دین  مقدس اسلام ودر نهایت دعا بحیث نور آسمان وزمین معرفی نموده اند.

نعمان پسر بشیر از پیامبر صلی الله علیه وسلم دعا را بمثابه عبادت معرفی  داشته میفرماید : « الدعاء هو العباده » دعا همان عبادت است ( جامع الصحیح شیخ آلبانی1312 -2654-3086)

در روایت حضرت  لی رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم دعا رامنحیث سلاح مؤ من معرفی داشته میفرماید : «الدعاء سلاح المؤمن وعماد الدین ونور السماوات والأرض» (دعا سلاح مؤمن، و ستون دین، و نور آسمانها و زمین است).

محدثین مینویسند  روزی یکی از صحابه از پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اینکه کدام دعا مستجاب میگردد،  فرمودند:دعائیکه :« جوف الیل و دبر الصلوات المکتوبات»  یعنی: دعا که در دل شب و بعد از نمازهای فرض صورت گیرد زیاتر مورد استجابت قرار میگیرد. ( ترمذی 3499  )

بنا زمانیکه چنین لحاظاتی ذیقیمت برای مؤمن مسلمان در جوف الیل وفراغت  از نماز های فرضی مساعد میگردد، ما باید این موقع را مناسب شماریده ودست به دعا بلند نمایم. تعدادی کثیر ازعلماء بدین عقیده اند که: انکار از طلب دعا بعد از نماز های فرض کفران نعمت است.

بنده، نباید آنقدر مغرور عباداتش شود که دست از طلب دعا بردارد، ور نه احد من الناس تا رحمت خداوند بر وی نباشد بوی جنت به مشامش نخواهد رسید.

« اللهم أصلح لی دینی الذی هو عصمة أمری، وأصلح دنیای التی جعلت فیها معاشی: اللهم إنی أعوذ برضاک من سخطک، وأعوذ بعفوک من نقمتک وأعوذ بک منک، لا مانع لما أعطیت، ولا معطی لما منعت، ولا ینفع ذا الجد، منک الجد ».الهی  پروردگارا ! دینم را اصلاح‌ ‌کن که پاکی و پاکدامنی من در آن است‌. و دنیایم را اصلاح ‌کن که زندگیم در آن است.

خداوندا از خشم تو به خـرسندی و رضای تو پناه میبرم رضای و از غضب تو به عفو و گذشت تو پناه می‌برم‌، و ازتو، به تو پناه میبرم.

چیزی راکه تو عطاکنی‌،‌کسی نمی‌تواند مانع آن باشد و چیزی راکه تو منع‌کنی‌،‌کسی نمی‌تواند آن را اعطا کند.

هیـچ بخت و عظمت و ثروتی در پیشگاه تو بندگان را بکارنیاید، بلکه تنها عمل صالح وکردارشایسته برایشان سودمند واقع می‌شود.

پروردگار با عظمت ما میفرماید : «أمن یجیب المضطر إذا دعاه ویكشف السوء »

(  یعنی: « یا ( كیست)   آن كس كه درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏گرداند.) (سوره نمل: آیه  62  )

پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (لیس شـیء أكرم على الله تعالى من الـدعاء) (ترمذی و احمد) یعنی: «نزد خداوند چیزی گرامی تر از دعا نیست.»

داوؤد علیه  السلام مى فرماید: «  پروردگارا  هر گاه  مر ا دیدى  كه از مجالس ذاكرین  به سوى مجالس غافلین  قدم بر میدارم . قبل از رسیدنم به آنان، پایم  را شكسته گردان ! چون  این نعمت بزرگى  است كه آن  را بر  من ارزانى  مى كنى »

در حدیثی از ابوهریرة  (رضی ) آمده است: «  لیس شى ء  اكرم  على الله  عزوجل من الدعا »( هیچ چیزى به نزد خداوند  گرامى تر  از دعا  نیست ).

سفیان بن عیینه ( رح ) میگوید: «هر گاه  جماعتى با هم  جمع  شدند وبه ذكر  خدا  مشغول  شدند ،  شیطان  ومال دنیا  با هم  در گوشه اى مشغول نظارت میگردنند،  شیطان  به دنیا  مى گوید:  نمى بینى اینها به چه كارى مشغول اند ؟  دنیا  مى گوید: بگذار  آنان  از هم  جدا  شوند  آنگاه  گریبان شان  را مى گیرم  وآنان را  به سوى  تو مى آورم.»

در حدیث  شریف امده  است كـه : اگر به مفاهیم قرآنى واحادیث نبوى وهدایات  اسلامى  نظر به اندازیم در خواهیم یافت كه : دعا وسیع ترین   نوع از عبادت  خضوع  وبندگى در برابر خداوند به شمار رفته و مانند  سایر عبادات اسلامى  تاثیر  وسعیى  تربیتى  وتكاملى بر انسان  مى بخشد .

واقعٱ  هم همانطوریكه پروردگار عالمیان   فرموده است كه  دعاى  دعا  كننده  را  مورد اجابت قرار مید هم .»

علماء میفرمایند : دعاء همان درخواست آمرزش و رحمت و گذشت و برآمدن نیاز ها از خداوند می باشد.

دعاء جزو عبادت هایی است که خداوند ، عز وجل، را خوشنود می سازد.

دعا « فقط یك درخواست  خشك وبى روح در جهاد اكبر با هوى وهوس ،  نیست ،  بلكه  «  دعا » باطن قرآن است .

دعا تكیه گاه مطمین  معنوى است كه انسان  براى خود  در مبارزه  با مشكلات ایجاد  می نماید. در مبارزه  با هوى وهوس  نفس وجنگ  درونى  اسلحه انسان  ، دعا  است  .

دعا، اسلحه‌ای است که تیرش دروقتی سختی ومصیبت  به خطا نمی رود، دعا ذخیره‌ مؤمن در شدت و سختی است.

دعا اسلحه انسان مهذب ورجعت  عاجزانه انسان بسوى پروردگار  است وبس .

دعا  كننده  واقعى سمت  وتو جه اش   به سوى  مخلوق  نیست  كه عطا ء اش  ناچیز  وبخیلانه باشد . بلكه دعا كننده واقعى رجعت اش   به سوى پروردگار با عظمت است ،  بسوى  پروردگارى كه « مالك  یوم الدین » است .

- از نعمان بن بشیر رضی الله تعالی عنه مرویست که آن حضرت فرمودند: «الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ، ثُمَّ قَرَأَ وَقَالَ رَبُّكُمْ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ». «دعا همانا عبادت است»

در ترمذی و ابن ماجه و نسائی و ابوداود و احمد آمده است، و در روایت مستدرک حاکم موجود است: «الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ» (جلد  1، صفحه 491).

«دعا همانا عبادت است»

- و در ترمذی از انس بن مالک رضی الله تعالی عنه روایت گردیده است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ» دعاء مغز عبادتست.

- در مستدرک حاکم از علی مرتضی مرویست که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند :«الدُّعَاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ، وَعِمَادُ الدِّینِ، وَنُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ».دعاء سلاح مؤمن و ستونِ دین و نور آسمانان و زمین است.

- نیز در مستدرک جلد اول از انس رضی الله تعالی عنه روایت شده که رسول گرامی فرمودند: «فإنه لا یهلك مع الدعاء أحد».

- در ترمذی و ابن ماجه از ابوهریره رضی الله تعالی عنه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم  فرمودند: «لَیسَ شَیءٌ أَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنَ الدُّعَاءِ». «هیچ چیزی مکرمتر از دعا نزد الله نمی‌باشد».

- و در مستدرک جلد 1 صفحه 491 از ابن عباسب روایت شده است: «أفضل العبادة هو الدعاء». «بهترین عبادات همانا دعاست».

اگر به مفهوم وجوهر  دعا که در احادیثی نبوی تذکر یافت ،  توجه نماییم  در خواهیم  یافت كه هدف  دعا كننده  اینست كه پروردگار ا نسان را  به حضور خویش قبول نماید   وانسان  هم  خالق خویش  را ملاقات نماید. 

حكمت ومفهوم  دعا  در  روح دعا نهفته است . كه آن  رجعت  عاجزانه به سوى پروردگار  است  ، به سوى خداى كه همه هست وبود  ما به   دست بلا كیف  او است ، ذات  الهى  قابلیت ، ناتوانى  وما یحتاج   مارا بسیار خوب مى داند، ذات باریتعالى  « خالق كل شى ء  وهو بكل  شى علیم » است .

تعریف دعا:

دعا از ریشه » دعو » که جمع آن ادعیه است  ودر زبان انگلیسی بمعنای Prayer, Blessing, Benediction  آمده، در لغت  به معنى  نیایش کردن، درخواست حاجت از خداوند کردن،   فرا خواندن، دعوت  كردن، گوش  دادن به كسى  یا چیزى آمده است. در زبان دری و پشتو بدون همزه ( دعا) و در زبان عربی با همزه یعنی ( دعاء) نوشته میشود.

در اصطلاح :

خواندن جمله هاى ماثور از پیغمبر صلى الله علیه وسلم  در اوقات  معین براى  طلب آمرزش  وبر آورده شدن حاجات  است  ونیاش كردن، مدح  وثنا ،  نفرین، تحیت  وسلام ودرود  و تضرع  وخشوع.

دعا، یعنى  ارتباط  متداوم ( شخص دعا كننده )  با مدعو (  طرف  خوانده شده ) یعنى  خالق  لایزال كه پروردگار عالمیان  است.

دعا  ، عرض نیازخالصانه   به سوى پروردگار  وخواستن  نیازمند یها  از اوست  كه از فیض وفضل  همیشه ونامتناهى  اش  به بنده  خویش بر اساس  حكم الهى كه میفرماید:« ادعونى استجب لكم»، هر  گاه  اورا  بخواند  در هاى سعادت  به روى  او باز میگردد.

دعا در طول تاریخ  حیات بشریت  وجود داشته وبطور یقین خدمت شما  بعرض میرسانم  تا اینکه آنسان  در کره خاکی زمین زنده است تا ابد  به آن  محتاج خواهد بود ،  اولین كسى  كه  روبه در گاه  الهى نمود  ودعا كرد  حضرت  آدم  علیه وسلم  ابو البشر   بود.

مطابق به برخى از روایت  آدم  علیه وسلام بعد از هبوط به زمین، دست  به سوى پروردگار بلند نمود،  وهمان بود كه دعا  اش مستجاب شد  ومژده  جنت  وبشارت  بخشش  به او رسید.

طوریكه  خداوند  پاك در ( آیه: ۳۷  سوره بقره  ) میفرماید : پس  آدم  از خداى خویش  كلماتى  آموخت  كه آن  كلمات  سبب پذیرفتن  توبه  اوشد .

تأثیر دعاء:

طى  تحقیقات كه توسط  علماء  بعمل آمده است دعا نه تنها  براى انسان  در موقع  كه محتاج  باشد  و براى حاجت خویش  دست به دعا مى زند  مفید وسود مند مى باشد، بلكه دعا زمانیكه تقاضا وحاجت  هم در میان  نباشد براى انسان سودمند ، مفید وضروری میباشد .

اساسٱ فریاد رسى ، نیكو كارى  ودلسوزى  زمینه را  براى  بهبود  یافتن انسان  فراهم مى سازد.

دعا آرامش بخش  دلها ست وهمین آرامش  است  كه در روح  ومغز  انسان  نوعى  انبساط  ایجاد میكند  وروح را  از  حالت  خمودگى  بیرون  مى آورد  وبه حركت  وا مى دارد  وگاهى   روحیه  دلاورى  وقهر مانى  به دعا كننده مى بخشد.

دعا به انسان متانت  در  رفتار ، انبساط  وشادى  درونى ، استعداد  پیروزى  ، واستحكام  در استقبال  از حوادث  مى دهد  وبدین وسیله  انسان  توجه  زیادى  به ذات اقدس الهی   پیدا  مى كند  ومانند  سایر عبادات  اثر  تر بیتى  دارد.

دعا  روح ایمان  را در نفوس  بر  مى انگیزد . وانسان  لذت ارتباط  با پرودگار  را درك  مى كند .

دعا انسان  را متكى  به پروردگار با عظمت   ومستقل  مى سازدواز اتكاى  به دیگران  بى نیاز  مى كند.

دعا  حب الهى   را در دل  رسوخ  مى دهد  ونفس  را از مشغله هاى  بیهوده رها مى كند.  وچراغ امید را در قلب  ودل انسان  روشن  مى سازد.

دعا  كشش  بنده  ضعیف  ونیازمند ومحتاج  به سوى خداوند  كریم وتوانا است . دعا كلید ووسیله  قرب الهى لب عبادت ، مغز واساس  طاعات  وحیات روح است.

دعا  موجب  نزول بركات  وشرح صدور  در انسان  مى شود .

دعا  چراغ جان است ، جانها را  برمى  اروزد  وزبانها را معطر  مى سازد.

دعا  در فر دواجتماع  تاثیر  بسزاى دارد. به یاد داشته باشید در جوامع كه به دعا  ونیایش  توجه واهتمام بعمل  نمی اورند   به تبا هى  وبر بادى عظیمى  مواجه  میگردد.

دعا اطمینان بخش  دلها  وفضیلت هرانسان خدا پرست  است. دعا سدى در برابر  گناهان  وانحرافات است.

دعا باعث  تقویت  معنویات  وارج  وارتقاى  عبادت  مى گردد. دعا كننده  همواره  با ریسمان  استوار  خود را با پروردگار  محبوب خویش  پیوند  مى دهد وبدین وسیله  از ورطه  گرفتاریها  نجات مى یابد.

دعـا ،ضامن سلامتى انسان است:

تعدادی کثیری از علماء بدین باور وعقیده اند که دعا ، ضامن سلامتی  انسان است از جمله:

داكتر «  هربرت بنسون »  استاد  پوهنتون  هاروارد از جمله اولین شخصی که در مورد فواید دعا تحقیقات خوبی علمی بعمل اورده ودر مورد معجزه دعا مینویسد:

« یگانه جمله مشترکی دعایی  که بین همه  پیروان ادیان ابراهیمی ( از جمله مسلمانان، مسیحیان، یهودیان وکاتولیکها وجود دارد جمله: « پروردگارا ! به ما رحم کن  » میباشد.

 یهودیان  درود  صلح »  شالوم »  مى فرستند ، پروتستانها  اكثرٱ در اولین بخش دعاى خویش كلمه « آفریدگار » رادرآغاز  « سرود بیست سوم »  بر مى گزینند.

داكتر ( هربرتبنسون ) حتى  به سپورتمینان وورزشکاران  هم  پیشنهاد میكند كه اگر  هنگام  مسابقه دعـا نمایند  نیرومندى  بدنشان  بیشتر میگردد، و تاثیرات مطلوبى برعضلات بدنش بجا ء مى گذارد.

كارل گوستاو یونگ روانشناس مشهور سوئیسی در باره قوت وصلابت دعا مینویسد: « واقعه  نماز ودعاى  جمعى ، بهره گیرى  از حیات  فائق ومتعالى است  كه برتر از همه  مرز ها  وحدود  زمانى  ومكانى است ولحظه اى جاوید وابدى  در زمان است.» (جهان نگرى  كارل  یونگ ، ترجمه جلال  ستارى ، صفحه ۲۶۷)

 

داكتر  توماس هاى اسلاپ  انگلیسى  میگوید:

« یكى  از  مؤثرترین  عوامل  ایجاد  خواب آرام  دعا میباشد. « داكتر  تـوماس هاى اسلاب  میگوید من  طبیب  هستم  وبعد  ازشش سال   طولانى  تجربه در این  رشته   دریافتم كه  : « دعا كردن  در میان مسكنهاى مغز  واعصاب،   طبیعى ترین  وكامل ترین  تداوى به حساب مى اید .» ( آیین زندگى ، دیل  كارنگى ، ترجمه  ریحانه  جعفرى  وپروین  قائمى ، صفحه ۲۶۷ ).      

ویلیام جیمز روانشناس مشهور   متولد سال ( 1842 در شهر  نیویورک ) در مورد دعا مینویسد:

« دعا ونماز  ویا به عباره دیگر، اتصال  با روح عالم  خلقت  ویا جان  جانان ... كارى است  با اثر  ونتیجه.

 نتیجه آن عبارت  است  از ایجاد  یك جریان  قدرت  ونیرویى  كه به طور  محسوس  داراى  آثارمادى  ومعنوى  است ».( تفصیل موضوع را میتوان در رساله دین وروان  ،  ویلیام  جیمز  ، تر جمه  مهدى  قائنى ، صفحه 177 مطالعه فرماید).

اما نوئل  كانت  مى گوید:

« وقتى دعا  با  شكوه عظمت وجلال اجرا شود ...  در وجود انسان  تاثیر  بسیارى  دارد ... انسان  هر گاه  به دعا ونیاش  بپردازد ، وضع  وحالى  كه در  تمام  زندگانى اش  بر او حاكم  است ، تغییر مى كند. »( رزك نشریه  ارغنون ، ش ۵و۶ ،  بهار وتابستان  ۷۴ ، صفحه  ۳۱۸ )

آلكسیس  كارل  در باره دعا مینویسد:

 اگر انسان خواستار فهم ودرك   واقعى  دعا باشد  باید آنرا در  قرآن عظیم الشان وسنت  پیغمبر اسلام محمد صلی الله علیه وسلم جستجو نماید.

او میگوید: » دعا  تنها یك  عبادت معمولى نیست، بلكه دعا نوعى از حالت است  كه از روح  شخص دعا كننده  بر مى خیزد. دعا  نیرومترین  شكل از انرژى  است  كه شخص میتواند  آنرا تولید كند.

تاثیر دعا بر روح  وجسم انسان  به آن اندازه  قابل  اثبات است كه تاثیر غدد ترشح كننده بدن،  و نتایج  آن را میتوان  از راه  افزایش  كار آمدى  بدن،  بزرگتر  شدن نیروى  فكرى، زیادتر شدن  طاقت  اخلاقى،  وعمیقتر شدن  فهم  انسانى  از واقعیت  هایى  كه با  روابط بشرى  همراه است  اندازه گرفت.

الكسیس كارل در تعریف دعـا مى گویـد:

« دعا  پروازروح است به سوى  خدا  یا حالت  پرستش  عاشقانه اى است  نسبت به آن  مبدئى كه معجزه  حیات  از او  سر  زده است  وبالاخره  نیاش  نمودار كوشش  انسان  است براى ارتباط با آن   وجود نامرئى ، افریدگار همه هستى ، عقل كل ، قدرت مطلق ، خیر مطلق .» ( نیایش ، الكسیس كارل ، ترجمه شریعتى ، صفحه  ۴۱ و۴۲ )

 

دكتر ویـن دایر مى گویـد:

« من در حین نماز  به شیوه اى  باور  نكردنى  از نور  الهى برخوردار  مى شوم واحساس مى كنم  كه همه وجود من  روح است  هر چند كه نور  از داشتن  جسم  اگاه  هستم ؛ وهنگامى  كه از  این احساس  روحانى  وسیر  وسیاحت  در عالم  روح  به جسم  خود بــاز  مى گردم  احساس قدرت مى كنم ؛ وطورى  تصور  برایم بوجود مى اید كه گویا جسمم  به انرژى  بیشترى مجهز  گردیده است. ) در مان  با عرفان ، داكتر  وین دایر ، ترجمه  جمال  هاشمى  ، صفحه  ۳۰۸  )

دیل كارنگى مى نویسد:

« هنگامى كه احساس مى كنم  كه خیلى عصبانى هستم  خودم را به اولین  كلیسا كـه دروازه  اش باز بـاشد میرسانم، چشمم را مى بندم  ودعا مى كنم  .

درهمین حال متوجه میشوم كه اعصابم وجسمم آرامش بیشترى یافته است.»  ( آیین زندگى ، دیل  كارنیگ ، ترجمه  ریحانه  جعفرى  وپروین  قائمى ، صفحه ۲۰۳ ).

راش، یکی از بنیانگذاران علم روانشناسی می گویـد:

مذهب آنقدر برای پرورش و سلامت روح و روان انسان اهمیت دارد که اکسیجن برای تنفس انسان.

ایمان بدون شک مؤثرترین تداوی اضطراب است فقدان ایمان خطری است که شکست انسان را در برابر سختی های زندگی هشدار می دهد.

همانطور که امواج خروشان وغلتان اقیانوس نمی تواند آرامش ژرفای آن را برهم بزند و امنیت آن را پریشان کند دگرگونی های سطحی و موقتی زندگی نیز آرامش درونی انسان را که عمیقاً به خداوند ایمان دارد بر هم نمی زند.

دکتور یونگ می گوید:

من صدها تن را که به من مراجعه کرده اند معالجه وتداوی نموده ام  اما از میان مریضان  که در نیمه دوم عمر خود به سر می برند یعنی از ۳۵ سالگی به بعد حتی یک مریض را ندیدیم که اساساً مشکلش نیاز به یک گرایش دینی از زندگی نباشد. آنها به این دلیل گرفتار مریضی  روانی شده بودند که جوهر دین و باورهای دینی را در نیافته بودند لذا با بازگشت به این دیدگاههای دینی به طور کامل تداوی  شدند.

دکتر کارل ژنگ گوید:

در مورد مریضان  که در مقام معالجه به من مراجعه کرده اند، مطمئنا می توانم بگویم که مریضی  و کسالت روانی همه ی آنها این بود که چیزهایی را که مذاهب زنده ی هر عصر به پیروان خود بخشیده اند، آنها از دست داده بودند و هیچ کدامشان تا مادامی که دلبستگی به یک عقیده ی مذهبی پیدا نکردند بهبود نیافتند.» (بشر امروزی در جستجوی خدا ، صفحه 5 .)

 

 نتیجـه كلى:

در اینجا هیچ جاى  شك نیست كه دعا ونیاش  درروح  وجسم انسان  تاثیر  مثبت گذاشته  وتوانمندى انسان را  در  مبارزه  با مشكلات  بیشتر مى سازد.

 دعا   در حل مشكلات  انسان  تاثیر  بى نظیرى دارد.میان  دعا  ونیاش  وهدایت  انسان  ارتباط  عمیق  وجود  دارد.

 دعا ونیاش ضرورت و نیاز همه  انسان ها  است.آشفتگى  واضطرابات  با دعا  ونماز  تدواى گشته  وطوریکه در فوق متذکر شدیم دعا  حتى در میان مسابقات سپورتى   تاثیر معجزه اسایى براى انسان  مى بخشد.

اثرات دعا نزد ابن قیم الجوازی:

شیخ ابن قیم الجوازی  یکی از علمای شهیر جهان اسلام که در قرن هشتم 

( 691 هجری  751 هجری 1292 میلادی 1349 میلادی ) می زیست در مورد  اثرات دعا بر انسان مینویسد:« مثال دعا بدین گونه است که شخصی تحت حمایت پدرش باشد و پدرش از بهترین غذاها، نوشیدنی و لباس‌ها به او بدهد و او را به خوبی تربیت نماید و او را به اوج ترقی و پیشرفت برساند.

 چنین پدری که سرپرستی و تمام منافع پسر را بر عهده دارد، فرزندش را برای کاری به جای دیگری می‌فرستد. پسر برای انجام مأموریت ناگزیر است از راهی برود که دزدان ،راهزنان و دشمنان زیادی در آن هستند. دشمن او را دستگیر می‌کند، دست و پایش را محکم می‌بندد، او را اقامتگاه خویش منتقل می‌کند و با وی رفتاری بر عکس رفتار پدر در پیش می‌گیرد و به بدترین شکل ممکن شکنجه‌اش می‌نماید.

 درآن زمان است که فرزند نیکی‌های پدر را به یاد می‌آورد و با سوز و افسوس فراوان ازخوبی‌های پدردرحق خود یاد می‌کند؛ پسراسیر هنگام اسارت گذشته‌اش را به یاد می‌آورد و به حال خود می‌اندیشد که چطوراسیر و دربند دشمن شده است.

 زمانی که فرزند در اسارت دشمن است وهر لحظه شکنجه می‌شود و می‌داند که عاقبت اورا خواهند کشت،رو به سرزمینی می‌کند که پدرش آنجاست؛ در آن هنگام پدرش را خیلی نزدیک می‌بیند؛ بدان سومی‌شتابد و خودش را طوری به زمین می‌اندازد که گویی پیش پای پدر افتاده و در آن حال پدر را به فریاد می‌خواند و از او کمک می‌طلبد.

حال اگر پدر آنجا حضور داشته باشد و فریاد و فغان فرزندش را ببیند و مشاهده کند که اشک برگونه‌های پسرش می‌بارد و دشمن نیزدر تعقیب او و در پی کشتنش می‌باشد. آیا امکان دارد که فرزندش را در آن حال تنها بگذارد؟ بنابراین، در باره‌ی پروردگاربا عظمت که نسبت به بندگانش از پدر و مادر مهربان‌تر است، چه گمانی باید داشت؟ خدای متعال چه معامله‌ای با بنده‌اش خواهد کرد در آن هنگام که بنده به سوی او بگریزد و خودش را به درگاهش بیفکند و رخسارش را بر خاک آستانش بمالد و زار زار بگرید و بگوید:

ای خدا! ای خدای من! ای ارحم الراحمین و ای مهربان‌ترینی که جز تو رحم‌کننده و یاری‌گری نیست! ای تنها پناه و ای تنها فریادرس! من فقیر و گدای درگاه تو هستم و به تو پناه آورده و به تو امید بسته‌ام؛ هیچ پناه و نجاتی از عذاب تو نیست جز بازگشت وانابت به سوی تو. تو پناه و یاورمن هستی . ( این موضوع  : را میتوان در مدارج السالکین 4/ 429 430) به تفصیل مطالعه فرماید.)

ارکان دعاء  :

همانطوریکه یاد اور شدیم  دعا به منزله عبادت ویا خلاصه عبادت است  بناء   مراعات

كردن آداب  دعا جز اساسى وركن عمده آن بشمار میرود.

یكى از اركان  اساسى دعا داشتن اخلاص كامل  به الله تعالى است .انسان زمانیكه مصروف دعا میباشد باید به یقین كامل  درخواست  بعمل اورد  واز تذبذب ،  شك دو دلی وبى یقینى باید دست بر دارد.

 مثلآ  این  طور نه گوید  كه اگر تو میخواهى غم مرا دور  كن ، بلكه  دعا كننده باید با عزم، جزم و قاطعیت دعا كند ویقین كامل به اجابت آن داشته باشد و امیدوار هم باشد باید بگویداى الله این غم ودشوارى كه من به آن مبتلا ام از من دور  نما. 

پیامبر  صلى الله علیه وسلم فرموده است : « لایقل أحدكم إذا دعا ، أللهم اغفرلى إن شئت ، اللهم أرحمنى إن شئت ، لیعزم  المسئلة فإنه لا مكره له »

 ( هر  گاه یكى از شما  دعا  مى كند  نباید  بگوید : خداوندا  اگر  مى خواهى  مرا ببخش ! اگر مى  خواهى به من رحم كن ! باید دعا  به صورت جزم وقاطعیت باشد ،  چون  هیچ چیزى قدرت ندارد  خداوند  را ملزم  به انجام  امرى كند ).

شرائط دعا :

علماء در مورد شرایط دعا می فرمایند :

1- به‌ قدرت‌ مطلقه‌ الهی‌ دانا بوده‌ و یقین‌ داشته‌ باشد که‌ همه‌ اسباب‌ و وسایط درقبضه‌ تسخیر وی‌ می‌باشد.

2- با حضور قلب‌ و نیت‌ راستین‌ دعا کند زیرا خداوند دعا را از قلبی‌ که‌ غافل ‌باشد نمی‌پذیرد.

3- اجتناب  از پوشیدن  لباس  حرام  از  نوشدنی هاى حرام  واز وسائل  كسب وكار  حرام.

4- از دعا کردن‌ ملول‌ و دلتنگ‌ نشود.

5- دعا باید از امور جایز بوده‌ و شرعا مطلوب‌ باشد.

6- دعا علیه‌ حقوق‌ مسلمانان‌ نباشد.

7- دعا نه كردن  به گناهى  وامر بدى  وبه  قطع  صله  رحمى.

8- آنچه كه از ازل  مقر ر ومعین شده  به تبدیلى  آن دعا  نكردن ( مثلآ تبدیلى  جنس ).

9- در دعا از حد  تجاوز  نه كردن كه دعا  شیئى  نا ممكن  ومحال  را هم  بكند.

10- در قبولیت  دعا  اظهار  شتاب  كارى  وبى صبرى  نمودن .

 

یادداشت ضروری:

 یکی از ضروریاتی که به وقت دعا کردن و قبل و بعد از آن باید رعایت شود، اعتماد به خداوند در استجابت خواسته‌مان است.

 

دعای خویش را با ایمان هر چه بیشتر خواندن و آنرا مستجاب شده دانستن ، شاید مهمترین مؤلفة دعای مؤثر و اجابت آن است.

مستحبات دعـا:

1- اولین نقطه که در دعا باید مراعت گردد ، اینست که : اغاز  وانجام دعا  باید با حمد وثنا ى  پروردگار باعظمت آغاز یابد ، و  دعا كننده  باید در  دوران  دعا  قولآ وعملآ احترام پروردگار با عظمت را  در نظرداشته باشد .

2- قبل از دعا ء وبعد آن  بر پیغمبر  صلى الله  علیه وسلم  درود  وسلام  خواندن.

3- با وضوروى بقبله ، دو زانو  نشسته ودعا خو یش را با صداى آرام  ونه بسیار آهسته  بلكه متوسط  به دعا  مشغول شود.

4- مثل  سائلى هردو دست را  تا برابر شانه  كه سفیدى زیر بغل  اش نمایان  شود  بلند نماید  وانگشتان دست  خویش را جدا جدا  كشاده  وپهن  نمودن دعا نماید .

روایت است كه پیامبر صلی  الله علیه وسلم فرموده است : « إن ربكم حیی كریم یستحی من عبده إذا رفع یدیه إلیه أن یر دهما صفرٱ » ( خداوند  زنده  وگرامى است ، شرم  مى كند  از بند ه  خود  هر گاه دستانش  را به سوى او بلند  كند  اینكه آنها  را خالى  مسترد نماید ) . (  بخارى  كتاب التوحید باب  قول الله تعالى : « ولقد یسرنا  القرآن للذكر »( فتح البارى ) ۵۲۱/۱۳ )

5- هنگام دعا ء بایدانسان در حال عجز وانكسارى  با تضرع وزارى  با خشوع ، رغبت وترس دعا ء  را بخواهد :طوریكه خدازند  پاك میفرماید :

«  إ نهم  كانوا یسارعون فى الخیرات  وید عو ننا رغبٱ ورهبٱ »

6- بوساطت ووسیله اسما ئ حسنى ،  انبیاى كرام ، خصوصٱ نبى  اكرم صلى الله  علیه وسلم  و اولیاء الله  وشهداء  را دعا كردن .

7- هردعا ء را سه بار  تكرار  نمودن یابراى  یك  مطلبى بار بار  دعا خواستن.

ابن مسعود مى گوید : پیامبر صلی الله علیه وسلم   هر گاه  دعا  مى كرد  آن را سه  بار تكرار  مى كرد  وهر وقت چیزى را  از الله   مى خواست  سؤالش  را سه بار  تكرار مى نمود.

8- خواست  چنین  دعائیكه  برتمام  حاجات وضروریات  طوریكه ازپیامبر صلی الله  علیه وسلم منقول است ،  شامل  گردد.

 9- براى نفس خویش ومادر وپدر،آل واولاد ، خوا هر  وبرادرخود دعا ء كردن.

10-  دعا كننده  حاجات  خویش را از خداوند  تعالى چنین طلب  كند ، مثل  كه یك  نفر گداى بسیار گرسنه  با اصرار و الحاح  از كسى  طعام  و یا پوشاك  میخواهد.

11- قبل از دعا ء عملى نیك  بجا آوردن  وصلوة ( نماز ) حا جت را  خواندن یكى از عـواملى كه بر اجابت دعا  تاثیرعظیم وبسزاى دارد، توبه وبازگشت  توبه كننده  به سوى الله   است .

دعا درروایت کعب الاحبار:

قبل از همه باید  گفت که : کعب الاحبار ( ابو اسحاق کعب بن ماتع الحمیری الاحبار) ازجمله علمای شهیر یهودی و از قبیله ذوالکیلا ازکشور یمن امروزی  میباشد،اوا زیهودیت  به دین اسلام روی اورد ، ودرزمان حضرت امیر المومنین  حضرت عمر زندگی میگرد.

 کعب الاحبار یکی از دانشمدان برجسته ومعروف عصر خویش بود ،و ومعلومات وسیعی در مورد کتاب یهودا   هردوبخش عهد عتیق وعهد جدید وبخصوص درمورد  داستانهای  پیامبران گذشته داشت ، روایات متعدد از آن در بخش داستان های دینی که معمولآ به اسر ائیلیات شهرت از او بر جا مانده است :

وی طی روایت مینویسد :« درزمان  حضرت موسى  علیه وسلام  مردم به قحطى شدیدى مبتلا گردیدند ، موسى علیه السلام  یكجا با بنى اسرئیل  براى درخواست  نزول باران بمنظور دعا  ونیایش  به پیشگاه  الهى  به صحرا  رفتند . ولى  باران  نبارید ، تا سه  روز ده  بار مردم بیرون می  رفتند ومراسم دعا را بر پا میداشتند  ، ولی با آنهم  از باران خبری نشد .

خداوند  متعال به موسى علیه وسلم  وحى كرد : وفرمود ای موسی !  تا زمانیكه درمیان شما كسى باشد كه نمامى  وسخن چینى كند، من  دعاى تو  وبنى  اسرائیل  را نمى پذیرم .

موسى  گفت :

پـروردگارا !

آنكس كیست  تا ما  اورا  از جمع  خود  بیرون  كنیم  .

 خداوند  متعال  به او فرمود : اى موسى من شما را  از نمامى  وسخن چینى  منع  مى نمایم ، چگونه  خود م نمامى  كنم ؟  آنگاه  موسى به بنى اسراىیل  گفت : همگى  از نمامى  وسخن چینى  تو به كنید وبه سوى پروردگار  باز گردید . آنان همه توبه  كردند ، سر انجام  خداوند  باران  رحمت خود  را بر انان  نازل  نمود.

میگویند : دعا ء كنند وشنونده هردو آمین میگفتند  ، پس از دعا ء هردو دست را بر  روی   خود مالیدن .

فضیلت دعا

«وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (سوره غافر۶۰) (پروردگار شما می‌فرماید: مرا بخوانید، تا دعای شما را اجابت نمایم همانا کسانیکه از عبادت من تکبر می‌ورزند بزودی با خواری وارد دوزخ خواهند شد.)

«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» (سوره البقره ۱۸۶)چون بندگان من دربارهً من از تو بپرسند، پس همانا که من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت می‌کنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا آنان راه یابند.

رسول الله صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند: «الدعاء هو العبادة قال ربکم:

« ادعونی استجب لکم» ابو داود ۲/۷۸،ترمذی ۵/۲۱۱،ابن ماجه ۲/۱۲۵۸

دعا همان عبادت است، پروردگارتان می‌فرماید: مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم.

همچنان آنحضرت صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند:«إن ربکم تبارک و تعالی حی کریم یستحیی من عبده إذا رفع یدیه إلیه ان یردهما صفرا»ابو داود ۲/۷۸،ترمذی ۵/۵۵۷، ابن ماجه ۲/۱۲۷۱،ابن ماجه ۲/۱۲۷۱براستی که پروردگار پربرکت و والامقام شما زنده و صاحب کرم است، و هنگامیکه بنده‌اش دستهایش را بسویش بلند نماید، از بنده خود شرم می‌کند که دستهایش را خالی برگرداند.

و فرمودند:«ما من مسلم یدعوالله بدعوة لیس فیها إثم و لا قطیعة رحم إلا أعطاه الله بها احدی ثلاث: اما أن تعجل دعوته، و إما أن یدخرها له فی الآخرة، و إما أن یصرف عنه من السوء مثلها قالوا: إذا نکثر قال: «الله اکثر»ترمذی ۵/۵۶۶، ۵/۴۶۲ ، احمد ۳/۱۸هر مسلمانی دعایی کند که در آن دعا به گناه و گسستن پیوند خویشاوندی نباشد، خداوند یکی از سه چیز را به او می‌دهد: یا هر چه زودتر در دنیا خواسته‌اش به او عطا می‌شود، و یا آن را برای آخرتش اندوخته می‌کند، و یا در مقابل آن دعا، شری را از او دور می‌کند، گفتند: پس زیاد دعا کنیم (آنحضرت) فرمودند: فضل خدا از دعای شما زیادتر است.

پس هر مسلمانی که به دنبال راه نجات است باید که فقط و فقط پیرو آن چه خدا و رسولش آورده‌اند باشد و اجازه ندهد چه خود و چه کسی دیگر(هرکسی که خواهد باشد) چیزی به دین خدا بیفزاید، یا از آن کم کند . بنابراین طالب حق و دوستدار سنت پیامبر (ص)، هیچ کاری انجام نمی‌دهد جز آن که خدا و رسول الله صلی الله علیه وسلم به آن امر فرموده باشند. و این جاست که علما و دانشمندان اسلامی می‌گویند: (العبادات توقیفیة) (واجب شدن عبادتها را خداوند تعیین فرموده است و هیچ انسانی حق دخالت در آن ها را ندارد).

مكروهات دعاء:

1- یکی از مکروهات دعا اینست که در زیاتر از اوقات دیده شده است که : دعا کننده  در وقت دعا ء،چشمان خود را به آسمان  می دوزد یعنی به طرف اسمان نگاه میکند  ،نباید فراموش کرد که این دوختن چشم به آسمان نوعی از ریایی را در انسان ایجاد میکند  .

2- دعا  كننده نباید دعا خویش را به تكلف  قافیه  بندى  یا خوش  الحانى  آغاز نماید ، یابا  قصد كیفیت نغمه سرائى بخود گرفتن ، چراكه  همه این شیوه مخالف  حال  تضرع وخشوع  مى باشد .

پیامبر بزرگوار اسلامی محمد صلی الله علیه وسلم در حدیثی میفرماید :

« سیكون  قوم یعتدون فى الدعا » (جماعتى پیدا میشوند  كه از حد  دعا  خارج میشوند )

طوریکه برخى از مفسرین میگویند  كه اتخاذ این روش مخالف صریح  روحیه این  آیه مباركه است :«  أدعو ا ربكم  تضرعٱ وخفیة ان الله  لایحب المعتدین ».

3- در دعا ء اجبار  واصرار  نمودن  مثلآ  گوید كه اى  الله  بر تو لازم است  كه دعا  مرا قبول كنى وغیره.

همچنان در دعا ء  دررحم وكرم  خداوند ذوالجلال  تنگ نظرى  نمودن  یعنى  چنین  گوید ( بمن  عطا كن  وبدیگران  عنایت  نفرما )اجازه نمی باشد ودر مخالفت با اداب دعا شرعی است.

اشخاصیکه  دعاى شان  زود قبول میشود:

از روایات  اسلامی واحادیثی  صحیحه  ثابت میشود كه دعای اشخاص ذیل زود قبول  خواهد شد.

-1 مردم مجبور ، ناچار وبى كس ،

-2 شخص مظلوم وستم دیده ولو اینکه  گناه كار  یا كافر هم باشد.

-3 دعاى  مادر وپدر  براى  اولاد  خود شان

-4  دعاى  حاكم عادل ومنصف براى  رعایاى  خودش

5- دعاى  هر نیكو  كار،

6- دعاى  اولاد صالح  و خدمت گزار  مادر وپدر

7- دعاى  مسافر  بالخصوص دعاى  مسافر حج (  حاجى ) هنگام بر گشتن  وقبل  از رسیدن بخانه.

8- دعاى  روزه دار در  وقت افطار،

9- دعاى  مسلمان  براى    برادر  مسلمان  خود در حال  غیبت

10- دعاى   هر مسلمان تا وقتیكه  او  ظالم نباشدو حق مردم را تلف  نكرده باشد.

دعا انسان  مریض:

ابن ماجه ازعمر  بن  خطاب  روایت نموده ‌که  پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است :« إذا دخلت على مریض فمره فلیدع لك.فان دعاءه كدعاء الملائكة » (‌هرزمانیکه   به  عیادت مریض رفتی  از  او  بخواه‌ که  برایت  دعای  خیرکند.  چه  بیگمان  دعای او  همچون  دعای  فرشتگان  به  اجابت  نزدیک  است ) . 

صاحب  « ‌الزوائد »‌ گفته  است‌:اسناد  این  حدیث  صحیح  و  راویان  آن  موثوق  به  می‌باشند  ولی  حدیث  منقطع  است‌.

محلاتیکه دعا درآن مستجاب میگردد:

در این هیچ جای شک نیست که: دعـا کرد ن در همه جا ممكن ومسموح میباشد ، انسان  میتواند در خانه  در سرك در موتر  در دفتر كار  در مزرعه در دكان ، در مكتب  ، در پوهنتون  در مسجد  ، كلیسا ،  در مندر ... وخلاصه  در هر مکان  ومحل دعا نماید .

در شرع اسلامی هیچ شر طى براى اینكه  دعا كجاء وچه وقت  صورت گیرد وجود  ندارد .

من بدین نظر هستم که دعا باید به  صورت  عادت روزمره انسان  مبدل گردد . هیچ معنا  ندارد  كه انسان  صبح وقت  نماز بجا اورد  ودر  باقى مدت روز  اعمال مخالف  شرع  انجام دهد .

دعاى حقیقى نوعى زندگى است  ودرست  ترین زندگى  ، نوع  دعا كردن  به شمار  مى آید.

قابل  تذكر است كه در زندگى امرزى ما ،  دعا  پیش از هروقت دیگر ، ضرورت مبرم انسانى میباشد ، كم  تو جهى به دین ، جهان مارا به پرتگاه  نابودى وبدبختى ومصیبت های گوناگون  كشانیده ومواجه ساخته  است .

دعا اساسى ترین  ورزش  روح است . به هر قیمت كه میشود آنرا باید وارد زندگى خصوصى خویش  سازیم . 

همانطوریكه گفته امدیم  دعا  در همه جا ممكن است ولى  با آنهم در تعلیمات اسلامی  رهنمود خاصی برای مسلمانان بعمل آمده است .

 عالم جلیل القدر اسلام امام ابن قیم در مورد اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم در کدام محلات واماکن دعا میگرد مینویسد :پیامبر صلی الله علیه وسلم درایام  حج در شش موقف در ایام  حج مصروف دعا میگردید :

موقف اول:  بر روی صفا،

موقف دوم: بر روی مروه،

موقف سوم: در عرفه،

موقف چهارم: در مزدلفه،

موقف پنجم: در وقت جمره اول،

وموقف ششم: در وقت جمره دوم .

( مزید معلومات را میتوان در زاد المعاد (2 / 287، 288) مطالعه فرماید .)

1- دعاء بر روی صفا و مروه:

بعد از سه تکبیر (الله واکبر) بوقت دعا بایستی رو به کعبه نمود، سپس ذکر وارده در سنت سه بار گفته شود و بین آن دعا کرد.

شیخ  ابن عثیمین می گوید : «درحالیکه دو دستش را بالا گرفته مانند حالت دعا، سه بار الله اکبر می گوید، و ذکر وارده در سنت را می خواند : «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ اْلأَحْزَابَ وَحْدَهُ». «به جز الله، معبود بحقی وجود ندارد، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی از آن اوست، و ستایش مخصوص اوست، او بر هر چیز توانا است، بجز او معبود بحقی وجود ندارد، یگانه است، اوست که وعده اش را تحقق بخشید، و بنده‌اش را پیروز کرد، و به تنهایی گروه ها را شکست داد».

سپس هر دعایی که دوست داشت می خواند، سپس برای بار دوم ذکر سابق را می خواند، و باز هر دعایی که خواست بگوید، باز برای سوم همین ذکر را گفته و پایین آمده و به سمت مروه براه می افتد». ( الشرح الممتع)  (7 / 268) .

بالای مروه نیز همین عمل را انجام دهد.

در صحیح مسلم (1218) آمده : «ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْبَابِ إِلَی الصَّفَا، فَلَمَّا دَنَا مِنَ الصَّفَا قَرَأَ: {إِنَّ الصَّفَا والْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ} [البقرة: 158] «أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللهُ بِهِ» فَبَدَأَ بِالصَّفَا، فَرَقِیَ عَلَیْهِ، حَتَّی رَأَی الْبَیْتَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ، فَوَحَّدَ اللهَ وَکَبَّرَهُ، وَقَالَ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ» ثُمَّ دَعَا بَیْنَ ذَلِکَ، قَالَ: مِثْلَ هَذَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ نَزَلَ إِلَی الْمَرْوَةِ، حَتَّی إِذَا انْصَبَّتْ قَدَمَاهُ فِی بَطْنِ الْوَادِی سَعَی، حَتَّی إِذَا صَعِدَتَا مَشَی، فَفَعَلَ عَلَی الْمَرْوَةِ کَمَا فَعَلَ عَلَی الصَّفَا، حَتَّی إِذَا کَانَ آخِرُ طَوَافِهِ عَلَی الْمَرْوَةِ».

یعنی : «هنگامی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به کوه صفا می رسید، این آیه را می‌خواند : ( إِنَّ الصَّفَا والْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ) یعنی: «همانا صفا و مروه از شعائر الهی هستند» سپس می‌فرمود: سعی را از جایی آغاز می‌کنم که خداوند نخست از آن یاد کرده است. آنگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم سعی را از صفا آغاز می‌کرد و بالا می‌رفت تا کعبه را می‌دید، سپس رو به قبله می‌کرد ولاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و تکبیر می‌گفت و این دعا را می‌خواند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ، وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ اْلأَحْزَابَ وَحْدَهُ». و در این میان، دعاهای «مختلفی» می‌فرمودند و این ذکر را سه بار تکرار می‌کردند، سپس از تپه صفا به طرف مروه پایین آمد، به « بطن وادی» که رسید، شروع به دویدن کرد تا بالا رفت آنگاه آهسته بر(کوه) مروه رفت و اعمالی که روی صفا انجام داده بود بر روی مروه ا انجام می‌داد».

و دعا باید در ابتدای هر دور باشد نه در انتهای آن، چنانکه علامه ابن عثیمین می گوید : «دعا بر روی صفا و مروه در ابتدای دور است نه در آخر آن، یعنی آخر دور که منتهی به مروه است آنجا و آنوقت دعایی نیست، زیرا آخر سعی است، پس دعا در ابتدای دور است همانطور که تکبیر در طواف در ابتدای در است، بنابراین هرگاه در مروه به انتهای سعی رسید، انصراف می دهد (یعنی سعی او تمام شده و از آنجا بیرون می رود)، و هرگاه به انتهای طواف رسید در حجر الاسود، خارج می شود، و دیگر نیازی به بوسیدن یا اشاره یا دست کشیدن بر حجر نیست، .. و پیامبر صلی الله علیه وسلم اینگونه عمل کرده است». " الشرح الممتع " (7 / 352) .

2- و دعای روز عرفه که تا غروب  آفتاب  ادامه می یابد، و حاجی بایستی تا می تواند در این روز مبارک دعا کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : «خَیْرُ الدُّعَاءِ دُعَاءُ یَوْمِ عَرَفَةَ وَخَیْرُ مَا قُلْتُ أَنَا وَالنَّبِیُّونَ مِنْ قَبْلِی لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ». ترمذی (3585) وحسنه الألبانی فی صحیح الترمذی.

یعنی : «بهترین دعا، دعای روز عرفه است، و بهترین ذکری که من و پیامبران گذشته خوانده‌ایم این است: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ».«هیچ معبودی بجز الله «بحق» وجود ندارد، یکتاست، و شریکی ندارد، پادشاهی و حمد از آنِ اوست، و او بر هر چیز، تواناست».

3- و باز برای حجاج سنت است که در مزدلفه دعا کنند، به اینصورت که رو به کعبه نمایند و دستهای خود را بالا ببرند، و از بعد از نماز صبح تا وقتی که هوا کاملا روشن می شود دعا کند، الله متعال می فرماید : « فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ » (بقره 198). یعنی : « خدا را نزد مشعَر الحرام یاد کنید».

در صحیح مسلم (1218) آمده : «رَکِبَص الْقَصْوَاءَ حَتَّی أَتَی المَشْعَرَ الْحَرَامَ فَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ (فَدَعَاهُ، وَکَبَّرَهُ، وَهَلَّلَهُ، وَوَحَّدَهُ) فَلَمْ یَزَلْ وَاقِفَاً حَتَّی أَسْفَرَ جِدّاً فَدَفَعَ قَبْلَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ».یعنی : «پیامبر صلی الله علیه وسلم سوار بر قصواء «شترش» شد تا اینکه به مشعر الحرام رسید، آنگاه رو به قبله نمود و دعا کرد و الله اکبر و لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله گفت و یگانگی خدا را بیان کرد، و آنقدر ایستاد تا هوا کاملاً روزش شد، سپس قبل از طلوع آفتاب «بسوی منی» رفت».

4- دعا بعد از جمره اول (جمره کوچک) و دوم (جمره وسط و میانه)، که در ایام التشریق است، ولی دعا کردن بعد از رمی جمره کبری مشروع نیست نه در روز عید و نه بعد از آن..

امام بخاری از زهری روایت کرده : «یُکَبِّرُ کُلَّمَا رَمَی بِحَصَاةٍ عِنْدَ الْجِمَارِ الثَّلاَثِ ثُمَّ یَتَقَدَّمُ، وَیَقِفُ یَدْعُو مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ، رَافِعاً یَدَیْهِ بَعْدَ الْجَمَرَةِ الأَولَی وَالثَّانِیَةِ. أَمَا جَمَرَةُ العَقَبَةِ فَیَرْمِیهَا وَیُکَبِّرُ عِنْدَ کُلِّ حَصَاةٍ وَیَنْصَرِفُ وَلاَ یَقِفُ عِنْدَهَا». بخاری (1753).

یعنی : «پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگام رمی جمرات سه گانه، با زدن هر سنگریزه، تکبیر بگوید، با پرتاب هر سنگریزه ای در رمی جمرات سه گانه تکبیر بگوید و سپس بعد از رمی جمره ی اول «کوچک» و دوم «وسط» رو به قبله بایستد و دست هایش را بلند کند و دعا نماید، آنگاه جمره‌ی عقبه را رمی ‌کند و با زدن هر سنگریزه تکبیر بگوید و بدون توقف ( برای دعا )  راهش را ادامه دهد».

همچنان عالم شهیر جهان اسلام شیح  ( الحسن بن یسار البصری   رحمة  الله درنامه ای خطاب به مردم مکه  مرقوم  داشته است  اماكن  ذیل را   محل  قبولیت  دعا ء معرفى میدارد .

1- در محل  طواف ،

2- نزد ملتزم ( آن قسمتى  از خانه كعبه است كه حجاج  خود را بأن  مى چسپانند وبین  باب  بیت وحجراسود واقع است ، وبقدر چهار ذرع میباشد. )

3- زیر میزاب رحمت ،( ناوه چت کعبه )

4- داخل بیت ( خانه كعبه )

5- نزد چاه زمزم  ،

4- بالاى  صفا ومروه ،

5- در محل سعى  ،

6- پشت مقام  ابراهیم  ،

7- در میدان عرفات ،

8-  در منى  ،

9- در نزد هرسه  جمرات  ( در منى  سه نماد  شیطان است  كه حجاج  آنها را بسنگریزه میرنند )

اوقات وحالاتیكه دعا در آن قبول میشود:

اوقات وحالاتیکه  که در آن دعا مطابق احادیثی نبوی  خوب مستجاب

میگردد عبارتند از :

1- وقت‌ سحر،

2- وقت‌ افطار، مابین‌ اذان‌ و اقامه،

3- حالت‌ سفر ومریضی ،

-4 شخصى كه به  شدت ، سختى  ومصیبت  مبتلا  باشد  و بعد  ازحى على الفلاح دعا ء كند،

-5 هنگام صف  بندى در جهاد فـــى سبیل الله   ابو هریرة  مى گوید : درواز ه هاى آسمان ( جنت ) به هنگام جهاد فى سبیل الله گشوده میشود  ،

-6پس از اداى  نماز فرض،

-7 پس از تلاوت قرآن عظیم الشان مخصوصٱ بعد از ختم قرآن،

-8 پس از آشا مید ن آب زمزم ،

-9 دعا ی شخص قریب موت هنگام جان كندن،

10-  بانگ خروس،

11- در مجالس ذكر الله واجتماعات  مسلمین،

12- پس از ولا لضالین گفتن امام،

13- وقت  بارندگى باران ،

14- وقت افتادن نظر در وهله اول  بر خانه كعبه،

15- هنگام رؤیت هلا ل،

16- شب عید فطر ،

17-  شب عید قربان.

همچنان تعدادی از علماء اوقات ذیل را برای قبولی دعا ، اوقات مناسب معرفی داشته اند :

1- در شب لیلة قدر ،

-2 روز عرفه  ( ۹ ذى الحجة )،

3- در تمام ماه مبارك رمضان  ،

4-  درشب جمعه ،

5- در طول  روز جمعه ،

6- در هر شبانه  روز بعد از نصف شب ودر ثلث  اول وثلث آخر شب  هر روز بوقت  سحر. از جمله  اوقات قبولیت دعا ء است.

ولى تعدادی از علما  سا عتیكه  براى  قبولیت   در روز جمعه  وجود  دارد آنرا   ترجیح  داده  اند.  ولى  این  ساعت هم مثل شب قدر  بطور تعیین معلوم نیست . از این  جهت  در تعیین آن  اقوال علما  مختلف است.



 بعضى  ازعلما  صبح صادق تا  طلوع آفتاب  را براى قبول دعا نام برده اند ،  بعضى دیگر گفته  اند، بهترین وقت   بعد از طلوع آفتاب  است  وبعضى دیگر بهترین وقت را یك ساعت  قبل از غروب آفتاب ،  وبعضى  از علما  بهترین  وقت را بعد از عصر تا غروب  آفتاب  معرفى داشته اند.  لاكن  مطابق  قول امام  نورى رحمة الله علیه  صحیح ترین  وقت  دعــــا درروزجمعه لحظه اى است كه امام  برمنبرقرار میگرد اغاز والى ختم خطبه نماز ادامه  مى یابد.

حفظ رابطه وجودی در دعا:

اگر در فهم وجوهر دعا  دقت بعمل اریم بوضاحت تام در خواهیم یافت که حکمت بزرگی و معجزا اسا در دعا حفظ سلسله روابط وجودی  میباشد ، بطور مثال :در دعا انسان اول باید از خود آغاز نماید اول باید برای سلامتی ، ایمانداری ، تقوای وفضلیت خود دعا مینماید ، بعد از اینکه برای خود در همه عرصه ها  دعا بعمل اورد ،   به دعا کردن به سلسله وجودی خویش می اغازد ، ودر سلسله وجودی وخونی خویش در قدم بعدی به دعا برای پدر ومادر می پردازد طوریکه  این فهم وهدایت در قرآ ن عظیم الشان با زیبای خاصی آن بیان گردیده است : «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَی». چون انسان باوالدین خویش رابطه وجودی دارد  بنآ بعد از دعا بخود سلسله دعای رارعایت وبه مادر وپدر خویش  به دعا می پردازد .

نه تنها رابطه پدر ی بلکه رابطه فرزندی نیز در دعا در نظر گرفته شده است از انجمله طوریکه دردعای حضرت آبراهیم علیه السلام است که اول برای خود وبعد از خود برای فرزندان خویش  مصروف دعا میگردد .

یا بطور مثال ً دعای حضرت موسی برای برادرش که این هم بر مبنای همان رابطه وجودی است: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِأَخِی».

در آیه دیگر، دعا در حقّ فرزندان را داشتیم:« رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک » .

هکذا در دعا در رعایت سلسله وجود باید خویشاوندان واقارب نیز نباید فراموش کردد ، طوریکه این سلسله بندی در دعای حضرت نوح علیه السلام چنین فورمولبندی گردیده است : «رَبِّ نَجِّنی‏ وَ أَهْلی».

حفظ رابطه معنوی در دعاء:

امّا رابطه روحی؛ رابطه روحی، در بُعد معنوی است. یعنی انسان با دیگری رابطه دارد، امّا رابطه به نحو وجودی به این معنا که گفتیم نیست. چه بسا بین دو نفر هیچ نوع رابطه خویشاوندی در کار نیست، امّا از نظر روحی و در بُعد معنوی با یکدیگر رابطه دارند.  بطور مثال قرآن عظیم الشان میفرماید : «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة».  مؤمنین با هم برادر هستند، با این‏که رابطه وجودی برادری در کار نیست! یعنی من و شما از یک پدر نیستیم که دو معلول از یک علّت باشیم، امّا قرآن کریم این رابطه معنوی را با آن رابطه وجودی هم مانند کرده است. رابطه هست، امّا رابطه روحی معنوی است.

لذا شما میبینید در همه این آیاتی ، بعد از والدین و خویشاوندان، «مؤمنین و مؤمنات» را داشت: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَی وَ لِلمُؤمِنِین». اوّل رابطه وجودی و بعد رابطه روحی معنوی را ذکر میکند.

 در سوره نوح هم دارد: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَی وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیتِی مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات».  اینجا هم آن رابطه روحی معنوی را مطرح میکند و برای آن‏ها دعا می کند.

لذا ما میبینیم که انبیا برای امّتشان دعا میکردند؛ این دعا برای امّت در همین ارتباط یعنی رابطه روحی معنوی است.

تأثیر اسم اعظم در قبولیت دعـاء:

در حدیث  متبركه  امده است :هر دعا ىیكه  با اسم  اعظم  اغاز  یابد ،  حتمٱ قبول  خواهد شد  وباآن  اسم  از خداوند متعال  هر چه  سئوال  شود  الله  تعالى  عطا میفرماید.

 مطابق به روایت احادیث ومطابق به روایت قاسم بن عبدالرحمن « شامى » كه از تابعین معظم میباشد  بدین نظر است كه اسم اعظم « الحى القیوم »  در سه سوره  ( سوره بقره ،  سوره آل عمران ،  وسوره طه)  موجود میباشد. و این نظریه  مورد  تا ئید  بسیارى  از مفسران قرار گرفته است .

مسئله استجابت دعاء:

در مورد مسئله استجابت دعاء، باید دانست که خداوند متعال همانطور که وعده داده است دعاء سؤال کنندگان را اجابت میکند، در صورتیکه که آداب دعاء توسط دعا کننده بطور دقیقی مراعت گردد ، یعنی در دعایشان مرتکب حرام نشوند مانند دعاء کردن به قطع صله رحم، دعاء کردن بدعت آمیز و همراه با شرک مانند توسل به مردگان و غیره، و در صورتیکه دعاء بنده همراه با آداب و خالی از حرام باشد، یقین کلمل داشته باشید که دعا اش مستجاب میگردد. در این بابت در حدیثی پیامبر صلی الله علیه وسلم  سلم فرموده است: « مَا عَلی الأَرْضِ مُسْلِمٌ یَدْعُو اللَّه تَعالی بِدَعْوَةٍ إِلاَّ آتَاهُ اللَّه إِیَّاهَا، أَوْ صَرَف عنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا. ما لَم یدْعُ بإِثْم، أَوْ قَطِیعَةِ رحِمٍ » (صحیح - روایت ترمذی)یعنی: ( بر روی زمین مسلمانی نیست که دعائی به دربار الهی بعمل ارد ، مگر اینکه خداوند آن را بوی می دهد، یا مثل آن از بدی را از وی دور می گرداند، مادامیکه به گناه و قطع صلهء رحم دعا نکند.)

با اینحال بسیاری از مردم اگر اجابت دعایشان به تأخیر افتاد، جزع و فزع میکنند در حالیکه خداوند تواناست که فوراً دعای آنها را اجابت کند، ولی این یک نوع ابتلاء و امتحان برای بندگانش میباشد، چون حکمت الهی موجب شده تا بندگان خود را امتحان کند، و ممکن است اجابت بنده را بتأخیر انداخته تا صدق و راستی او را بداند، چون اگر صادق باشد بر شدائد و مصیبتها صبر کرده استوار میشود، و بجز خدا کس دیگری را نخواهد خواند، اگر هم کوهها بر سرش پایین آید، و یا زمین شکافته شده او را ببلعد، و این گونه اشخاص اعتماد و توکلشان بر خدا قوی و محکم است.

پس مطمئاً خداوند درخواست او را بدون جواب نمیگذارد و فرد دیگر در این امتحان به فتنه افتاده و فریفته میشود، ایمان او ضعیف شده، و شیطان اینکار را برایش زینت داده تا او را از دایره اسلام خارج نماید.

و مصداق آن ابتلا و امتحانی که برای بشریت است، خداوند میفرماید: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ (2) وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ (3) سورة العنکبوت.

(آیا مردمان گمان برده اند همین که بگویند ایمان آورده ایم به حال خود رها میشوند و ایشان (با تکالیف و وظایف و رنجها و سختیهایی که باید در راه آئین آسمانی تحمل کرد) آزمایش نمیگردند؟ ما کسانی را که قبل از ایشان بوده اند (با انوع تکالیف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمایش کرده ایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند).

بنابراین باید صبر کرد تا خداوند متعال خواسته بنده دعاکارش را برآورده کند و باید متاکد باشید که اگر کسی از خداوند طلب کند آنچه را که برایش خیر است در وقت مناسب برایش برآورده خواهد کرد.

دونوع دعاء به اجابت نمی رسد:

اول  آن نوع  دعا كه دعاى  واقعى نباشد، دعا كننده چیزى را كه ازپروردگار خویش  مى خواهد  برایش  مشتبه باشد، مثلآ دعا كننده نمى داند  خواستى كه  در دعا مطرح میكند شدنى است ویا  نشدنى ، فقط از  روى جهل همان چیزى را در خواست میكند .

مثلآ با خود میگوید كه این مریض اگـر مردنى باشد چرا  در خواست دعا كنم ، باآنهم دعا  میكند  ولى باور ندارد. ویا با خود میگوید كه اگر این مریض را دعا كنم  واحیانٱ صحت یابد  برایم چه درد سر  را ببار  خواهد اورد   واز این قبیل  ایجاد شكاكیت ها  در دعا  ، موجب عدم  قبول دعا میگردد.

نوع دوم دعا كه مورد  اجابت  قرار نمى گیرد ،  عبارت از  دعاىى است كه در زبان  آنرا از الله خود میخواهد ولى در دل همه امید ش  به اسباب  عادى  یا امور وهمى است .

 در این نوع از د عا ها  شرط  دوم  ( اذ عان : در صورتیكه مرابخواهى  )  ازبین رفته است پس اجابت هم   وجود ندارد ،  در دعا اخلاص است  ، با فقدان اخلاص  وصول اجابت دعا هم   از بین میرود.

دعا باید دارى چنان خصوصیاتى باشد كه در خواست دعا  ،  با حمد ، ثنا ء  ، یاد نعمت  الهى ، شكر از نعمت هاى  اعطا شده  ودرود بر  پیامبر صلى الله علیه وسلم اغاز یابد.

تجاوز در دعا:

تعدی و تجاوز در دعاء عبارت از آن است که : یک شخص چیزی را از خداوند بطلبد که غیر ممکن باشد ،بطور مثال که از الله بخواهد که پرواز کن ، و یا از خداوند بخواهد که پیامبر شود ،و از این قبیل.... چیز ها ی غیرممکن .

ابن قیم جوزیه میگوید: از جمله اعتداءات و تجاوزات در دعاء کردن اینست که مثلا چیزی که در شرع جایز نیست را از خداوند طلب کند، و یا چیزی را طلب کند که خداوند آنرا برای هیچ کس انجام نمیدهد مانند طلب کردن عمر جاویدان تا روز قیامت (البته بجز ابلیس لعین که از خداوند عمر تا روز قیامت را طلب کرد و خداوند نیز برای ازمایش وامتحان بندگانش خواسته اش را برآورده کرد)، و یا طلب کردن علم غیب خداوند، و یا طلب معصومیت کردن، و یا طلب فرزند کردن بدون همسر ... « بدائع الفوائد» (3/524)

استجابت دعاء، هم دو حالت دارد:

1- در اسرع وقت ممكن .

2- ویا هم استجابت دعا  با تاخیر . یا در این دنیا  ویا هم در دیار  اخرت  . اگردر این دنیا  هم  به  تاخیر استجابت  گردد  باز هم درآن  حكمت الهى  نهفته است .

 طوریكه  خداوند پاك  در سوره (  ابراهیم : ۳۴ )  میفرماید : « واتیكم  من كل ما سالتموه » ( وقسمتى  از آن  چه او خواسته  بود ، به شما  داد ).

همچنان احتمال دارد  سود آن بعدٱ  براى شما  نسبت به آن چیزى كه خواسته  بودید عطا شود.، تاخیر دعا تا اخرت هم ممكن است واین تاخیر  شاید هم به خاطرى اهتمام دینش  باشد تا در صورت اجابت در دنیا  دینش  تباه نگرددواحتما لآ بدین منظور باشد كـه خدا  دوست دارد  ، صداى  بنده اش را  بیشتر  وبیشتر بشنود  تا ثواب بیشتر نصیب  اش بگرداند. همچنان  باید  گفت كه برخى از اوقات تاخیر دعا  در  دنیا  وچه در آخرت  به خاطر آزمایش  هم مى  باشد.

مؤمن  آنچه  را براى خود  دوست دارد  براى  دوست خود  نیز باید د ر دعا  بخواهد ، در اصل دعا براى   دوست  دعا  براى خود  شخص  محسوب  میگردد.

پیامبرصلی الله علیه وسلم  فرموده است : « اذا دعا الرجل  لآ خیه فى ظهر  الغیب  قال الملك : ولك مثل ذالك  » ( هرگاه انسان  براى دوست  وبرادر خود  غیابٱ  دعا كند  فرشتگان  مى گویند  :  به اندازه  این دعا  خداوند  به خودت  عطا  كند !  )

ابو دردا ء مى گوید :

 من  به هنگام  سجده  براى هفتاد نفر  از  دوستانم  دعا  مى كنم  ونام هریك  از آنان را ذكر  مى كنم.

پیغمبر  اسلام  حضرت محمد صلى الله علیه وسلم دعا را براى طلب مغفرت به سید  الاستغفارتوصف نموده  وآن را عاملى  از عوامل  ورود به جنت دانسته  است .

شداد بن اوس  ( رض ) در روایت از پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید :

سید الاستغفار عبارت است  از این كه  بگوید :

 «  اللهم أنت ربى  لا إله إلا  أنت ، خلقتنى وأنا  عبدك وأنا على عهدك  ووعدك ما استطعت ، أعوذبك  من شر  ما صنعت ؛ أبوء  لك بنعمتك على  وأبو ء بذنبى فاغفرلى ، فإنه لا یغفر الذنوب إلا أنت » .(  بخارى )  

هركس در هنگام  روز ،  این دعا  را به طور یقین  بگوید وپیش  از آغاز شب  بمیرد ، از اهل  جنت است ،  وكسى كه آن  را شب  از روى  یقین  بگوید  وپیش  از صبح  بمیرد  ، از اهل جنت است .

رهنمود های قرآن در قبولی دعا:

قرآن عظیم الشان  رهنمود هایى را در مورد قبولى  دعا برى  بندگان خویش تعلیم داده است که : برخى از این هدایات عبارت است از :

1- اعمال صالح  ناشى از ایمان  كه محور  اصلى  قبولى  دعاست (مراجعه شود به سوره  آل عمران : آیات   ۱۹۰ - ۱۹۴  )

2- شناخت خدا ، شستشوى قلب ،  وتوجه كامل غرض جلب رضایت پروردگار .

3- مضطر بودن واقعى ،  حتى در حالت  عـادى ( مراجعه به آیه 62 سوره  نمل)

4- دعا توام  با تضرع ومخفیانه بودن ( سوره  اعــــــراف : ۵۵ )

5- اصرار در دعا ، نام بردن  چیز مورد نظر ، در نظر گرفتن  اوقات مخصوص ، گریه كردن ،  ودعا  نه تنها براى خود بلكه براى  همه مؤمنان .

طوریكه خداوند پاك وعده داده است  كه اگر بندهاش از او چیزى بخواهد اجابت  مینماید  وخلاف  وعده خویش   عمل نمى كند «  ومن اوفى بعهده  من الله »( واز خدا با وفاتربر عهد كیست ) ( سوره  توبه : 111 )

- ودر اخیر این رهنمود های قرآنی که برای قبولی دعا بیان گردیده است  همانا : هدف دعا  تقرب به در گاه  الهى باشد .

اظهار سپاس بر قبولیت دعا:

موضوع اظهار سپاس بر قبولیت دعا موضع بی نهایت مهم وقابل دقت میباشد ، انسان مومن  نباید فراموش نماید :هر زمانیكه  دعا یكى ازدعا کنندگان مورد استجابت قرار گیرد ،  لازم  این كلمات را بطور  شكرانه  بر زبان آورده: « الحمـد لله  بعزته وجلاله تتم الصالحات » ( از خداوند متعال  بسیار  سپاسگزار یم كه به طفیل عزت وعظمت او اعمال  نیكو به پایان میرسد.)

اداب دعـاء:

رعایت اداب در دعا بی نهایت مهم وذی تاثیر میباشد : سیرت نویسان روایات میکنند که : در زمان خلافت امیر المومنین حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه زمانیکه خشک سالی شهر مدینه واطراف آنرا فراگرفت وتقریبآ مدت یک سال بارانی نباید . تعدادی زیادی مردم اعم اطفال وزنان وتعدادی کثیری از مواشی هلاک شدند ،  حضرت عمر رضی الله عنه مسلمانان را جمع کرد وغرض انجام نماز استسقاء ( طلب باران  )  به  صحرا رفتند.

در این ضمن  حضرت عمر رضی الله عنه از حضرت عباس رضی الله عنه، کاکای  پیامبر صلى الله علیه و سلم درخواست کرد تا از خدا برایشان طلب باران کند، وقتی در مصلّی بودند عمر رضی الله عنه گفتد: « اللهم إنا کنّا نتوسل إلیک بنبینا فتسقینا، وإنا نتوسل إلیک بعم نبینا فاسقنا فیسقون».

یعنی: "خدایا ما به رسول تو توسل میکردیم، و تو بر ما باران فرود میآوردی، و در حال حاضر به عموی پیامبرت توسل میجوییم، پس خدایا بر ما باران فرود آور )

حضرت عباس رضی الله عنه با اداب خاصی دستانش را به سوی آسمان بلند کرد وگفت:

 الهی! این ها دستان ما است که بسوی تو با گناهان مان برداشته می شود و پیشانی ماست که روبرویت با توبه و بازگشت بسوی تو متوجه است.

الهی ما را بوسیله ی باران سیراب گردان. خداوند عزوجل  دعای شان را استجاب و باران را بالای شان فرو فرستاد.

همچنان در روایت دیگری موُرخین مینویسد:

 روزی مادر أنس بن مالك نزد رسول الله صلى الله علیه و سلم آمده و دست پسرش را در دست گرفته بود تا در خدمت پیامبر صلى الله علیه و سلم باشد، و از آن حضرت صلی الله علیه و سلم خواست تا برای او بطور مخصوص دعا بفرماید.

 پیامبر صلى الله علیه و سلم نیز برایش دعا نموده و گفت: « اللهم أكثر ماله وولده » ( متفق علیه)  یعنی: «بارالها! مال و فرزندانش را فزونی ده.» در نتیجه حضرت انس رضی الله عنه آنقدر زیست که مال ثروت و فرزندانش بسیار گشتند و صد نفر از فرزندان و نوسه  هایش را هم دید.

انتخاب وقت دعاء:

فهم ودرک اوقات  در دعا وبخصوص تعین وقت مناسب برای دعا از جمله ضروریات  دعا میباشد ، در روایات  اسلامی اوقات ذکر گردیده است که دعا در این  اوقات دعا مستجاب میگردد.

از جمله  میتوان از اوقات ذیل نام برد .

مانند: ماه  مبارک رمضان،

روز عرفه،

روز جمعه،

وقت سحر ،

آخر شب،

ده روز اول  ماه ذی الحجه.

پیامبر بزرگوار اسلام محمد صلى الله علیه و سلم در مورد می فرماید:

« ما من أیام العمل الصالح فیها أحب إلى الله من هذه الأیام العشر). قالوا: یا رسول الله ولا الجهاد فی سبیل الله؟ قال: « ولا الجهاد فی سبیل الله إلا رجل خرج بنفسه وماله فلم یرجع من ذلك بشیء» (بخاری) یعنی: « هیچ روزی نیست که در آن عمل صالح نزد خداوند تعالی محبوب تر از این ده روز باشد.

گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه و سلم و حتی جهاد فی سبیل الله؟

فرمود: و حتی جهاد فی سبیل الله، مگر مردی که جان و مالش را بیرون کرده و هیچ چیزی از آن را باز نگرداند (به سنگر شتافته و شهید شود.)

محدثین مینویسند : رسول الله صلى الله علیه و سلم وقتی ماه رمضان فرامی رسید، می فرمود: « إن هذا الشهر قد حضركم، وفیه لیلة خیر من ألف شهر. من حُرمها فقد حُرِمَ الخیر كله ولا یحرم خیره إلا محروم»  (ابن ماجه) یعنی: «این ماه بر شما وارد شد، در آن شبی هست که از هزار شب برتر است. هرکس از آن بی بهره ماند از هرچه نیکی و خیر است بی بهره مانده است و جز محرومان کسی از آن بی بهره نمی ماند.»

قبولی دعاء در روز جمعه:

آن حضرت صلى الله علیه و سلم در مورد قبولی دعا در روز جمعه می فرماید: « فیه ساعة لا یوافقها عبد مسلم وهو قائم یصلى یسأل الله تعالى شیئًا إلا أعطاه إیاه» (متفق علیه)  یعنی: « در آن ساعتی که هیچ بنده ی مسلمانی که ایستاده نماز می گزارد، با آن برابر نمی شود در حالیکه از خداوند چیزی را می طلبد، مگر اینکه آن را بوی می دهد.»

همچنان پیامبر صلى الله علیه و سلم  درمورد اوقات قبولی دعا می فرماید:

« ینزل الله إلى السماء الدنیا كل لیلة حین یمضی ثلث اللیل الأول، فیقول: أنا الملك.. أنا الملك.. من ذا الذی یدعونی فأستجیب له؟ من ذا الذی یسألنی فأعطیه؟ من ذا الذی یستغفرنی فأغفرله؟ فلا یزال كذلك حتى یضیء الفجر» (مسلم).

هکذا قال صلى الله علیه وسلم: (الدعاء لا یرد بین الأذان والإقامة) (ابوداود و ترمذی و نسائی و احمد) یعنی: « دعای بین اذان و اقامت رد نمی شود.» وقال صلى الله علیه وسلم: (الدعاء بین الأذان والإقامة مستجاب فادعوا) (ابن عدی) یعنی: « دعای بین اذان و اقامه مستجاب است، پس دعا کنید.»

همچنین آن حضرت صلى الله علیه و سلم فرموده است: (أقرب ما یكون العبد من ربه وهو ساجد؛ فأكثروا من الدعاء) (مسلم) یعنی: «حالتی که بنده به پروردگارش نزدیکتر است، حالت سجده است، پس در آن زیاد دعا کنید.» از دیگر اوقات اجابت ومن أوقات هنگام رویارویی بادشمن، موقع بارش باران، بانگ خروس و از پس نمازهای فرض و در حالت سجده می باشد.

چـرا دروقت دعاء دست های خویش را به آسمان بلند کنیم؟

خواننده محترم ! به یاد داشته باشید :

دست که بسوی الله بلند شودخالی بر نمیگردد:این سوال شاید در ذهن ما خطور کند که چرا ما  در حین دعا به درگاه الهی جل جلاله، دست های خویش  به آسمان ها بلند می نمایم درحالیکه میدانیم الله  تعالی لامکان است ودر همه جا حضور دارد.وحتی   هست مواردیکه درضمن دعا چشم های  خویش را به آسمان می دوزیم.

قرآن عظیم الشان میفرماید :« مشرق و مغرب از آن خداست! وبه هر سو روکنید، خداوند: قرآن کریم می فرماید آنجاست! خداوند بی نیاز و داناست»

در جواب باید گفت: که تمام عبادات نقلی اند نه عقلی .دعا از جمله عبادات است، آنرا  باید طوری انجام دهیم، طوریکه آنرا رسول الله صلی الله علیه وسلم  و پیروان برحق وې صحابۀ کرام انجام داده اند.

در آداب دعاء درمورد شیوۀ  بلند کردن دست ها آمده است که:  بلند کردن دست ها در وقت دعاء به سوی آسمان ، یعنی به سوی الله است، زیرا که پروردگار با عظمت در آسمان وبر فراز عرش است.  بلند کردن دستها به سوی الله از اسباب اجابت دعاست.

ما وقتی دست های خویش  را به سوی آسمان بالا  می‌بریم، به شکل فقیری در می‌آییم که از یک شخص بزرگ و مهربان و قدرتمند، چیزی درخواست می‌کنیم . ما با این کارخویش ، می‌خواهیم به خدا بگوییم که ای  باری خدایا! ما به تو نیاز داریم و از تو کمک ومساعدت می‌خواهیم.

در دعا م  دست بلند کردن به سوی آسمان ها، می تواند نشانه اظهار کمال خضوع و فروتنی در برابر خداوند عظیم الشان و بلند مرتبه باشد و در دعا همانگونه که روح و روان باید خاضع باشد جسم نیز باید خاضع باشد.

یادداشت کوتاه در مورد عرش:

در مورد چگونکی عرش معلومات وتحلیل باید به اندازه ومقداری باشد تا اندازیکه الله تعالی در کتاب خویش وپیامبر صلی الله علیه وسلم در سنت خویش به  ما خبر داده است و ما بیشتر از آن میزان علم نمی توانیم اظهار نظر دیگری کنیم زیرا اظهار نظر در مورد عرش الهی بدون دلیل شرعی قابل قبول نیست.

مطابق نصوص شرعی:

- عرش  درفردوس که اعلی ترین بخش بهشت است قرار دارد، بدین معنی که عرش الهی بر بالای بهشت است: پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:«فَإِذَا سَأَلْتُمُ اللَّهَ فَاسْأَلُوهُ الْفِرْدَوْسَ فَإِنَّهُ أَوْسَطُ الْجَنَّةِ وَأَعْلَی الْجَنَّةِ فَوْقَهُ عَرْشُ الرَّحْمَنِ وَمِنْهُ تَفَجَّرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ» «هرگاه شما چیزی از خداوند خواستید فردوس را از او بخواهید که آن بهترین جای بهشت و بالاترین آن است و بالای آن عرش رحمان قرار دارد که از آن رودهایی جاری می شوند». بخاری (2790) ‏

- عرش الهی را هشت ملائکه مامور حمل می کنند: که تفصیل آن در آیه 17 سوره الحاقة می‏فرماید: ‏« وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ»«در آن روز، هشت تن از فرشتگان، حامل عرش ‏خداوند خواهند بود».‏

 - الله تعالی بر بالای عرش خویش قرار گرفته است: « إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ » (الأعراف: 54).

 «همانا پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز (مرحله) خلق کرد، و بعد بر عرش، استقرار یافت (سپس به اداره جهان هستی پرداخت) ».

طریقه مسنونه دست بالا کردن در دعاء اینست:

قبل از همه باید گفت که دست ها را باید تا برابر سینه بلند نمود، هردو دست باید با هم پیوسته باشد  ودر وقت دعا میتواند دو حالات ذیل را  برای خود اختیار نماید:

اول : پشت هر دو دست بطرف زمین ،  وقف دست ها بطرف آسمان گردانیده شود.

دوم : ویا پشت دست ها طرف قبله ، وقف دست ها بطرف روی گردانیده شود.

هکذا پیامبر صلی الله علیه وسلم در دعای استسقا ء دست های مبارک خویش را بطرف آسمان بسیار بلند نموده بودند که حتی دست شان نسبت به سر شان هم بلند بود. ( روایت حدیث  مسلم، نیل الأوطار جلد  4 صفحه 9 ) .

در حدیثی از حضرت عمر  رضی الله عنه  روایت شده است که: رسول الله صلى الله علیه و سلم هنگام دعا دست هایش را بلند می نمود. (حاكم).

 پیامبر صلى الله علیه و سلم فرموده اند: « إن ربكم حَیی كریم، یستحی أن یبسط العبد یدیه إلیه فیردهما صِفْرًا» (ابوداود و ترمذی وابن ماجه) یعنی: «بدانید که پروردگار شما بسیار صاحب حیاء است و شرم دارد که بنده اش دست بسوی او بلند نموده و او آن ها را خالی به وی بازگرداند.

شیخ عبدالعزیز ابن باز رحمه الله در این  باره میفرماید:

«بلند کردن دستها از اسباب اجابت است، مگر در جاهایی که پیامبر صلی الله علیه وسلم ‏دستهایش را بلند نکرده است، پس ما در آنجا وقتی که دعا کنیم دست هایمان را بلند نمی کنیم. ‏مانند دعا‌‌‌ در خطبه جمعه، که پیامبر صلی الله علیه وسلم دستهایش را بلند نکرده مگر آنکه در ‏جمعه برای طلب باران دعا کند که دستهایش را بلند کند.

همچنین بعد از سلام در نمازهای ‏پنجگانه پیامبر صلی الله علیه وسلم اذکار را می خواند و دست هایش را بلند نمی کرد، پس ما ‏در اینجا با اقتدا به پیامبر صلی الله علیه وسلم دست هایمان را بلند نمی کنیم.

اما در جاهایی که ‏پیامبر صلی الله علیه وسلم دست هایش را بلند کرده، سنّت این است که با تأسی از ایشان دست ها ‏بلند شوند، چون بلند کردن دستها در دعاء از اسباب اجابت است، و همچنین جاهایی که مسلمان ‏دعا می کند و در آن جا بلند کردن و بلند نکردن دستها  از پیامبر صلی الله علیه وسلم  ثابت ‏نیست دست ها را بلند می کنیم؛ بر اساس احادیثی که بر این دلالت می کند که بلند کردن دستها ‏از اسباب اجابت است». (مجموع فتاوی و مقالات متنوعة (6/124 ،125)‏.

نظریات علماء در بالاکردن دست ها در دعاء:

علماء در مورد بالاکردن دست در وقت دعاء  نظریات مختلفی دارند که برای توضیح بیشتر این مساله توجه شما را به برخی از این نظریات جلب مینمایم:

1- برخی از علماء دست بلند کردن در دعاء وبخصوص دعاء خواندن با صداى بلند پس از نماز بصورت جماعى را بدعت میدانند زیرا میگویند که پیامبر صلى الله علیه و سلم و اصحابش آنرا انجام نداده اند، و میگویند که جاى دعاء قبل از سلام نماز میباشد نه بعد از سلام، و فقط خواندن اذکار بعد از سلام از پیامبر صلى الله علیه و سلم وارد شده است نه دعاء.

2- برخی دیگری از علماء می فرمایند که این درست که  پیامبر صلى الله علیه و سلم آنرا انجام نداده است، ولى در حدیث صحیح آمده است که از پیامبر صلى الله علیه و سلم سؤال شد که: «چه دعایى مستجابتر است؟» او گفت: «در آخر شب و پس از نمازهاى فرض»، و در حدیث صحیح امده است که پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمودند: «پروردگار شما بسیار با حیاء و سخاوتمند میباشد و از بنده اش حیاء میکند که دستانش را بسوى او براى دعاء بلند کند و دستانش را خالى برگرداند»، پس این دو حدیث دلیل میشوند که پس از نماز فرض میشود دعاء کرد و دست را بلند کرد و مستجاب نیز میباشد، ولى میگویند مستقیما بعد از نماز دعاء جائز نیست، بلکه ابتدا اذکار نماز وارده را به پایان برساند و سپس هر کسى براى خودش میتواند دعاء کند، ولى بصورت جماعى مکروه میباشد زیرا براى نمازگذاران و همچنین کسانى که اذکارشان را تمام نکرده اند تشویش ایجاد میکند، مگر اینکه قصد تعلیم داشته باشد پس میتواند دعاء را بلند بخواند.

ولى بطور خلاصه و براى خروج از خلاف میتوان گفت که از آنجاییکه بهترین راه در امور دین روش پیامبر صلى الله علیه و سلم میباشد و او و اصحابش که علمشان و حرصشان در دین از ما بیشتر بود ولى باز هم این عمل را (دعاى جماعى پس از نماز) انجام ندادند، پس بهتر است که این کار انجام نشود تا از کار شبهه بدور بماند.

خوانندۀ محترم!

در مورد خود دعاء بعد از نماز فرض هم اقوالی وجود دارد که بعضی از علماء همچون شیخ الاسلام و ابن قیم و ابن عثیمین و دیگران آنرا بدعت می دانند و گفته اند که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش رضی الله عنهم هرگز بعد از نماز فرض دعا نکرده اند و بلکه قبل از سلام و در داخل تشهد دعا زیاد کرده اند، و بعضی دیگر از علما دعای بعد از نماز فرض را مستحب می دانند، و بعضی از علما همچون شیخ ابن باز دعای بعد از نماز فرض را منع نکرده ولی گفته انجام نشود بهتر است.

3- غیر از موارد فوق، بالابردن دستها در هنگام دعا مستحب بوده و هیچگونه نزاع واختلافی در بین علمای اسلام  بر سر آن نیست.

 

ولى براى خروج ازخلاف دراین مساله که در وقت دعا دست ها بالا گردد آیا مسح روی بعد دعا صورت گیرد ویاخیر!  بهتر است كه این عمل ترك شود و بعد از دعاء سر صورت را مسح نكرد، ولى نباید در این مسئله فقهى كه خلاف در آن هست بین همدیگر جدال ، نقاش  وجر وبحث بپردازیم .

طریقه دست بلند کردن پیامبر(ص) در دعا:

پیامبر صلی الله علیه وسلم هرگاه دعا می کردند هردو دست خود را بلند می کردند طوریکه نوک انگشت دستهای ایشان برابر شانه یا اطراف آن می رسید، و هرگاه می خواست ابتهال (دعای همراه با تضرع و زاری) کند، دستهایشان را آنقدر بلند می کردند که زیر بغل ایشان نمایان می شد.

در حدیثی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت شده که گفت: «رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم یرفع یدیه فی الدّعاء، حتّی یری بیاض إبطیه» مسلم (895).‏یعنی: «پیامبر صلی الله علیه وسلم را دیدم که دعا می کرد و دستهایش را آنقدر بلند کرده بود که سفیدی زیر بغل او نمایان بود».

و از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که فرمود: «المسألة أن ترفع یدیک حذو منکبیک، أو نحوهما، والاستغفار: أن تشیر بأصبع واحدة. والابتهال: أن تمدّ یدیک جمیعا».«دعا آنست که دستت را تا برابر شانه هایت یا نزدیک آن بلند کنی، و استغفار آنست که با انگشت اشاره کنی، و ابتهال آنست که دستهایت را تماما بکشی». (راوی حدیث أبو داود (1489)، وقال الألبانی (1/ 1321): صحیح. صحیح سنن أبی داود.).

یادداشت ضروری در مورد وضعیت دستها در دعاء:

شیخ ابن عثیمین رحمه الله در مورد وضعیت دو دست در دعای قنوت چنین توضیح می دهد: «علما فرموده اند: دو دستش را تا (حد) سینه اش بالا ببرد ولی بیشتر از آن بالا نبرد، زیرا دعای قنوت دعای ابتهال نیست که انسان در بالا بردن دستهایش مبالغه کند (دعای ابتهال یعنی: دعایی همراه با خشوع و زاری)، بلکه قنوت دعای رغبت است، بنابراین دو دستش و کف آنها را رو به آسمان بگشاید.

و از ظاهر کلام اهل علم چنین بر می آید که: نمازگزار دو (کف) دستش را بهم بچسباند، مانند حال گدائی که (با دو کف دستش) ملتمسانه از کسی طلب می کند تا چیزی به وی ببخشد، اما جدا کردن و فاصله انداختن بین دو دست اصلی درسنت نبوی وحتی اقوال علماء ندارد».« الشرح الممتع» (4/18).

یادداشت:

 قابل تذکر است که :پیامبر صلی الله علیه وسلم در خطبه جمعه، و بعد از سلام نماز، دستهای خود را بلند نمی کردند. همچنین ثابت نشده که ایشان پس از اتمام دعا توسط دستهایشان صورت خویش را مسح کرده باشد ویا هم دست های خویش را به روی خویش مالیده باشد .(برای تفصیل  دو مورد به فتوای شماره  (5917) و (5079) مراجعه کنید.)

مسح روی بعـد از دعاء:

دعاء کننده مطابق حدیث در ختم دعاء  توسط  هردو دست خویش روی  خویش  را مسح نماید: عن عمربن الخطاب، رضی الله عنه، أنه قال:‏ «كان رسول اللَّه ،صلى الله علیه وسلم ، إذا رفع یدیه فی الدعاء لم یحطهما حتى یمسح بهما وجهه؛‏» رواه الترمذی .

خوانندۀ محترم!

هستند علمای که  چف کردن دست ها بعد از دعا ومالیدن آن به روی، را چیزی جدید و وارده در دین میدانند ومیگویند این عمل  بدعت بوده ومیگویند چنین چیزى نیز در شریعت وارد نشده است واستدلال میاورند که: احادیثى  وارده در این بابت ، هم  احادیثی ضعیفه  بوده ونمیتوانیم این تعداد از احادیث را حجت گرفت:

عالم جلیل القدر اسلام ابن تیمیه در این بابت میفرماید : « وأما رفع النبی صلى الله علیه وسلم یدیه فی الدعاء : فقد جاء فیه أحادیث كثیرة صحیحة ، وأما مسحه وجهه بید یه فلیس عنه فیه إلا حدیث أو حدیثان ، لا تقوم بهما حُجة » (مجموع الفتاوى 22/519)، یعنى: ( اما در مورد بلند كردن دست هنگام دعاء، از پیامبر صلى الله علیه و سلم احادیث صحیح زیادى وارد شده است، اما در مورد مسح كردن صورتش با دو دستانش فقط یك یا دو حدیث وارد شده است و حجت نمیشوند (زیرا ضعیف هستند).

و عز بن عبد السلام گفت: « ولا یمسح وجهه بیدیه عقیب الدعاء إلا جاهل » (فتاوى عز بن عبد السلام صفحه 47)، یعنى: ( و هیچ كسى با دو دستانش صورتش را بعد از دعاء مسح نمیكند بجز جاهل )

ولی تعداد دیگری علماء   احادیث وارده در مسح سر وصورت بعد از دعاء را از احادیث  صحیحه محسوب نموده ، لذا مسح كردن صورت بعد از دعاء را مشروع میدانند.

رو کردن بسوی قبله:

فراموش نباید کرد که روکردن بسوی قبله از مستحبات دعا میباشد ، سیرت نویسان می نویسند که : یک روز رسول الله صلى الله علیه و سلم برای ادای نماز استسقاء برای مسلمانان درمدینه  به صحرا بر آمد، روی خویش را به قبله و، پشت خویش را به مردم نموده و به دعا و نیایش پرداخت.

( متفق علیه )  والله اعلم بالصواب

اصرار وپافشاری در دعـاء:

مفسرین بر این امر تاکید میدارند ومیفرمایند :که دعا کننده ، تا که میتوانید در دعا خویش اصرار وپا فشاری ، تضرع وخواست پی در پی  بعمل ارید ، طوریکه برخی از علما در اصرار در دعا و تکرار سه باره آن :تاکید میدارند .

در حدیثی عبد الله بن مسعود  رضی الله عنه  آمده است :وقتی پیامبر صلى الله علیه و سلم دعا می نمود، سه بار دعا می کرد و وقتی چیزی از الله  می خواست سه بار درخواست می نمود و پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرمود: « یستجاب لأحدكم ما لم یعْجَل. یقول: قد دعوتُ ربی فلم یستجب لی»( متفق علیه )  یعنی: ( اجابت می شود برای یکی از شما تا مادامیکه شتاب نکند و بگوید به پروردگارم دعاء کردم و مرا اجابت نکرد).

در دعاء مسأله اگر و مگر باید وجود نباشد:

حکم شرعی همین است که : در دعا مساله اگر ومگر وجود ندارد ، پیامبر صلی الله علیه وسلم در این مورد با زیبای خاصی در حدیثی میفرمایند :« لا یقولن أحدكم: اللهم اغفر لی إن شئتَ، اللهم ارحمنی إن شئتَ. لیعزم المسألة فإنه لا مستكرِه له (أی یدعو الله وهو موقن أن الله سیقبل دعاءه. فالله هو القادر على كل شیء» ( متفق علیه)  یعنی: «نباید بگویید: بارالها! مرا ببخش اگر خواستی، بر من رحم فرما اگر خواستی.  باید سؤالتان را راسخ و مطمئن وقطعی بیان دارید و مستکرهی (به زور به کاری وادارنده) برای او متصور نیست.(یعنی خداوند را بخواند و یقین داشته باشد که دعایش پذیرفته می شود، که خداوند بر هر چیز تواناست)

مصحلت بودن در دعاء:

طوریکه گفتیم که در دعا باید  تمام  ذرات  وجود انسان  اماده  در خواست  گردد.  مظهر  خواستن  وواقعٱ  آنچه میخواهد  به صورت یك احتیاج  واستدعا  وحاجت دراید.

مهمترین شرایط استجابت دعا ، مصلحت بودن آن است .بسیارى  از اوقات  انسان  از پروردگار خویش  چیزى را مى خواهد، در حالیکه آن چیزبه نفع اش  نمى باشد. « عسى  ان تحبوا شیئٱ  وهو شر  لكم »  بنٱ دعا باید در عرصه  هایى صورت  گیرد كه به نفع انسان  وامكان دسترسى  بدان باشد.

میگویند دعا براى تحصیل  توانایى  است ودر صورت كه  توانایى  تحصیل مطلوب  را به انسان   داده  باشد ، در این  مورد  دعا كردن  تحصیل حاصل است .

برخى از اوقات  ، انسان ها به منظور مقابله وهم چشمى ها ، چیزى را  از خالق  اش  براى خود میخواهد ولى انسان نباید از یاد ببرد كه هر كس فرزندخصال خود ومسؤول  اعمال  خود است .

خداوند  در فاعلیتش  كامل است  ودر اجابتش هیچ  نقصى  وجود ندارد   وهر چه  نقص  وسستى كه است در  شكل این ارتباط است وآن هم  از جانب ماست.

دعای ابلیس هم مستجاب گشت:

به یاد داشته باشید که دعا ابلیس نیز مستجاب گردیده است ،بنآ اگر مخلوقی  با خلوص قلب ومحبت کامل واخلاصمندانه ، دست خویش را بسوی پروردگار بالا نماید ، یقین داشته باشید ، دست خالی بر نمیگردد .

عالم جلیل القدرویکی از عرفا مشهور جهان اسلام سفیان بن عیینة بن أبی عمران میمون متولد سال ( 107 هـ ومتوفی سال  198 هـ. ) شهر کوفه در مورد استجابت دعا میفرماید :

د ست  هیچ دعا کننده خالی  باز نگشته چراکه پروردگار با عظمت دست  دعای  بدترین مخلوقاتش یعنی ابلیس را نیز خالی باز نگردانیده ودعا آنرا  اجابت فرموده است :

زمانیکه ابلیس به پروردگار با عظمت خویش عرض داشت : «رب فأنظرنی إلى یوم یبعثون . قال فإنك من المنظرین. إلى یوم الوقت المعلوم »( سوره حجر:آیات  36-38) یعنی: «گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگیخته خواهند شد مهلت ده. فرمود تو از مهلت‏یافتگانى. تا روز ( و )  وقت معلوم.).

آداب دعا و اسباب اجابت:

1-اخلاص برای خداوند.

2- دعا با حمد و ستایش خداوند آغاز گردد سپس با درود بر پیامبرصلی الله علیه وسلم  و ختم آن با درود بر او.

3- قاطعیت در دعا و باور یقینی به اجابت آن.

4- اصرارورزی در دعا و عدم شتاب.

5- حضور قلب در دعا.

6- دعا در آسایش و سختی.

7- تنها از خداوند درخواست گردن.

8- پایین آوردن صدا به طوری که بین پایین بودن و بالا بودن باشد.

9-اعتراف به گناه و طلب استغفار از آن و اعتراف به نعمت و شکرگذاری بر آن.

10-عدم تکلف در آوردن کلمات موزون در دعا.

11- دعا کردن با خشوع و زاری و امید و ترس.

12- برگرداندن اموال و دارایی غصب شده به صاحبانش همراه با توبه.

13- سه بار دعا کردن.

14- رو به قبله بودن.

15- بلند کردن دستها در دعا.

16- وضوء داشتن هنگام دعا در صورت امکان آن.

17- عدم تجاوز و تعدی در دعا.

18- هرگاه دعا کننده برای دیگری دعا نمود دعا را برای خود شروع نماید.

19- با اسماء حسنی و صفات عالیه خداوند و یا با کردار نیکی که خود به آن پرداخته است و یا با دعای مرد زنده‌ای که پیش او حضور دارد به خداوند متوسل شود.

20- خوراک، نوشیدنی، و پوشش او از حلال باشد.

21- به گناه و یا قطع صله رحم دعا نکند.

22- امر به معروف و نهی از منکر نماید.

23- دوری جستن از همة گناهان.

استفاده از ادعیه وارده در قرآن کریم وحدیث نبوی (ص):

نقطه اساسی که در دعا باید مورد رعایت قرار گیرد اینست که در دعا ، انعده ازادعیه که درقرآن واحادیث ذکر گردیده است مورد استفاده قرارگیرد.

از جمله : « ربنا اغفر لنا ذنوبنا وإسرافنا فی أمرنا وثبت أقدامنا وانصرنا على القوم الكافرین» (آل عمران: 147) یعنی: «پروردگارا گناهان ما و زیاده‏روى ما در كارمان را بر ما ببخش و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران یارى ده.» و: « ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة وقنا عذاب النار» ( سوره بقره:آیه  201) یعنی: «پروردگارا در این دنیا به ما نیكى و در آخرت (نیز) نیكى عطا كن و ما را از عذاب آتش (دور) نگه دار.)

همچنین با آنچه از پیامبر صلى الله علیه و سلم ثابت گردیده است، مثل: «اللهم أنت ربی، لا إله إلا أنت، خلقتنی وأنا عبدك، وأنا على عهدك ووعدك ما استطعت، أعوذ بك من شر ما صنعت، أبوء لك بنعمتك، وأبوء لك بذنبی، فاغفر لی فإنه لا یغفر الذنوب إلا أنت» (بخاری) یعنی: « پروردگارا! تو خدای منی، معبود بحقی جز تو نیست. مرا آفریدی و من بندهء تو ام و بر عهد و پیمان تو بقدر توان ایستاده ام، از شر و زشتی آنچه انجام داده ام و بتو پناه می جویم، به نعمتت بر خویش و هم بر گناهم اعتراف دارم، پس مرا بیامرز، زیرا گناهان را جز تو نمی آمرزد.» وقوله: (اللهم إنی أعوذ بك من الشقاق والنفاق وسوء الأخلاق) ( نسائی) یعنی: «بار الها! از جدایی(انحراف از مسیر اسلام) و نفاق و بدی اخلاق به تو پناه می جویم.).

جلوگیری از استعمال کلمات  موزون و مسجع در دعاء:

انسان نباید در دعا  خود را مکلف بسازد که بصورت حتمی  عبارات مسجع  وموزن را استعمال نماید ، قابل توجه ودقت است که دعا جای تضرع و فروتنی و زاری است و تشریفات و ظاهرسازی با آن سازگار نیست واصلآ جور هم نمی آید. ابن عباس رضی الله عنه می فرماید: « انظر السجع من الدعاء فاجتنبه؛ فإنی عهدتُ رسول الله صلى الله علیه وسلم وأصحابه لا یفعلون إلا ذلك الاجتناب.» ( بخاری ) ( یعنی: «مراقب سجع و موزونی در دعا باش و از آن دوری گزین که من از رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحابش جز همان دوری نمودن را ندیدم. »

بعضی از بزرگان گفته اند: با زبان خواری و افتادگی و نیازمندی دعا کن و نه به زبان شیوایی و سخنوری.

دعاء اول ځان پسې جهان:

خوانندگان محترم !

حکم اسلامی در دعا همین است که ابتدا دعاء را برای خود آغاز کنیم و سپس برای دیگران باید دعا نمود .میگویند : « اول ځان پسی جهان»

پروردگار با عظمت ما در قرآن عظیم الشان این شیوه دعا را با زیبای خاصی چنین بیان فرموده است : « ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذین سبقونا بالإیمان ولا تجعل فی قلوبنا غلاً للذین آمنوا ربنا إنك رءوف رحیم » ( سوره حشر:آیه 10 ) ( یعنی: «پروردگارا بر ما و بر آن برادرانمان كه در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دلهایمان نسبت به كسانى كه ایمان آورده‏اند (هیچ گونه) كینه‏اى مگذار پروردگارا راستى كه تو رئوف و مهربانى).پیامبر صلى الله علیه و سلم هنگام دعا برای کسی دعا می نمود ابتدا از خویشتن آغاز می فرمود. ( ترمذی)

امتناع از دعای بد: 

خواننده محترم  ! حکم ،هدایت ورهنمود دین مقدس اسلام وتعلیمات اسلامی همین است که شخص مسلمان  نباید برای خود ، خانواده خود ، فرزندان ویا اموال خویش دعا بد نماید .

پیامبر صلى الله علیه و سلم با صراحت وبا زیبای خاص فرموده است : «لا تدعوا على أنفسكم، ولا تدعوا على أولادكم، ولا تدعوا على أموالكم» (مسلم) یعنی: «بر نفس ها و بر اولاد و اموال خود دعای بد نکنید.»

ممانعت از نفرین دیگران در دعا:

علمای لغت شناسی  در مورد کلمـﮥ « نفرین » میگویند که نفرین  در لغت به معنای دعای بد واز جمله دعا کردن برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی میباشد. زمانیکه شخصی از جانب مقابل  بنابر   به هر علت  صدمه وخفه شده باشد ، وتوان مقابله مستقیم را نمی داشته باشد  بنآ به نفرین ویاهم  به دعا بد  پناه می آورد ومیخواهد به نیروی  الهی   ضعف خود رادر مقابله تلافی نموده ودر پناه  رب العزت در مقابله جانب مقابل می پردارزد .

علماء میگویند :نفرین در طول تاریخ بشریت وجود داشته واز سیرت انبیاء طوری  معلوم میشود که معمولاً نفرین توسط پیامبران در مواقعی صورت میگرفت که مسئله ای بزرگ مانند انکار خداوند، تکذیب آیات الهی و زیر سوال بردن کلیات دین در میان بعمل می آمد . ولی در حالاتی امروزی دیده میشود که انسانها اغلبآ  نفرین  ودعای بدی را در  شرایط  امروزی که بعمل می ارند ، متناسب با ضرری که متحمل شده اند نیست. دیده شده  است در برخی از اوقات  نفرین ودعای بد بسیار بزرگی که ممکن است شخص نفرین شونده واقعاً مستحق چنین نفرینی نباشد. صورت میگرد.علمای علم اخلاق بدین نظر انـد: از آنجا که نفرین ذاتاً جنبـــﮥ منفی داشته ومعمولآ  احساس منفی را بدنبال دارد وحتی با تکرار نفرین ،  انسان را بسوی بــد اندیشی و منفی گرایی سوق می دهد ودر مجموع  روح وی را مکدر نموده و از لطافت خارج می کند، بهتر است از نفرین کردن دیگران صرف نظر شود. همیشه جلوگیری از وقوع صدمات و ضررها و نیز بخشش دیگران ساده تر و نتیجه اش مطلوب تر است. دقت باید داشت که عفو و فراموش کردن دومطلب جداګانه اند. بهتر است وخاضتاً در وقت توان بهتر است عفوه کرد اما ما حق نداریم فراموش کنیم.مثلا عفوه و بخش کسیکه برحق ومالت تجاوز کرده و آنهم که فرصت انتقام و عدالت موجود است، کاریست بهتر وقابل پاداش و جوانمردی.اما فراموش کردن کار بد مثلاً عدم آموختن از آن و عدم پند ساختن آن برای دیګران و فراموش کردن عمل قاتل کار مناسب نیست. نباید  یاد بود از ظلم به منظور درس وعبرت واحترام به خون مظلم کاریست مناسب و بهتر وحتی ضروری. اما یاد بود به منظور انتقام را سفارش نمی کنند. فراموش نباید کرد که اگر نفرین دیگران بصورت عادت  انسان مبدل گردد  در زندگی انسان اثرات نامطلوب ببار می اورد از جمله  افزایش حس بدخواهی و بد بینی، افسردگی ودر نهایت امر حالات انزو را در انسان  ایجاد مینماید .

میگویند اگر نفرینی واقعاً به حق و منصفانه نباشد، ممکن است اثرات زیان بار آن به خود شخص نفرین کننده بازگردد.

دعا نباید برای قطع رابطه باشد:

دعاء  نباید برای گناه و بریدن خویشاوندی  باشد:پیامبر صلى الله علیه و سلم برای مسلمانان هدایت فرموده اند  که : دعانباید برای گناه وبریدن روابط وعلایق خویشاوندی صورت گیرد: « لا یزال یستجاب للعبد ما لم یدْعُ بإثم أو قطیعة رحم» (مسلم ) یعنی: « همیشه برای بنده اجابت می شود، تا به گناه و قطع صلهء رحم دعاء نکند، بشرطیکه شتاب و عجله ننماید.»

دعا درغیاب برادر:

رسول الله صلى الله علیه وسلم می فرماید:«دعوة المرء المسلم لأخیه بظهر الغیب مستجابة،  عند رأسه ملك موكَّل، كلما دعا لأخیه بخیر قال الملك الموكل به: آمین، ولك بمثل» ( مسلم) یعنی: « دعای شخص مسلمان برای برادرش و در غیاب وی مستجاب است. در نزد سرش فرشته ای مؤظف است که هرگاه برای برادرش دعای خیر کند، فرشته مؤظف بدان می گوید: آمین و برای تو مانند آن باد.».

احتیاط در دعـا را فراموش نکنید:

پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند :« هیچگاه علیه خود ، علیه فرزندان خود ، ویا هم اموال خود دعای بد نکنید مبادا آن لحظه وقت قبولی دعا باشد و دعای شما قبول شود .

( ودر نتیجه به خود تان یا به فرزند واعیال تان ویا هم به  اموال تان آفت ویا بلایی برسد)   آنگاه پشیمان خواهید شد.» (مسلم)بنا پیشنهاد میگردد که در همچو دعا ها احتیاط را از دست ندهید.

دعای پدر در حق اولاد:

حکم شرع  همین است که والدین  باید از سهوه واشتباه فرزندان خویش بگزرند ودر برابر اذیت و آزار آنها صبر نمایند؛ زیرا فرزندان  هنوز عقلشان به حد کمال نرسیده ، مطمینآ که در گفتار و کردارشان دچار اشتباه می شوند.

 اگر پدر شخص  بردبار باشد، گذشت ، صبر وتحمل اولاد های خویش را  نصیحت می کند تا بهتر نصیحت او را قبول کند و ادب شود.

 ولی با تاسف باید گفت که برخی  از پدران و مادران مرتکب اشتباهی بزرگتر می شوند و آن این است که علیه فرزندان خویش دعای بد میکنند ، دعا می کنند که فرزندانشان بمیرند یا به مصیبتی گرفتار شوند و این دعا را ادامه می دهند. بعد از آن که آتش خشم آنها فرو می نشیند تأسف می خورند و می بینند که اشتباه کرده اند و اعتراف می کنند که دوست ندارند فرزندانشان به چنین مشکلاتی گرفتار شوند، چون پدر مهربان است و شدت خشم او را به چنین دعاهایی وادار کرده است، خداوند چنین پدری را می بخشد.

طوریکه پروردگار با عظمت ما در ( آیه 11 سوره یونس ) میفرماید : «وَلَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ » (و اگر خداوند در رساندن شرّها و  بلاهایی شتاب ورزد که مردمان در طلب آن شتاب می نمایند، همچنانکه در فرا چنگ آوردن خیرها و نعمتها شتاب می ورزند، عمر آن باقی نمی ماند).

پس ای پدران ومادران عزیز  باید در مقابل اولاد های خویش صبر و تحمل داشته باشند و فرزندان را تنبیه کنند تا ادب حاصل کنند؛ زیرا کودک با تنبیه بیشتر متأثر می شود تا تعلیم و تأدیب، اما دعای بد علیه فرزندان هیچ فایده ای ندارد، این دعاها در نامه اعمال پدر و مادر نوشته می شوند.(و روز قیامت سب ندامت و حسرت می شوند) ( تفصیل موضوع را میتوان در فتاوی المرأة صفحه (188،189) الشیخ ابن جبرین) مطالعه فرماید .

دعاء برای شخصی که با شما نیکی کرده است:

یکی از ابعاد والای اخلاقی و اجتماعی ، تشکر و سپاسگزاری از کسی است که از جانب او لطف و نعمتی به ما رسیده است . پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است :«من لا یشکر الناس لا یشکر الله» حدیث صحیح امام أحمد (2/258). ( هر کسی که (بابت خدمت نیک) از مردم تشکر نمی کند، در حقیقت خدا را تشکر نکرده است.)

پیامبر صلى الله علیه و سلم فرموده است: «من صُنع إلیه معروفٌ فقال لفاعله: جزاك الله خیرًا؛ فقد أبلغ فی الثناء» ( ترمذی و نسائی) یعنی: «کسیکه بوی نیکی شود و برای انجام دهنده ی آن بگوید، جزاک الله خیراً هر آئینه در دعاء مبالغه کرده است.»

همچنین فرموده است: «ومن أتى إلیكم معروفًا فكافئوه» (أعطوه مكافأة) فإن لم تجدوا فادعوا له حتى تعلموا أن قد كافأتموه) (ابوداود و نسائی) یعنی: «و آنکه به شما احسانی نمود، او را مکافات دهید و اگر چیزی نیافتید که به وی مکافات دهید، به حق وی دعا کنید تا ببینید که شما مکافاتش را داده اید».

راغب دركتاب مفردات می گوید: شكر همان تصور نعمت و اظهار آن است و نقطه مقابل آن كفر است كه فراموشی نعمت و پوشاندن آن می باشد .  ایشان شكر را به شكر قلب،‌ یعنی اندیشه درباره نعمت و شكر زبان یعنی ثنا گفتن بر نعمت دهنده و شكر سایر اعضا، یعنی قدردانی و پاسخ گویی در برابر نعمت تقسیم كرده است .

چرا باید تشکر کـرد:

لغوین در تعریف تشکر فرموده اند که : تشکر به معنی سپاس و  قدردانی است. وقتی ما از کسی تشکر بعمل می اوریم ، میخواهیم بدین عمل خویش به شخصی مقابل نوع از احساس خوبی را الهام  ، ودر مقابل قوت اعتماد به نفس خویش  افزایش دهیم.

در یک جمله باید گفت که: ابراز تشکرویا هم ادای تشکر  کاری ساده واسانی است ، ما با ادای کلمات مناسب ، لطیف وزیبا به جانب  مقابل نسبت کار ویا هم کمک کی به ما  انجام داده است  ابراز  تشکر میکنیم . وبدین ترتیت احساسات  خوبی درونی خویش را به جانب مقابل البته با ذکر نام ، باذکر جملات زیبا احساس قلبی وراحتی درونی خویشرا ابرازمیداریم .

تشکر برای خود انواع واقسامی دارد:

اولین وبهترین شکل ادای  تشکر همانا شکل ظاهری ویا به اصطلاح شکل بیرونی تشکر است که با زبان وطوریکه متذکر شدیم آنهم با ادای  جملات وکلمات زیبا آنرا ادا میداریم ، هکذا میتوان این ابراز تشکر را با دادن هدیه ویا هم اینکه جانب مقابل را با صمیمت در اغوش گرفت صورت یابد . هکذا ادای  تشکر میتوان در قلب هم  صورت گیرد  که همان در شکل احساس رضایتمندی یکی از مصادیق « شکر» نیز اذعان و اقرار به زبان است.

خواننده محترم!

در پروسه ادای تشکر زیاتر وقت دیده شده است که : از شخص مطلوب تشکر  بعمل می اوریم  ، ولی بعد از آن در ضمن تشکر میگویم که :اگر این طور میشود بهتر می بود ویا ولی چنین  نشد ویا اما  اگر چنین  میشود بهتر می   بود استعمال همچو  الفاظ وکلمات بعد از تشکر ، از امور ممنوعه در پروسه تشکر بشمار می اورند .

طلب دعاء از انسان های صالح:

طلب دعاء از انسان  صالح بدین معنی است که فرد مسلمان از برادر مسلمان خود می خواهد تا برایش دعا کنند، بخصوص از افراد صالح وبا تقوای .

در روایت آمده است که : حضرت عمر بن خطاب  رضی الله عنه  از پیامبر صلى الله علیه و سلم برای ادا  عمره کسب اجازه نمودم، ایشان اجازه داد و فرمود: «أی أخی، أشركنا فی دعائك ولا تنسَنا» یعنی: « برادرکم ما را در دعای خود شریک گردان و از دعایت فراموش مان مکن.» می گوید: کلمه ای گفت که شاد نمی شوم، اگر در برابر آن به من دنیا داده شود. ( ترمذی و ابن ماجه) .

انجام اطاعت ودوری از معاصی ومنکرات:

دعا بخاطر ذكر الله ، اطاعت از اوامر او و انجام عمل صالح باید صورت گیرد، تقوى و اشتیاق به انجام طاعات، و دور گشتن از معاصی و منكرات، و شتافتن بسوی توبه از جمله عواملی هستند که دعا را به قبول نزدیک تر می سازند. خداوند متعال می فرماید: « إنما یتقبل الله من المتقین» (مائدة:آیه 27 ) یعنی: « خدا فقط از تقواپیشگان مى‏پذیرد.»

از خداوند سبحان روایت شده که در یک حدیث قدسی می فرماید: « من شغله القرآن وذكری عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی السائلین» (ترمذی) یعنی: «کسی که خواندن قرآن او را از دعا و درخواست از من باز دارد، بهتر از آنچه به دعا کنندگان می دهم به او عطا می کنم.».

دعا بخاطر طول عمر انسان شخصی نیکوکار:

در فضایل دعا آمده است که شخص مؤمن مسلمان میتواند برای  فضیلت  طول  عمر مؤمن مسلمان   نیکوکار دعا نماید .

در حدیثی ازعبدالرحمن  بن  ابی بکره که از  پدرش   روایت کردیده است آمده است که مردی ‌گفت‌:ای  رسول  الله  کدام‌ کس  ازهمه  بهتر  است‌؟  پیامبر صلی الله علیه و سلم    گفت‌: « من طال عمره و حسن عمله  (کسیکه  عمرش  طولانی  وعملش  نیکو  باشد)‌.  اوگفت‌: ‌کدام‌ کس  از همه  بدتر  است‌؟  پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت‌:« من طال عمره و ساء عمله » (کسیکه  عمرش  طولانی  و  عملش  بد  باشد)‌.  به  روایت  احمد  و  ترمذی‌ که ‌گفته  است  «‌حسن  صحیح‌«  است‌.

همچنان درحدیثی دیگری ازابوهریره  آمده  است‌که  پیامبر صلی الله علیه و سلم   گفت‌:« ألا أنبئكم بخیركم؟ " قالوا: نعم یا رسول الله قال: « خیاركم أطولكم أعمارا وأحسنكم أعمالا  »(‌آیا  می‌خواهید  بهترین  شما  را  بشما  بگویم‌؟ ‌گفتند:  بلی یا   رسول الله .  اوگفت‌:  بهترین  شماکسانی  هستندکه  عمرشان  طولانی‌تر  وکردارشان  بهتر  و  نیکوتر  باشد) (  بروایت  احمد  و  دیگران  با سند  جید. )

کوشش در کسب به رزق و روزی حلال:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و سلم فرموده اند: « أیها الناس، إن الله طیب لا یقبل إلا طیبًا، وإن الله أمر المؤمنین بما أمر به المرسلین، فقال: « یا أیها الرسل كلوا من الطیبات واعملوا صالحًا إنی بما تعملون علیم» ( سوره مؤمنون: آیه :51 )  وقال تعالى: « یا أیها الذین آمنوا كلوا من طیبات ما رزقناكم» ( سوره بقرة:آیه  172) ثم ذكر الرجلَ یطیل السفر؛ أشعث أغبر (طویل الشعر، غیر نظیف الوجه) یمد یدیه إلى السماء: یا رب..یا رب، ومطعمه حرام، ومشربه حرام، وملبسه حرام وغُذِّی بالحرام، فأنی (فكیف) یستجاب لذلك) ( مسلم)  یعنی: «ای مردم خداوند تعالی پاکیزه است و بجز پاکیزه را نمی پذیرد و خداوند مؤمنان را مانند فرستادگانش مأمور ساخته است.

خداوند تعالی فرمود:  ای مؤمنان بخورید وبنوشید از چیزهای پاکیزه که بشما روزی داده ایم.

باز مردی را یاد نمود که سفرش را دراز نموده غبار آلوده و پراکنده موی است و دستهایش را به آسمان بلند کرده می گوید: پروردگارم، پروردگارم، در حالیکه خوردنی اش حرام و آشامیدنی اش حرام بوده و پوشیدنی اش حرام بوده و به حرام تغذیه شده است، پس چگونه دعای همچو شخصی پذیرفته می شود.»

مداوا و معا‌لجه با دعا‌ها: 

معالجه  و  مداوا  با  خواندن  دعاها،  اگر  مشتمل  بر  نام  و  ذکر  « ‌الله»  و  با  الفاظ  و  کلمات  عربی  مفهوم  ومعنی‌دار  باشد ازلحاظ شرعی کدام ممانعتی ندارد .ولی اگرکلمات  دارای  معنی  مفهوم  نباشد  احتمال  داردکه  معنی  غیر  مشروع  و  شرک‌آمیز  داشته  باشند.

 ازعوف  بن  مالک  روایت  است‌که  گفت‌:  ما  در  دوره  جاهلی  برای  یکدیگر  دعاهائی  می‌نوشتیم  و  مداوا  را  با  نوشته‌ها  می‌کردیم‌.  ای  رسول  خدا  نظر  شما  در  این  باره  چیست‌؟  پیامبر صلی الله علیه و سلم   گفت‌:«اعرضوا علی رقاكم.لا بأس بالرقى ما لم یكن فیه شرك » (‌دعاها  و  نوشته‌های  خود  را  برمن  عرضه‌کنید.  دعا  ونوشته  اگردرآن‌کلمات  شرک  آمیزی  نباشد کدام ممانعتی  ندارد).مسلم  و  ابوداود  این حدیث  را  روایت‌کرده‌اند .

ربیع‌گوید: در روایتی می افزاید که : درباره  دعای  نوشته  بمنظور  شفا  از  امام  شافعی  سئوال‌کردم‌.  اوگفت‌:  اگر  نوشته  ازکتاب  خدا  باشد  یاکلمات  و  الفاظ  مشتمل  بر  ذکر  خدا  باشد،  اشکالی  ندارد.گفتم‌:  آیا  جایز  است  اهل‌کتاب  برای  مسلمانان  دعای  نوشته  بدهند؟‌  گفت‌:  بلی‌،  اگر  چیزی  بنویسند  یا  بگویندکه  مشتمل  بر  ذکر  خدا  یاکلمات‌کتاب  خدا  باشد  مشکلی  ندارد. 

دعاها‌ئی‌ روایات شده در این بابت:

اول: در حدیثی ‌بروایت  امام بخاری  وامام  مسلم  از  عایشه  آمده  است‌که  پیامبر صلی الله علیه و سلم    برای  یکی  از اعضای   خانواده‌اش  دعائی  می‌خواند  و  با  دست  راستش  بر  وی  دست  می‌مالید  و  می‌گفت‌:

«اللهم رب الناس أذهب البأس  أشف وأنت الشافی، لاشفاء إلا شفاؤك شفاء لا یغادر سقما » (‌خداوندا  ای  پروردگار  مردمان‌،  این  سختی  را  برطرف  کن‌،  الهی خداوندا  این مریضی را  شفا  ده‌،  چه  تنها  تو  شفا  دهنده  هستی‌،  جز  شفای  تو  شفای  دیگری  نیست‌.  خداوندا،  شفائی  برسان‌که  هیچ  دردی  و مریضی    را  باقی  نگذارد).

دوم: در حدیثی ‌بروایت  مسلم  از  عثمان  بن  ابی  العاص  آمده  است‌که  او  از  دردی‌که  در  تن  خود  احساس  می‌کرد  نزد  پیامبر صلی الله علیه و سلم   شکوه  نمود.  پیامبر صلی الله علیه و سلم    به  وی‌گفت‌: « ضع یدك على الذی یألم من جسدك وقل: باسم الله، وقل: سبع مرات: أعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما أجد وأحاذر »( دست  خود  را  برآن  اندامت  بگذارکه  درد  می‌کند  و  بگو:  « ‌باسم  الله‌  «   و  هفت  بار  نیز  بگو:  « ‌اعوذ...  از  شر  و  دردی‌که  در  تن  خود  احساس  می‌کنم  به  عز  و  قدرت  خداوند  پناه  می‌برم  و  خویشتن  را  در  امامن  او  می‌دارم‌).  عثمان‌گوید:  بارها  این  دعا  را  خوانده‌ام  و  خداوند  درد  مرا  شفا  داده  است‌.  از  آن  ببعد  همواره  خانواده  خویش  و  دیگران  را  بدان  دستور  دادم‌.

سوم: در حدیثی ‌بروایت  امام ترمذی  از  محمد  بن  سالم  آمده  است‌که‌ گفت‌:  ثابت  بن  بنانی  به  من  گفت  « ‌ای  محمد،  هرگاه  عضوی  از  اندام  تو  دردگرفت‌،  دست  خود  را  بر  آن  اندام  بگذار  سپس  بگو:

 « بسم الله أعوذ بعزة الله من شر ما أجد من وجعی هذا » (بنام  خدا  به  عزت  خداوند  پناه  می‌برم  ازاین  دردم‌)‌،  سپس  دست  خود  را  بردار  و آنگاه  مجدداً  آن  را  چند  بار  بصورت  وتر و  تاک  تکرار کن‌ ‌.  زیرا  انس  بن  مالک  برایم ‌گفت‌:‌ که  پیامبر صلی الله علیه و سلم  این  سخن  را  به  وی‌ گفته  است‌.

چهارم: در حدیثی‌ازابن  عباس  نقل  شده  است‌که  پیامبر صلی الله علیه و سلم    گفت‌:« من عاد مریضا لم یحضر أجله فقال عنده سبع مرات: أسأل الله العظیم رب العرش العظیم أن یشفیك.إلا عافاه الله من ذلك المرض»(هرکس  بعیادت  بیماری  برودکه  اجلش  فرا  نرسیده  باشد  وهفت  باربر  سر  او  بگوید:  اسال‌...  از  خداوند  بزرگ  و  پروردگار  عرش  بزرگ  می‌خواهم‌ که  ترا  شفا  دهد،  آنگاه  خداوند  او  را  از  آن  بیماری  شفا  می‌دهد)‌.

 ( بروایت  ابوداود  و  ترمذی‌که  آن  را ) « ‌حسن‌«  دانسته  است  و  حاکم  آن  را  بنا  بشرایط  بخاری  « ‌صحیح‌«  دانسته  است‌.  

پنجم: در حدیثی بروایت  بخاری  از  ابن  عباس  آمده  است‌که  پیامبر صلی الله علیه و سلم    برای  حفظ  حسن  و  حسین  دعا  می‌خواند  و  می‌گفت‌: «أعیذ كما بكلمات الله التامة من كل شیطان وهامة، ومن كل عین لامة » ‌به‌کلمات‌کامل   و  سخنان  عظیم  خداوند  پناه  می‌برم‌که  شما  را  از  شر  و  بدی  هر  شیطانی  و  هر  جانور  موذی  و  هر  چشم  زخمی  در  امان  دارد)  و  می‌فرمود:  پدرتان  ابراهیم  خلیل  این  دعا  را  بر  فرزندان  خود  اسماعیل  و  اسحاق می‌خواند. 

ششم: در حدیثی ‌بروایت  مسلم ازسعد بن ابی‌وقاص  آمده  است‌که او  مریض بود  و  پیامبر صلی الله علیه و سلم    به  عیادت  وی  آمد  و  سه  بارگفت‌:« اللهم اشف سعدا   » (‌خداوندا  سعد  را  شفا  بخش‌«. 

پس اى خواهر وبرادر مسلمان ! 

 

 دعا را حفظ كن وآنرا  ورد زبان خویش در  صبح وشام    بگردان.

فصل دوم

اذكـارو دعاهای اسلامی

حضرت بیدل میفرماید : « دماغ بى نیازان ننك خواهش بر نمیداردبلندی زیر پا مى آیداز دست دعا اینجا » ( بیدل  )

کلمه طیبه:

«لأ إ لــه إ لا  الله  محمد  رسول  الله »(هیچ معبودى نیست جز الله ، محمد فرستاده  خدا  است .)

كلمه شهادت:

« أشهد أن لأ إ له إلا  ألله وحده لا شریك لــــه وأشهد  أن  محمدٱ عبده ورسولـه » ( من گواهى  میدهم  كه جز الله هیچ  معبودى نیست  او یكتا  است  و او  را هیچ شریكى نیست  وگواهى میدهم كه محمد صلى الله  علیه وسلم  بنده الله ورسول اوست. »

ایمان بـه ضرورت دیـن:

«آمنت بالله وملا ئكته  وكتبه  ورسله والیوم الاخر والقدر  خیره  وشره من الله  تعالى  والبعث بعد الموت »( ایمان  اوردم بخدا  وبفرشتگان  او وبه  كتابهاى او  وبه پیغمبران او وبروز آخرت وبه تقدیر خوب  وبد آن  كه از جانب خداوند است وبه  اینكه بعد  از مرگ  دوباره  زنده  میشویم )

 دعـاى حسنه:

«ربنا  آ تنا  فى الدنیا حسنة وفى  الاخرة حسنة وقنا عذاب  النار » (اى پرودگار ا !  بما در دنیا  خوبى نصیب نما  ودرآخرت  خوبى   نصیب نما  ومارا  از عذاب  دوزخ نگهدار.)

درود:

«اللهم صلى على  محمد وعلى آل محمد  كما صلیت  على  إبراهیم  وعلى آل  إبراهیم  إنك  حمید  مجید» ( اى بار  خدایا  بر محمد وال   او رحمت  بفر ما  همچنان  كه بر ابراهیم  وال  او رحمت فرمودى حقٱ كه تو  بزرگى ودر خور ستایش)

دعـاى بـركت:

« اللهم  بارك على محمد وعلى آل محمد  كما باركت  على  إبراهیم  وعلى  آل  ابرهیم  إنك  حمید مجید. » (اى بار  خدایا  ! بر محمد صلى الله  علیه وسلم وبر آل او بركت  بده   همچنان  كه بر اى ابراهیم  وال او بركت داه اى ، حقٱ كه تو  بزرگى وسزاوار ستایش.)

تسبـیـح:

«سبحانك  اللهم  وبحمدك  وتبارك اسمك  وتعلى جدك ولا اله غیرك » ( پاكى تو اى  الله  وجمله ستایش  تر است  وبا بركت  است   نام تو  وبزرگى تو مقامى والا دارد ونیست  هیچ  معبودى  غیر از تو)

دعاى بعـد ازختم تلاوت قـرآن کریم:

« اللهم أرحمنى با لقرآن  واجعله لى إ مامٱ ونورٱ  وهدى ورحمة،  اللهم  ذكرنى منه  ما نسیت وعلمنى  منه  ما جهلت وا رزقنى  تلاوتــه  انا ء اللیل  واطراف  النهار واجعله لى حجة یا رب العلمین»

پروردگارا !

به بركت قرآن  بر من رحم  فرما  وآنرا  براى من پیشوا ، نور ، رحمت وهدایت  بگردان ،  پروردگارا   !  چیزى را كه  از آن فراموش  كرده ام  بیاد من  آر وچیزى را  كه از آن  نمى دانم  به من  بیاموز  ومرا توفیق ده  كه در بخشى  از شب  وصبح  وشام  آنرا  تلاوت  كنم ،  واى  پرودگار عالمیان  آنرا  براى  من حجت  بگردان .

« ربنا افرغ  علینا  صبرٱ  وثبت  أقـد ا  منا  وانصرنا  على الــقــوم  الكافرین» اى پروردگار   ما ،  صبر نازل  فرما  برما وقدم هاى ما را  استوار فرما ومدد  ده  ما  را بر  گروه  كافران

« ربنا لا توآخذنا إن نسینا  أو  أخطانا  ربنا  ولاتحمل  علینا  إصرٱ  كما  حملته على الذین من  قبلنا  ربنا  ولا تحملنا  ما لا طاقة لنا  به  واعف عنا  واغفر  لنا  وار حمنا  أنت  مولانا  فأ نصرنا  على  القـــــوم  الكافـــرین . »

 اى پروردگار  ما ،  مگیر  ما را  اگر فراموش  كردیم  یا خطا  كردیم  اى  پروردگار ما،  وبار مكن  بر ما  بار گران  چنانكه  نهادى آنرا  بر  كسانیكه  پیش  از ما بودنداى  پروردگار  ما و منه  بر  ما آنچه نیست  طاقت  ما را  به آن  ودر  گذر  از ما  وبیامرز ما را  ورحم  كن بر ما  تویى  پروردگار ما  پس  نصرت  ده  ما را  بر گروه  كافران.

« ربنا إننا  سمعنا منادیٱ  ینادى  للایمان  أن  آمنو ا  بر بكم  فامنا  ربنا فاغفر  لنا  ذونوبنا  وكفر  عنا  سیاتنا  وتو فنا  مع  الا برار»

اى  پروردگار ما،   هر آینه  شنیدیم  ندا  كننده را ) به آواز بلند (  ندا مى كرد  بسوى  ایمان  كه ایمان  آرید به پروردگار تان  ) پس (  ایمان  آوردیم  اى  پروردگار  ما ،  پس  بیامرز  بما گناهان  مارا  ودور  گردان  از ما بدى  هاى  ما را  وبمیران  ما  را  با نیكوكاران .

«ربنا ظلمنا أنفسنا وإن لم تغفرلنا وترحمنا لنكونن من الخاسرین» (۲۳:۷) (اى  پروردگار  ما ستم  كردیم  بر نفسهاى  خود  واگر  نیامرزى مارا ومهربانى  نكنى  بر ما  البته  میباشیم از زیان  كاران)

«ربنا لا تجعلنا  مع الـقـوم  الظالمین » (  ۴۷ : ۷ )(اى پرودگار ما  مگردان  ما را  با گروه  ظالمان )

«ربنا افتح  بیننا وبین  قو منا  با لحق وأنت  خیر  الفاتحین» (  ۸۹ : ۷ )

( اى  پروردگا ما فیصله  )حكم (  كن در میان   ما  ودر میان  قوم  ما  براستى وتو بهترین  حكم  كنند گانى.)

« ربنالا تجعلنا فتنة للقوم الظالمین ونجنا برحمتك  من القوم  الكافرین » (  ۸۵ - ۸۶ : ۱۰)

( اى پروردگار  ما  ) نگردان  ما را  محل عذاب ( زور آزمایى  مكن با  ما براى  گروه ستمگا ران  ونجات  بخش  ما ر ا به     حمت  خود  از گروه كافران.

« ربنا  أفرغ علینا  صبرٱ  وتوفنا  مسلمین» ( ۱۲۶ : ۷ ) (   اى پروردگار   ما ،  صبر نازل  فرما  برما ومارا مسلمان به میران . )

«ربنا إنك تعلم ما تخفى  وما تعلن وما یخفى على الله من شی ء فى الارض ولا فى السما ء» ( ۳۸ : ۱۴ )

اى پروردگار  ما  هر آیینه تو میدانى  آنچه  پنهان  میداریم وآنچه  اشكار میكنیم  ونیست  پوشیده  بر خدا  هیچ  چیز   در زمین  ونه در  اسمان.).

«ربنا اغفر  لى  ولو الدى وللمومنین یـوم یـــقــوم  الحساب» ( ۴۱ : ۱۴ )

( اى پروردگار ما !   بیامرز  مرا  ومادر وپدر   مرا  ومسلمانان  را  روزیكه  بر پا   شود حساب»

« ربنا آتنا  من لدنك  رحمة  وهیئ  لنا  من أمرنـــا  رشدٱ » ( ۱۰ : ۱۸) اى  پروردگار   !  بده  مارا  از نزد  خود بخششى وآماده  ساز  براى ما  در كار  ما  درستى ) راه یابى

« ربنا اغفرلنا ولإ خوانناالذین سبقونا با لإیمان  ولا تجعل فى قلوبنا غلٱ للذین آمنوا ربنا إنك رؤوف رحیم» ( ۱۰ : ۵۹  )

(  اى پروردگار  ما بیامرز  مارا وآن برادران ما را كه  سبقت كردند بر ما  بر ایمان  ومگردان  در دل  ما هیچ كینه به نسبت  آنانیكه ایمان  اورند ،  اى  پروردگا ما !   هر آیینه  تویى بخشاینده با رحم

«ربنا  علیك  تو كلنا  وإلیك أنبنا  وإلیك  المصیر»( ۴ : ۶۰ ) (اى پروردگا  ر ما  خاص برتو تو كل  كردیم  وبسوى  تو رجوع  نمودیم  وبسوى  تست  بازگشت  همه)

« ربنا أفرغ علینا صبرٱ  وثبت أقدمنا » ( سوره  البقره : ۲۵ ) (  پروردگار ! صبر نازل  فرما برما و  وقدمهاى  مارا استوار فرما )

« ربنا اتمم  لنا  نورنا واغفر  لنا إنك على كل شى ء  قدیر» ( ۸ : ۶۶ ( اى  پروردگار  ما  تمام  ده براى ما نور  مارا  وبیامرز  مارا  هر آیینه  تو بر  هر چیز توانایى)

« اللهم اغفر لحینا ومیتنا وشاهدنا وغاىبنا  وصغیرنا وكبیرنا وذكرنا  وأنثانا  اللهم  من احییته  منا فاحیه على الإسلام  ومن توفیته  منا  فتوفه على الایمان »

پروردگار ا !

زنده ومرده  مارا ،  حاضر وغائب  مارا  ، كوچك  مارا  ومرد  وزن مارا  بیامرز ،  پروردگار !

 هر كه  را زنده  نمودى از ما پس  زنده نگهدار اورا بر اسلام  وهركه را از ما فوت ساخته اى پس  اورا  بر ایمان  فوت كن.

و اما دعا های  قرآنی که خداوند به مخلوقش یاد ‏داده:

«رَبَّنَا ظَلَمنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغفِرْلَنَا وَ تَرْحَمْنَا ‏لَنَکُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِین». (اعراف/ 23 )‏

پروردگارا:

ما به خودمان ستم نمودیم ‏واگرمارانیامرزی وبه ما رحم نکنی، البته اززیانکاران ‏خواهیم بود.‏

«رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ ‏لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آل عمران/9)‏

پروردگارا:

تو گرد آورنده مردم درروزی هستی ‏که در (وقوعِ) آن شکی نیست ، بی گمان خداونداز ‏وعده (خود) خلاف نمی کند .‏

رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(آل ‏عمران/16)‏

پروردگارا : براستی ما ایمان آورده ایم پس ‏گناهان مارا بیامرز و از عذاب آتش دوزخ مارا ‏حفظ کن .‏

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ ‏أَقْدَامَنَاوَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (آل عمران/147)‏

پروردگارا:

گناهان ماراواسراف درکارمان را ‏بیامرزو قدمهایمان را استوار بدار ، و مارا بر گروه ‏کافران پیروز گردان .  ‏

رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا ـ رَبَّنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (ممتهنه/5)‏

پروردگارا : مارا دستخوش (آزمایش و امتحان) ‏کافران قرار مده و ما را بیامرز

پروردگارا : براستی که فقط تو عزیزحکیمی .‏

رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا ‏عَذَابَ النَّارِ (بقره/201) ‏

پروردگارا: در دنیا و آخرت به ما نیکی و احسان ‏فرما و مارا از عذاب آتش دوزخ مصون دار.‏

«رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلَی‏ رُسُلِکَ وَلاَ تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّکَ لاَ ‏تُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آل عمران /194) ‏

پروردگارا :

 آنچه را که به (زبان )رسولانت به ما وعده ‏دادی به ما عطا کن و روز قیامت ما را رسوا مگردان که ‏بی گمان تو خلاف وعده نمی کنی . ‏

«رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ» ‏‏(مؤمنون/109)‏

پروردگارا :ما ایمان آورده ایم ، ماراببخش و برما ‏رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی .‏

«رَّبَنَا اغْفِرلَنَا وَ لِإِخْوَانِنِا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَ ‏لَا تَجعَل فِی قُلُوبِنَا غِلَّالِّلَّذِینَ آمَنُوا ـ رَّبَنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیم.» ( حشر/ 10 )‏

پروردگارا:

 ما و برادران ما را که پیش ازما به ‏ایمان سبقت گرفتند بیامرز و در دلهای ما برای اهل ‏ایمان کینه قرار مده ـ پروردگارا:به راستی که تو ‏مهربان و رحیمی.‏

هکذا خواندن این دعای بعد از ختم قرآن کریم

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻧَﻮِّﺭ ﻗُﻠُﻮﺑَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺯَﯾِّﻦ ﺍَﺧْﻼﻗَﻨﺎ ﺑِﺰﯾﻨَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﻟْﺒِﺴْﻨﺎ ﺑِﺨِﻠْﻌَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗﻨﺎ ﺷَﻔﺎﻋَﺔَ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮﻟَﻨﺎ ﺫُﻧُﻮﺑَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﮐْﺮِﻣْﻨﺎ ﺑِﮑَﺮﺍﻣَﺔَ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺣَﻤْﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻫْﺪِﻧﺎ ﺑِﻬِﺪﺍﯾَﺔِ ﺍﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻧْﺼُﺮالاسلام ﻭَﺍﻟْﻤُﺴْﻠِﻤﯿﻦَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺧْﺬُﻝِ ﺍﻟْﮑُﻔّﺎﺭَ ﻭَﺍﻟْﻤُﻨﺎﻓِﻘﯿﻦَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺷْﻒِ ﻣَﺮﺿﺎﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺣَﻢ ﻣَﻮْﺗﺎﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺣْﻔَﻆ ﻭَ ﺍَﯾِّﺪْ ﻗﺎﺋِﺪَﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺗَﻮﻓﯿﻖَ ﺍﻟﻄّﺎﻋَﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺑُﻌْﺪَ ﺍﻟْﻤَﻌْﺼﯿﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺻِﺪْﻕِ ﺍﻟﻨِّﯿَّﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﻋِﺮﻓﺎﻥَ ﺍﻟْﺤُﺮﻣَﺔَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗﻨﺎ ﺣَﺞَّ ﺑَﯿﺘِﮏَ ﺍﻟْﺤَﺮﺍﻡَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﺯُﻗْﻨﺎ ﺯﯾﺎﺭَﺓَ ﻗَﺒْﺮِ ﻧَﺒِﯿِّﮏَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺗَﻘَﺒَّﻞ ﺻَﻼﺗَﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺗَﻘَﺒَّﻞ ﺗِﻼﻭَﺕَ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎﻣِﻦ ﺍَﻋْﻮﺍﻧِﻪِ ﻭَﺍَﻧْﺼﺎﺭِﻩِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺳْﺘَﺠِﺐ ﺩُﻋﺎَﻧﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺼَﻠّﯿﻦِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺘّﻮّﺍﺑﯿﻦِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺴُّﻌَﺪﺍِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻠْﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤُﺘَّﻘﯿﻦِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺁﺗِﻨﺎ ﻓِﯽ ﺍﻟﺪُّﻧﯿﺎ ﺣَﺴَﻨَﺔً ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺁﺗِﻨﺎ ﻓِﯽ ﺍﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﺣَﺴَﻨَﺔً ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﻗِﻨﺎ ﻋَﺬﺍﺏَ ﺍﻟﻨّﺎﺭِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﮐَﻔِّﺮ ﻋَﻨّﺎ ﺳَﯿِّﺌﺎﺗِﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺗَﻮَﻓَّﻨﺎ ﻣَﻊَ ﺍﻟْﺎَﺑْﺮﺍﺭِ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﺣْﯿِﻨﺎﺣَﯿﺎﺓَ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍَﻣِﺘْﻨﺎﻣَﻤَﺎﺕَ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍﻭَﺁﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻧْﻔِﻌْﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺭْﻓَﻌْﻨﺎ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻓْﺘَﺢ ﻋَﻠَﯿْﻨﺎ ﺍَﺑْﻮﺍﺏَ ﺭَﺣْﻤَﺘِﮏَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻧْﺸُﺮﻋَﻠَﯿْﻨﺎ ﺧَﺰﺍﺋِﻦَ ﻋُﻠﻮﻣِﮏَ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺁﻥ

ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﺟْﻌَﻞ َ ﺍُﻣﻮﺭََﻧﺎ ﺧَﯿﺮًﺍ ﺑِﺎﻟْﻘُﺮﺍﻥ

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺁﻣﯿﻦ ﯾﺎﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﯿﻦ

دعاى بعـد از سلام درنماز:

« اللهم أنت  السلام  ومنك  السلام  تباركت  ربنا  وتعالیت یا ذا الجلال  والإكرام» اى الله !  فقط تویى  دهنده  سلامتى  واز تو  است  سلامتى ، تو با بركتى اى پروردگار وبزرگى اى صاحب  عزت وكرامت.

اذكر های بعد  از سلام دادن « پایان »  نماز بعد از  ختم نماز  واداى  سلام ، سنت است دعا ذیل  خوانده شود:

1- « استغفر الله »، « استغفر الله » ، « استغفر الله »  ،« از الله طلب آمرزش مى كنم ».« اللهم أنت السلام   ومنك السلام ، تباركت  یا ذا  الجلال  والاكرام » « الهى تو سلامی ، وسلامتی از جانب تو است ، تو بسیار  با بركتى ، اى صاحب عظمت وبزرگى « لا إلا إلا الله وحده لا شریك له ، له الملك ، وله الحمد  وهو  على كل شى ء قدیر .

لا حول ولا قوة إلا با لله ،ولا نعبد إلا إیاه ،  له النعمة  وله  الفضل  وله الثنا ء الحسن ،  لا إلا إلا الله  مخلصین له الدین  ولوكره الكافرون »

( معبودى  بجو الله « بحق » وجود ندارد، یگانه  اوست  وشریكى  ندارد ،  پا دشاهى  از آن اوست ، وستایش  مخوص  اوست ، واوبر هر چیز توانا  است . هیچ  نیروى  باز دارند  از گناهان  وتوفیق  دهنده به نیكى ، به جز الله  وجود  ندارد .  هیچ  معبودى  جز او « بحق »  نیست . جز او كسى  دیگر   را عبادت  نمى كنیم ،  نعمت  وفضل  از آن  اوست  ، ستایش  نیكو  مخصوص اوست ، معبودى  بجز  او وجود  ندارد ، همه  ى  ما  با  اخلاص او را  بندگى مى كنیم  هر چند  كافران دوست نداشته  باشند ).

« لأ إله إلا الله  وحده  لا شریك  له ،  له الملك وله  الحمد یحى  ویمیت  وهو  على  كل  شی ء قدیر »

(10  بار  بعد  از نماز صبح  ونماز مغرب .) ( معبودى بجز الله  یگانه  نیست ، شریك  ندارد ، پادشاهى از آن  اوست وستایش مر  او  راست ، زنده  مى كند  ومى میراند ، واو  بر هر  چیز تواناست. «  سبحان الله    » ( ۳۳  بار ) «والمحد لله   » ( ۳۳ بار )« والله أكبر »( ۳۳  بار ).

سپس  :«  لا إله إلا الله  وحده  لا  شریك  له ،  له  الملك  وله  الحمد ، وهو  على كل شی ء  قدیر »

كسیكه  این ذكر بعد از هر نمازبخواند گنا هانش بخشیده  مى شود  اگر چه  به اندازه كف در یا ها باشد.

آیه الكرسی:

الله  لا  إله إلا  هو الحى القیوم  لا تأ خذه سنة  ولا  نوم  له  ما فى  السماوات ومـــا فى  الارض  من ذا  الذى یشفع  عنده  إلا  بـاذنه  یعلم مابین  أید یهم  وما خلفهم  ولا یحیطون بشی ء مــن  علــمه  إلا  بما شا ء  وسع  كرسیه  السماوات  والارض   ولا یؤوده حفظهما  وهو  العلى  العظیم »  یكجا با ( آیه : ۲۵۵  سوره ء  بقره  ) خوانده شود  هیچ  چیز بجز  مرگ  مانع  داخل شدنش به بهشت  نمى شود .

بسم الله الرحمن الرحیم  « اللهم أنت السلام ومنك السلام  تباركت یا ذا الجلال  والاكرم ، لا إله إلا الله  وحد ه لا شریك  له ، له الملك  وله الحمد ، وهو على  كل شى ء قدیر ، لا حول  ولا قوة  إلا بالله،  لا إله إلا الله ، ولا نعبد  إلا  ایا ه، له النعمة ، وله الفضل ،  وله  الثناء الحسن ، لا إله إلا الله ،  مخلصین  له الدین  ولو كره الكافرون ، اللهم  لا مانع  لما  أعطیت ،  ولا  معطى لما منعت ،  ولا ینفـــع  ذا الجــد منك  الجد.» 

ومستحب است كه  سه  سوره  ذیل:

 (هریك 1-  قل هوالله  أحد  ،  2-  قل أعوذ بر ب الفلق  ، 3- قل أعوذ برب الناس ( بعد از نماز صبح ومغرب  سه بار  تلاوت  شود  واین دعا  )

10 ( مرتبه بعد از ختم  نمازخوانده شود : » لا إله إلا  الله  وحده لا شریك  له ،  له  الملك  وله  الحمد  وهو على كل  شئ قدیر «

دعـاى بعـد از آذان:

«اللهم رب هذه   الدعوة  التامة  والصلو ة  القائمة  آت محمد ٱ  الوسیلة  والفضیلة  والدرجة  الرفیعة وابعثه  مــقــامــٱ  محمودا   الذى وعد تـــــه  وارزقنا  شفاعـتـه إنك لاتخلف  المیعا د») اى الله صاحب این دعوت  كامله ، ونماز استوار ،  محمد صلى  الله  علیه وسلم  را وسیله وفضیلت ودرجه ء رفیع  عطا فرما  و اورا  در مقام محمود  قرار بده ،  مقامیكه  وعده ء آن را فرموده اى  وشفاعت  اورا نصیب  ما گردان . همانا  تو خلاف  وعده نمیكنى )  

دعـا ى خروج از خانه:

هنگام خروج از منزل بگوید: «باسم الله، توكلتُ على الله. لا حول ولا قوة إلا بالله. رب أعوذ بك أن أضل أو أُضَلَّ، أو أزل أو أُزَل أو أظلم أو أُظلم، أو أجهل أو یجهل علی» یعنی: « بنام خدا. توکل نمودم بر خدا، بار خدایا! پناه می جویم به تو از اینکه گمراه کنم یا گمراه شوم، لغزش کنم یا دیگری را بلغزانم، ظلم کنم یا بر من ظلم شود، کار جاهلانه ای انجام دهم و یا بر من انجام داده شود.» (ابوداود)

وقتی به راه رفتن آغاز گردید ،بگوید:

 (اللهم بك انتشرتُ، وعلیك توكلتُ، وبك اعتصمتُ، وإلیك توجهت. اللهم أنت ثقتی، وأنت رجائی، فاكفنی ما أهمنی وما لا أهتم به، وما أنت أعلم به منی، اللهم زودنی التقوى، واغفر لی ذنبی، ووجهنی للخیر حیثما توجهت) یعنی: «بار الها! به قدرت تو پراکنده گشته و بر تو توکل نمودم، و به یاری تو چنگ زده و رو بسوی تو نمودم.

بارالها! دلگرمی و امید من تو هستی. پس مرا بسنده کن از آنچه مورد توجه من است و آنچه بدان اعتنا نمی نمایم و آنچه که تو بهتر از من از آن آگاهی.

الهی! تقوی را توشه ی من گردان و گناهم را بیامرز و هرجا که رو کنم، مرا با خیر روبرو گردان.» ( ابویعلی)

دعاى ورود به مسجد:

از عبد الله بن عمر و بن عاص  روات است كه پیامبر صلى الله علیه وسلم  زمانیكه  وارد مسجد مىیشود  مى فرمود:

« اعوذ بالله العظیم  وبوجهه الكریم وسلطانه القدیم من الشیطان  الرجیم »

( پناه مى برم  به  خدای بزرگ وبه وجه كریم وسلطان  قدیمش از شیطان  مطرود ).

در روایتی از فاطمه دختر پیامبر  صلى الله علیه وسلم آمده است : که پیامبر صلی الله علیه وسلم زمانیکه وارد مسجد میشد می فرمود :

« بسم الله ،  والسلام  على رسول الله ،  اللهم اغفرلى ذنوبى وافتح لى أبوب رحمتك » (  به نام  خدا ،  سلام بر سول خدا ،  خداوند ا گناها نم  را بیامرز  ودر هاى  رحمتت را بر من بگشاى )

وزمانیکه  از مسجد خارج  مى شد مى فرمود : « بسم الله ، والسلام  على رسول الله ، اللهم اغفرلى ذنوبى وافتح لى أبواب فضلك »( بنام خدا  وسلام بر رسول الله ، با خدایا گناهانم را بیامرز ودر هاى فضلت را بر من بگشای ) 

دعـاى دیـدن  روئت هلال  یــا ماه:

« أللهم أهله علینا  با لامن  والایمان  والبر  والسلامة  والاسلام  والتوفیق  لما تحب  وترضى ، ربى  وربك  الله »(پروردگار !  هلال را  همراه امن  ، ایمان  ، خیر  وبركت ، سلامتى ، اسلام  وتوفیق  در أنچه باعث خوشنودى  ورضاى  تو است  ومحفوظ بودن  از  آنچه باعث خشم تو  است ،  با ما رو به رو كن ، ) اى هلال ( پروردگارمن وتو  ، ذات  الله است )

دعـــا به هنگام دادن صدقـه:

« ربنا تقبل  منا انك أنت السمیع العلیم » (پروردگارا ! از ما قبول  كن !  همانا ، تو  شنوا  ودانایى )

دعا به هنگام دچار شدن  زیان وخساره:

«عسى  ربنا  أن  یبدلنا  خیرٱ منها  انا  الى ربنا  راغبون » ( امید است خداوند  عوض بهتر  از آن  به ما بدهد ! همانا  ما به سوى پروردگار مان  با عشق ورغبت بر مى  گردیم )

دعـــا هنگام  نگاه كردن  به آسمان:

« ربنا ما خلقت هذا باطلآ سبحانك فقنا عذاب  النار » ( پروردگار !  این آسمان  را بیهوده  نیافرید ه اى .  تو را تسبیح  مى گوییم ما را  از عذاب دوزخ محفوظ بدار )

دعا هنگام عصبى شدن:

عصبانیت یك حالت هیجانی است كه از لحاظ شدت می تواند خفیف ، یا هم شدید وزیاتر از حالت خارج از کنترول وویرانگر باشد .

هیجانات عصبی موجب تغییرات متعدد زیستی و فیزیولوژیكی در انسان میگردد . از جمله فشار خون بالامیرود، ضربان قلب شدت می یابد، تنفس سریع میشود  و همچنین افزایش میزان تولید انرژی از آدرنالین و نورآدرنالین . برانگیختگی شدید فیزیولوژیكی مشخصه آن دسته از حالات هیجانی است كه جاندار را برای عمل ، فراریا جنگ ، آماده می كنند.

در مورد عوامل عصبانیت علماء می فرمایند که عصبانیت می تواند ناشی از عوامل درونی یا بیرونی باشد.

ودر برخی از اوقات عامل  عصبانیت میتوان عوامل درونی ، ناشی از نگرانی یا تفكر شخص  درمورد مسائل شخصی باشد .

دعا که برای رفع وتخفیف عصبانیت دین اسلام بدان تاکید نموده است خواندن دعای  ذیل است :« اللهم اغفرلى ذنبى واذهب غیظ قلبى وأجرنى من الشیطان الرجیم » ( پرودرگارا ! گناهم را ببخش ! خشم قلبم را از بین ببر ومرااز شر شیطان پناه  بده) برخی از علمآ گرفتن وضو با آب سرد وخواندن دو رکعت نفل را برای تخفیف عصبانیت بحیث چاره مطمین پیشنهاد نموده اند .

دعاهنگام دیـدن آیینه:

« ألحمد لله  الذى سوى  خلقى فعدله  وكرم صورة وجهى وحسنها  وجعلنى من المسلمین به »( سپاس  خداوند را كه خلقت  مرا به  حالت منظم  ومتعادل  آفریده  است ،  صورت  وقیافه  زیبایى  به من بخشیده  است  ومرا  از زمره  مؤمنان  خود قرار داده  است )

دعا وقت رفتن به بیت الخلا ومستراح:

« اللهم إنى أعوذبك من الخبث والخبائث » (اى الله  همانا من  از شیاطین خبیث  نروماده پناه  مى طلبم ) وبعد از فراغت از قضاى حاجت  وخروج از

 مستراح این دعا خوانده شود : « الحمد لله الذى أذهب عنى  الاذى  وعافانى »( جمله  ثنا وستایش  شایسته خدایى  اله است كه شى  اذیت  دهنده را  از من دور نمود ومراعافیت بخشید.

دعــا هنگام وضوء گرفتن:

« اللهم اغفر لى ذنبى ووسع لى فى  دارى وبارك فى رزقى »( اى الله  گناه  مر ا بیامرز ودر خانه من  وسعت  وفراخى بیاور ودر   رزق من بركت عنایت فرما ! )

دعا هنگام ختم وضوء:

« اللهم اجعلنى من التوابین واجعلنى من المتطهرین »( اى الله  مراز توبه كنندگان  بگردان واز پاكان بگردان مرا  )

دعـاى صبح وشام:

«اللهم  بك اصبحنا وبك أمسینا وبك نحیى ونموت والیك النشور »( اى الله  بتوانائى تو صبح كردیم وبقدرت توشام  نمودیم وزندگى ما بقدرت تو است وموت ما بقدرت تواست وپس از مرگ  سوى تو رفتنى  هستیم)

دعـاى وقت خواب:

انسان  زمانیكه میخواهد  بسوى بستر خواب رود  باید وضو بگیرد درحالیكه در بستر خواب  قرار میگرد(  ۳۳ )  بار «  سبحان الله »  ، (  ۳۳ )  « الحمد لله »، ( ۳۴ ) بار  ( الله اكبر )  خوانده ، در صورت ممكن بر پهلوى راست بخوابد  واین دعا را بخواند: « باسمك ربى وضعت جنبى وبك أرفعه إن أمسك  نفسى فاغفر لها وإن أرسلتها فأ حفظها بما  تحفظ به عبادك الصالحین » ( اى پروردگارمن  در حالیكه نام ترا  گرفته وپهلوى خود را بر لحاف  گذاشته  وبنام تو آنرا از لحاف  بر میدارم  واگر در حال  خواب  جان  مرا قبض  نمودى پس  آن را بیامرز  واگر آن را  رها  نمودى ) زنده  بیدار كردى )  پس آنـرا به  همان گونه  كه  بندگان صالح  خود راحفظ مى فرما ئیدحفظ فرما.

دعای  در وقت  خواب :

حافظ أبو موسی از حدیث ابو الزبیر، و او از جابر رضی الله عنه نقل کرده و میگوید: رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمود: هر گاه انسان برای خواب به رختخواب رفت، یک فرشته و یک شیطان برای رسیدن به نزد او می شتابند. فرشته میگوید: خاتمه روز تو به خیر باشد و شیطان میگوید: خاتمه¬ی روز تو بد باشد. این انسان اگر لحظات قبل از خواب را به یاد و ذکر خدا سپری کند تا اینکه خواب بر وی غلبه کند و چشم هایش بسته شوند، فرشته شیطان را از آنجا می راند، و در طول شب او را محفاظت می کند.

دعا بعد از بیداریاز خواب :

هرگاه انسان بیدار شد، یک فرشته و یک شیطان برای رسیدن به نزد او می شتابند. فرشته می¬گوید: روز خود را به خیر و نیکی آغاز کن، و شیطان می گوید: روزت را با بدی و گناه آغاز کن. اگر انسان بعد از بیدار شدن دعای مخصوص بیدار شدن: «الحمد الله الذی احیا نفسی بعد ما اماتها و لم یمتها منامها، الحمد لله الذی یمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الأخری إلی أجل مسمّی،...الخ» را بخواند، فرشته شیطان را می راند و در طول روز او را حفاظت می کند.

یعنی: خداوند را سپاس میگویم که مرا بعد از مردن (خواب) زنده کرد، و مرا در خواب مرگ نداد. خداوند را سپاس که آن کس را که اجلش فرا رسیده، و کسی را که اجلش فرا نرسیده تا وقت اجل مهلت می دهد. سپس خدا را سپاس میگویم که زمین و آسمان را نگه داشته، اگر زمین و آسمان از جای خود حرکت کنند، جز خداوند هیچ کس آنها را نمیتواند نگاه دارد. خدا را سپاس بخاطر اینکه آسمان را از افتادن بر زمین نگاه می دارد.بعد از این دعا، شیطان را طرد میکند، و از آن انسان محافظت میکند. «ابن حبّان این روایت را با معنی نقل کرده، به شماره 2362 موارد» امام حاکم آن را در (1/548) روایت کرده، و آن را صحیح دانسته، و امام ذهبی موافق اوست، و رجال آن موثوق است.

دعـاى دروقت طعام:

یکی از  غرایز که پروردګار با عظمت جهان  در نهاد  انسان  خلق  نموده است ، امر تغذیه غذا است.

بنآ اګر انسان درامر تغذیه  غذا مطابق دساتیرصحیح  بطوردرست  وسالم چه در خانه  خود باشد ویا هم در مهمانی بطور درست عملی  نماید ودر این مورد  از حد اعتدال  استفاده بعمل  ارد ، بطور یقین ګفته میتوانم که ،  انسان از  صحت وسلامتی  لازمی برخوردارخواهد بود ورسیدن به هدف که انسان برای آن خلق ګردیده است بطورعا لی  وخوبی بدست خواهد آمد.

پیغمبر اسلام  فرموده است :« معده محل هر درد است : از پر خورى وخوردن  غذا  نا مناسب  جلو گیرى  كنید.  این عمل شما شفا ء  بخش همه  درد ها  وامراض  بشمار میرود.»

توجه باید کرد که هر گونه افراط و تفریط در امر تغذیه، باعث بروز مشكلات جسمی وموجب مریضی های ګوناګون  خواهد شد . ولی  نباید  فراموش کرد که در مقابل سوی  تغذی ، كمبود غذا، موجب كندى رشد و نمو جسم شده، اختلالات جسمى پدید مىیآورد و باعث ضعف و بیحالى و عدم نشاط میشود.

و لی پرخورى و افراط در غذا، باعث میشود  كه مواد غذایى اضافى، در بدن رسوب كرده، مشكلات جدى و حتمى بر سر راه صحت و سلامتى ما به وجود آورند.

خواننده محترم !

قبل از همه باید گفت که شایسته  یک فرد مسلمان ومؤمن است تا  آداب غذا خوردن را آموخته  وسعی وکوشش بخرچ دهد تا آنرا   به فرزندان واهل بیت خویش نیز اموزش دهد .

در حدیث عمر بن ابیسلمه رضی الله عنه آمده است که  میفرماید : «کُنْتُ غُلامًا فِی حَجْرِ رَسُولِ اللَّهِ  صلی الله علیه وسلم، وَکَانَتْ یَدِی تَطِیشُ فِی الصَّحْفَةِ، فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «یَا غُلامُ، سَمِّ اللَّهَ، وَکُلْ بِیَمِینِکَ، وَکُلْ مِمَّا یَلِیکَ».«من غلامی بودم که رسول الله  صلی الله علیه وسلم سرپرستی مرا میگرد ، و من دستم را در کاسه  غذا این طرف و آنطرف میبردم، که رسول الله صلی الله علیه وسلم به من گفت: «ای غلام ابتدا بسم الله بگو، و با دست راستت غذا بخور، و ازپیش روی خودغذا بخور». و این حدیث صحیح میباشد. به روایت بخاری (5376) و مسلم (2022) و لفظ از بخاری است.

بنآ مطابق حکم این حدیث در ابتدای غذا خوردن ودر ابتدای نوشیدن باید :

 « بسم الله » گفت.

اگرچه برخی از انسانها عادت دراند که با « بسم الله » الرحمن الرحیم  را نیز اضافه مینمایند . ولی در حدیث صرف « بسم الله » آمده است . .(السلسله الصحیحه (71)

حالا اگر یک شخص در گفتن « بسم الله » لفظ الرحمن والرحیم هم اضافه کند فرقی ندارد . (شرح ریاض الصالحین، شیخ ابن عثیمین (5/197) با کمی تصرفات).

ولی اگر شخص به صورت مطلق فراموش کرد که در بدو خوردن غذا بسم الله بگوید ، باید بگوید: بسم الله اوله وآخره، یا بگوید: بسم‌ الله فی اوله وفی آخره.

در جمله آداب غذا خوردن هم ذکر این نقطه مهم است که :نباید با حالت تکیهدادن غذا خورد. ابوجحیفه رضی الله عنه می گوید: نزد نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بودم. آنحضرت صلی الله علیه وسلم به مردی که آنجا نشسته بود, فرمود:«لا آکُلُ وَأَنَا مُتَّکِئٌ». «من تکیه داده، غذا نمی خورم».(بخاری: 5399) و حالتهای تکیهدادن این گونه است:

1-  تکیهدادن بر پهلو.

2-  چهار زانو نشستن.

3-  تکیهدادن بر یکی از دستها و با دست دیگری خوردن.

4-  تکیهدادن بر پشتی یا بالش و مانند ظالم و ستمگران نشستن. (زاد المعاد)

صفت تکیه‌ دادن؛ این است که بر هر صفتی از صفت‌های بالا برای غذاخوردن بنشیند. و نیز گفته‌اند بدنش را به یک طرف بیاندازد، نیز تکیه محسوب می‌شود. و همچنین پیامبر صلی الله علیه وسلم نهی کرده است از اینکه: «با حالت دمر و درازکش بر روی زمین غذا بخورد». به روایت ابوداود (3774) و آلبانی آن را صحیح دانسته است.

همچنان در آداب غذا رعایت نکات ذیل را در نظر گرفت :

- توجه به حلال وحرام بودن غذا:

انسان قبل از همه زمانیکه  میخواهد به نان  خوردن آغاز نماید  باید در  مورد حلال 

بودن وحرام بودن غذا  اطمینان  کامل حاصل نماید . باید جدآ متوجه باشیم اګر غذا  از راه حرام تهیه شده باشد ویاهمین  غذا برای انسان  دارایی شبهه  باشد باید از  تناول  آن با فهم خاصی که موجب عدم خفګان  صاحب  خانه ګردد ، جانبداری  کند .

- عدم اصراف و پرخوری:

خداوند پاک در ( سوره  اعراف  آیه  : ۳۱  )  میفرماید: « كلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحب المسرفین؛ بخورید و بیاشامید، [ولی] زیاده روی نكنید؛ چرا كه خداوند اسرافكاران را دوست ندارد  » 

خداوند پاک در این آیه متبرکه ، چوکات  وآداب  كلی و اساسی را برای  نان  خوردن وتغذیه با ظرافت خاصی بیان میدارد  : ودریک جمله کوتاه  مصرف به اندازه غذا و جلوگیری از اسراف را بیان  میدارد .

کلمه « اسراف» كلمه جامعی است كه هر گونه زیاده روی در كمیت، كیفیت، بیهوده گرایی، اتلاف و مانند آن را شامل می‌گردد و مصادیق گوناگونی چون:پرخوری و پرآشامی، تندخوری، زیاده روی در خوردن یك نوع غذا و روی آوردن به غذاهای حرام را، افزون بر خوراكی‌های حلال شامل میــ‌گردد.

واقعآ هم اسراف در خوردن غذا موجب :  سوء هاضمه،بزرگ شدن معده و شكم، بالا رفتن فشار خون، تسلب شرایین،تکلیف معدوی وروده  ،  سوزش قلب،سستی وتبلی ، پوسیدگی دندانها وغیره ...

آیه ( ۳۱ سوره  اعراف )  « بخورید و بیاشامید، ولی زیاده روی نکنید که او اسرافکاران را دوست نمی دارد .»

شاید بنظر برخی از انسانها ساده بنظر رسد . ولی طب امروزی  به اثبات رسانیده است که یکی از اصول اساسی صحتمندی  همین  آیه متبرکه  میباشد امروز تعدادی زیادی از دانشمندان ومحققین بدین نتیجه رسیده اند که : سرچشمه بسیاری از امراض ، همین اسراف در  خوردن ونوشیدن است . همین  غذاهای اضافی است که به صورت جذب نشده در بدن انسان باقی می ماند . این مواد اضافی، هم بار سنگینی است برای قلب و دستگاه های دیگر بدن و هم منبع آماده ای است برای انواع عفونت ها وامراض . از این رو، برای تداوی بسیاری از امراض ، اولین  گام، سوزانیدن مواد مزاحم و در حقیقت، زباله های بدن و پاک سازی جسم است .

عامل اصلی تشکیل این مواد مزاحم، اسراف و زیاده روی در تغذیه و به اصطلاح «پرخوری » است، و راه جلوگیری از آن، جز رعایت اعتدال در غذا نیست; بخصوص در زمان ما که امراض گوناگونی مانند شکر، چربی خون، تصلب شرائین، نارسایی های کبد و انواع سکته، فراوان شده، افراط در تغذیه، با توجه به عدم تحرک جسمانی کافی، یکی از عوامل اصلی محسوب می شود .

- عدم عجله در صرف طعام:

حکم شرعی در تناول غذا همین است که : غذا  خوردن نباید عجله کنیم ، کسانیکه در خوردن غذا  عجله مینمایند ، بطور  یقین به تکایف معده ،  سوء هاضمه  وسایر امراض دیګر ،مبتلا خواهند شد.

غذا را باید خوب جوید، تا به ذرات ریز قابل هضم و جذب، تبدیل شود وگرنه معده وروده  به پرابلم های جدی مواجه خواهد شد .

- رعایت حفظ صحیه:

در حین صرف  غذا  باید به نظافت  دست ها ، د سترخوان  ، قاشق وپنجه ، غوری ومشقاب ومحل غذا باید جدآ  در نظر ګرفته شود .

- مراعت کردن ګرمی وسردی غذا:

در حین صرف  غذا  باید در جه حرارتی غذا را بطور دقیق مرعات نمایم . در حالیه اګر غذا سرد ویا زیاد ګرم باشد در هردوصورت  برای  صحت وسلامتی  انسان  مضر وخطرناک میباشد . علما بدین باور اند که کوشش بعمل آید تا بصورت تقریبی  در حرارات غذا با در جه حرارت  بدن تطابقت داشته باشد.

- داشتن اشتها برای صرف غذا:

کوشش نماید تا که ګرسنه نباشید به  خوردن غذا مبادرت  نه نماید . زمانیکه به خوردن غذا آغاز نمودید  همین که سیر شدید  از غذا  دست بردارید وطوریکه در فوق تذکر دادیم ،از پرخوری بطور جدی ومطلقی اباء ورزید .

- حفظ تعادل در شیرنی وشوری:

در غذا از مصرف کردن نمک اضافه  باید جلوګیری  بعمل  آید ،  مصرف نمک زیاد در غذا  موجب فشار  خون وباعث مریض های قلبی وکورده میګردد .

همچنان در صرف کردن شیرنی  شکر وسایر شیرنی باب ،باید احتیاط کرد

- انتخاب پشقات نان:

کوشش کنید در حین غذا  خوردن پشقاب  خورد ومناسب را برای گرفتن غذا انتخاب کنید ، یقین داشته باشید که انتخاب پشقاب  خورد  شما را از پرخوری  پرهیز میدارد ، واز ثقل وزن شما  هم  مکاهد .

- اجتناب از مصروفیتهای  غیر ضروری:

در حین غذا خوردن  از تماشای تلویزیون ، بازی  در کمپیوتر ،بحث کردن زیاد ، مزاق های بیمورد ، به راه انداختن بحث ها ی سیاسی ، مشاجره های لفظی  ، جدآ خود داری نماید . کوشش کنید حتی الامکان   در حین صرف کردن غذا خوش وبا نشاط  باشید .

دعاى بعد از فراغت از طعام:

بعد ازخوردن و نوشیدن یکی از دعاهای وارده را بخواند:

اول:

 در حدیثی از ابو امامه رضی الله عنه روایت  است ، زمانیکه  پیامبر صلی الله علیه وسلم سفره اش را جمع می کرد، می فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ کَثِیرًا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ غَیْرَ مَکْفِیٍّ وَلا مُوَدَّعٍ وَلا مُسْتَغْنًی عَنْهُ رَبَّنَا».بخاری(5459).  یعنی حمد و سپاس بسیار، مبارک, خالص و پاک از آنِ پروردگار ما؛ خدا؛ است که نعمت هایش برگردانیده نمی شود و پایان ناپذیر است و انسان از او بی نیاز نمی باشد.

دوم:

 در روایتی دیگر ابو امامه رضی الله عنه می گوید: نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بعد از غذا خوردن، می فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَفَانَا، وَأَرْوَانَا، غَیْرَ مَکْفِیٍّ، وَلا مَکْفُورٍ». یعنی حمد و ستایش از آنِ خدایی است که ما را کفایت کرده و سیراب نموده  است و نعمت هایش برگردانیده نمی شود ومورد ناسپاسی قرار نمی گیرد.  (بخاری:5459)

سوم:

«الحمد لله الذی کفانا وآوانا غیر مکفی ولا مکفور». صحیح الجامع(4731).

چهارم:

«الحمدلله الذی أطعمنی هذا ورزقینه من غیر حول منی ولا قوة»  «شکر وسپاس خدایی که این روزی را به من داد بدون اینکه در پدیدآوردن آن نیرو و کوششی از طرف من به عمل بیاید». ترمذی (3458).

پنجم:

 «الحمد لله الذی اطعم وسقی وسوغه وجعل له مخرجا» ابوداود (385) و آلبانی گفته و صحیح است. 

ششم:

«اللهم أطعمت وأسقیت وأقنیت وهدیت وأحییت فلله الحمد علی ما أعطیت» و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: «کسی که خداوند به او طعامی بخشیده است. (السلسله الصحیحه (1/111).

هفتم:

 باید بگوید: خداوندا آن را برای ما برکت قرار بده و برکت آن را زیاد بگردان چون من غذایی غیر از شیر خبر ندارم که سیرکننده باشد. ترمذی (3455) و آلبانی آن را صحیح دانسته است(3385).

هشتم:

 «الحمد لله  الذى أطعمنا وسقانا وجعلنا من المسلمین »(سزاوار هر نوع  ستایش  است  خدا ىیكه  ما را خورانید وآشامانید  ومارا  مسلمان  گردانید. )

دعاى كه طعام آماده شد:

« اللهم آطعم من آطعمنى وآسق من سقانى  » ( اى خدا خوراك ده كسى را كه بمن خوراك داده است وبه پوشان كسى را  كه مرا  پوشانیده است . )

دعاى كه از حضور میزبان مرخص میشوید:

« اللهم بارك لهم فیما رزقتهم واغفر لهم وارحمهم  » ( پروردگارا روزى شان را بر كت اعطا فرما  وبیامرز ایشان را وبر ایشان  رحم كن .)

دعـــاى  روزه گرفتن  ( نیت )

« اللهم بصوم غد نویت من شهر  رمضان » ( اى الله  من روزه  فردا را ازماه  رمضان  نیت میكنم )

دعای افطار:

«اللهم لك صمت وبك امنت وعلیك تو كلت وعلى رزقك ٫فطرت »( اى الله  براى تو  روزه  گرفتم  وبه تو ایمان  آوردم وخاص  بر تو اعتماد  نمودم وبر روزى كه نصیب  من  فرموده  اید  روزه را افطار  كردم )

دعای شب قدر:

« اللهم إنك عفو كریم تحب الفو فاعف  عنى »( اى الله تو عفو  كننده  وكریمى ، عفو پسند تو است  لذا  از  من  در گذر.)

دعـاى كه  انسان  به مشكلى مواجه میگردد: 

« اللهم  لا سهل  إلا ما جعلته  سهلآ وأ نت  تعجل الحزن سهلآ  إذا شئت »

( اى الله  هیچ امرى  آسان  نیست بجز اینكه تو اسان گردانى آنرا  وچون  بخواهى تو مشكل بزرگ  را آسان  میگردانى )

دعـایى  كه اگر انسان  مرتكب گناه شود:

اگر انسان  از صدق قلب   با این كلمات  توبه  كند ، توبه اش  قبول  میشود :

« اللهم مغفر تك اوسع من ذنوبى   ورحمتك ،  ارجا  عندى  من عملى »( اى الله  عفو  ودر گذر تو بى  نهایت از گناه هاى من  وسیع تر وزیادتر است  وامید من نسبت به  عملم  به رحمت تو  بیشتر است )

دعـا حین عیادت مریض:

«لاباس طهور إن شا ء الله»( دوبار گفته شود ) ( پروائى نیست ان شا ء الله این مریض از آلود گیهاى  ) گناه (  پاك وصاف  كننده خواهد شد. )

دعایی دروقت جان كندن:

اگر شخص حین مرگ با هوش وحواس او درست باشد  این دعا را  بخواند : « اللهم اغفرلى وارحمنى والحقنى بالرفیق الاعلى » (  اى الله  مرا بیامرز  وبر من  رحم  كن  ومرا  بر فیق عالى رتبه  ملحق  فرما ).

شنیدن  خبر وفـات:

انسان  زمانی كه خبر  وفات را میشنود باید  بگوید : « انا لله وانا  الیه راجعون » ( ما مخلوق خدا هستیم وبه سوى  او بر میگردیم )

 طبرانى از ابن عباس  روایت  كرده است  كه پیغمبر صلى الله علیه وسلم  فرموده است : به امت مـن چیزى داده شده  كه به هیچ یك از امتان  داده نشده  است ،  وآن  عبارت از گفتن« انا لله وانا  الیه راجعون »  در هنگام مصیبت است.

دعـاى  وقت دفن میت :

وقتیكه  میت را در  قبر  مى گذارند  این دعا خوانده  مى شود : « بسم الله

وعلى ملة رسول الله » (نام خداى  تعالى   را گرفته  وبر ملت  رسول  الله صلى  الله  علیه وسلم ) اورا دفن  مى كنم )

دعـاى وقتیكه  بر میت خـاك  مى ریـزند:

« منها خلقناكم  وفیها  نعیدكم  ومنها  نخرجكم تارة اخرى »( ما شمارا از همین  زمین خلق كردیم وشمارا  در همین زمین  بر میگردانیم  وپس از آن  بار دیگر  ما شما را  از همین  زمین در مى  آوریم )

دعاى  وقت تعــزیت:

« إن لله ما أخذ ولله ما اعطى وكل عنده بأ جل مسمى فلتصبر ولتحتسب »(  همانا  آنچه الله تعالى  گرفته است  ما ل  او بوده  وآنچه  عطا  فرموده  است  نیز  متعلق به  او ست  ونز د الله  تعالى  هر یكى را اجل ومدتى است  ، مقرر ومعین كرده،   پس  صبر كن  وثواب  حاصل كن )

دعاى زیارت گورستان:

«السلام  علیكم أهل الدیا ر من  المومنین  أنتم  لنا سابقون وإنا إن شا ءالله  بكم  لاحقون ، نسال  الله  لنا ولكم العافیة  » ( سلام باد  بر شما  اى صاحبان این منزل از مومنین  ومسلمین  وهمانا  ما اگر خدا   خواست بشما خواهیم پیوست. از خدا  براى خود وبراى شما  عافیت رامسئلت میكنم . ( ویا

« السلام  علیكم یا أهـــــل  القبور یغفر  الله  لنا  ولكم أنتم سلفنا ونحن  با لا ثر »( سلام باد بر شما  اى اهل  قبور ،  بیامرزد خدا  ما  وشما را  ،  شما  جلو هستید وما پشت سر شما ئیم )

دعاى عـقیقه:

عقیقه  عبارت از  ذبیحه‌ای  است  که  برای  نوزاد  و  بجای  او  ذبح  می‌شود.

صاحب  مختار  الصحاح ‌گوید:   عقیقه  و  عقه  بکسر (‌ع‌)  بمعنی  موئی  است ‌که  بهنگام  ولادت  نوزاد  انسان  و  حیوان  بر  بدن  او  است  و گوسفندی‌که  برای  نوزاد  و  بجای  او  در  نخستین هفته  ولادتش  ذبح  می‌شود  بدان  نامیده  شده  است‌.

عقیقه  سنت  مؤکده‌ ست:

پیامبر صلی الله علیه و سلم   و  یارانش  برای  فرزندانشان  عقیقه  کرده‌اند.  صاحبان  سنن  روایت  کرده‌اند  که  پیامبر صلی الله علیه و سلم    برای هریک  ازحسن  و  حسین  فرزندان  علی  بن  ابیطالب  قوچی  عقیقه ‌کرد  و  لیث  و  داود  ظاهری  عقیقه  را  واجب  می‌دانند.  احکام  عقیقه  چون  احکام  قربانی  است  مگر اینکه در  عقیقه  مشارکت  جایز  نیست‌.

فضیلت عقیقه‌:

صاحبان  سنن  از  سمره  از  پیامبر صلی الله علیه و سلم   روایت ‌‌کرده‌اند که ‌گفت‌:

1- « کل مولود رهینة   بعقیقته تذبح عنه یوم سابعه ویحلق ویسمی  (‌پرورش  نیکو  و  شایسته  و  صلاح  و  حفظ  نوزاد  در گرو  عقیقه‌ای  است‌که  بجای  او  ذبح  می‌شود  در  هفتمین  روز  ولادتش‌که  مویش  را  می‌تراشند  و  او  را  نامگذاری  می‌کنند)

2-  از سلمان  بن  عامر  ضبی  روایت  شده‌ که  پیامبر صلی الله علیه و سلم   گفت‌:

« الغلام عقیقته، فأهریقوا علهی دما، وأمیطوا عنه الاذی»(‌عقیقه  نوزاد  پسربا  وی  است  پس  برایش  خون  بریزید  یعنی  بجای  او گوسفندی  ذبح‌ کنید  و  آلودگی  و  نجاست  را  از او  دورکنید)‌.  بروایت  پنج  نفر  از  اصحاب  صحاح‌.

« اللهم هــذه عقیقة فلان » (  اینجا نام نو تولد گفته شود ) دمها بدمه  وعظمها بعظمه وجلد ها بجلده وشعر ها  بشعره ، وجهت وجهى  للذى  فطر السموات والارض  حنیفا وما  أنا  من المشركین  إن صلواتى  ونسكى ومحیاى ومماتى لله رب العالمین  لاشریك  له  وبذلك أمرت وأنا  أول  المسلمین  أللهم منك  ولك پس از آن  بسم  الله ألله اكبر  گفته وذبح كند.

بار خدایا  !   این عقیقه  ( نام نوزاد )  است  خون آن بخون  او ، استخوان  آن  به استخوان  او ،  پوست آن به پوست  او  وموى  آن بموى  او ،  من بسوى  آن ذاتى رو آورده ام كه آسمانها وزمین را  آفریده  است ،  در حالیكه  من  از انحرافات بر كنارم واز مشر كان  نیستم ،  به تحقیق  نماز من ، نسك  من ،  زندگى من ومرگ من  براى خدا  است ، پروردگار عالمها  ، ذاتى  كه شریكى  ندارد  ومن به  این  مامور شده  ام  ومن نخستین  مسلمان هستم ،  خدایا  از تو  است  وبراى   تو ،   وچون به اینجا  رسید  حیوان را  ذبح كند (عقیقه  امر مستجب است . وقتى  خداوند براى كسى فرزند عنایت  میكند اولین عمل را كه انجام میدهد  گذاشتن  نام  مناسب  واسلامى براى طفل  میباشد.  اگر پسر باشد  براى شكرانه  آن  دو گوسفند  واگر دختر باشد  یك گوسفند  ذبح  وطعام انر براى فقرا  تقسیم  مینماید .

دعای نجات از آتش جهنم:

دعای نجات از آتش جهنم عبارت از دعای که مؤمن مسلمان  صبح یا شب این دعا راچهار بار بخواند خداوند او را از آتش نجات میدهد.

در حدیثی  از انس بن مالک روایت شده که گفت: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَنْ قَالَ حِینَ یُصْبِحُ أَوْ یُمْسِی: اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أُشْهِدُکَ وَأُشْهِدُ حَمَلَةَ عَرْشِکَ وَمَلَائِکَتَکَ وَجَمِیعَ خَلْقِکَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، أَعْتَقَ اللَّهُ رُبُعَهُ مِنْ النَّارِ فَمَنْ قَالَهَا مَرَّتَیْنِ أَعْتَقَ اللَّهُ نِصْفَهُ وَمَنْ قَالَهَا ثَلَاثًا أَعْتَقَ اللَّهُ ثَلَاثَةَ أَرْبَاعِهِ فَإِنْ قَالَهَا أَرْبَعًا أَعْتَقَهُ اللَّهُ مِنْ النَّارِ».

یعنی: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «هر کس در صبح یا شب ایـن دعا را یکبار بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّیْ أَصْبَحْتُ) هنگام شب گفته شود: «اللَّهُمَّ إِنِّیْ أَمْسَیْتُ»( أُشْهِدُکَ وَأُشْهِدُ حَمَلَةَ عَرْشِکَ، وَمَلاَئِکَتَکَ وَجَمِیْعَ خَلْقِکَ، أَنَّکَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ ِلاَّ أَنْتَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیْکَ لَکَ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُوْلِکَ» یعنی: الهی! من در این صبح گاه، تو را و حاملان عرش و تمام فرشتگانت و کلیّه مخلوقات تو را گواه می گیرم بر این که تو الله هستی، بجز تو معبود دیگری «بحق» وجود ندارد، تو یگانه ای و شریکی نداری، و محمد بنده و فرستاده ی تو است.

(هرکس در صبح یا شب یکبار آنرا بخواند) یک چهارم بدنش را از آتش جهنم رها می سازد، و هرکس دوبار بخواند نصف وی را از آتش جهنم رها می سازد و اگر سه بار بخواند سه چهارمش را رها می کند و هرکس چهار بار بخواند وی را از آتش جهنم رها می سازد».أبو داود (4407)، و بخاری در کتاب: الأدب المفرد شماره ی 1201، و نسائی در کتاب: عمل الیوم واللیلة شماره  9، وابن السنی با شماره   70، و شیخ ابن بازدر کتاب: (تحفة الأخیار صفحه 23) سند النسائی وأبی داود را حسن دانسته است. ولی علامه البانی در «ضعیف ابی داود» (5078) آنرا ضعیف دانسته است. و حافظ ابن حجر در کتاب «الفتوحات الربانیة» (3/105) گفته: در روایتی آمده که «هرکس چهار بار آنرا بخواند از آتش جهنم رهایی می یابد، ولی سند آن ضعیف است. و خود ابوداود در مورد آن سکوت کرده است.

دعای خیر برای امور دینوی واخروی:

هر مؤمن مسلمان که این دعا را  صبح و شام هفت بار بخواند خداوند امور مهم دنیا و آخرتش را کفایت میکند) کدام دعا است؟

در حدیثی  بصورت موقوف از ابی درداء رضی الله عنه روایت شده که گفته: «مَنْ قَالَ إِذَا أَصْبَحَ وَإِذَا أَمْسَی: حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ، سَبْعَ مَرَّاتٍ کَفَاهُ اللَّهُ مَا أَهَمَّهُ صَادِقًا کَانَ بِهَا أَوْ کَاذِبًا». ابوداود (5081) و ابن السنی شماره ی 71 با سند مرفوع آورده.

یعنی: هرکس این دعا را صبح و شام هفت بار بخواند خداوند امور مهم دنیا و آخرتش را کفایت می کند: «حَسْبِیَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ». یعنی: الله برای من کافی است، بجز او معبود دیگری «بحق» نیست، بر تو توکّل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.

توجه: علامه البانی این حدیث را بسیار ضعیف (منکر) می داند، در(السلسلة الضعیفة) (5286). ولی شعیب وعبدالقادر الأرناؤوط اسنادش را صحیح می دانند. نگا: زاد ‏المعاد 2/376.‏ و خود ابوداود در مورد آن سکوت کرده است.

دعای دفع ضرر:

هرمؤمن مسلمان که :سه بار در وقت صبح وسه بار در وقت شب این دعا را بخواند بفضل خداوند هیج چیز به او ضرر رسانده نمیتواند .

در حدیثی از : عثمان بن عفان رضی الله عنه روایت شده که گفت: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: « مَنْ قَالَ : بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ، ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُصِبْهُ فَجْأَةُ بَلَاءٍ حَتَّی یُصْبِحَ وَمَنْ قَالَهَا حِینَ یُصْبِحُ ثَلَاثُ مَرَّاتٍ لَمْ تُصِبْهُ فَجْأَةُ بَلَاءٍ حَتَّی یُمْسِیَ» ابوداود (4425) و ترمذی 3310).

یعنی: هرکس در وقت صبح سه بار دعای : « بِسْمِ اللهِ الَّذِیْ لاَ یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ فِی اْلأَرَضِ وَلاَ فِی السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِیْعُ الْعَلِیْمُ : به نام خدایی که با نام وی هیچ چیز در زمین و آسمان، گزندی نمی رساند، و او شنوا و دانا اس ». را بخواند تا شب هیچ چیز به وی ضرر نمی رساند، و هرکس در وقت شب سه بار آنرا بخواند تا صبح هیچ چیزی به وی ضرر نمی رساند.

شیخ البانی در (صحیح ابن ماجه) ( 3869 ) آنرا صحیح دانسته است و همچنین علامه عبدالعزیز بن باز در کتاب (تحفة الأخیار صفحه 39) سندش را حسن دانسته است. و حافظ ابن حجر در «نتائج الأفکار» (2/367) گفته: حسن صحیح است. و احمد شاکر در «مسند أحمد» (1/221) گفته: اسناد آن صحیح است.

دعا اسلحه مؤمن است:

طوریکه پروردگار با عظمت ما میفرماید:« مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم. بی گمان کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند، خوار و زبون وارد دوزخ خواهند شد!. (سوره غافر: 60).

انسان پریشان و درمانده حالتی دارد که بیش از دیگران سزاوار اجابت می باشد. خدای متعال می فرماید:ترجمه: «(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده می رسد و بلا و گرفتاری را برطرف می کند بدانگاه که او را به کمک بطلبد، و شما (انسان‌ها) را (براساس قانون حیات به طور متناوب) جانشین (یکدیگر در) زمین می سازد (و در هر برهه از زمان اقوامی را بر این کره‌ی خاکی مسلط و مستقر می گرداند. حال با توجه به این امور) آیا معبودی با الله هست؟واقعاً شما بسیار اندک اندرز می گیرید».(النمل: 62).

شاید در گفتار ما شک و تردید داشته باشید، اما به رسول خدا صلی الله علیه وسلم کاملاً اعتماد و اطمینان دارید؛ از این رو فرموده‌ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را برای شما یادآوری می کنم که فرمود:

«مَا عَلَى الْأَرْضِ مُسْلِمٍ یدْعُو اللَّهَ بِدَعْوَةٍ إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ إِیاهَا، أَوْ صَرْفَ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا»( رواه أحمد (1079) والترمذی (3573).

یعنی: «هیچ مسلمانی بر روی زمین نیست که دعا کند و از خدا چیزی بخواهد، مگر آنکه خداوند خواسته‌اش را برآورده می کند یا بدی و امر ناگواری همسان خواسته‌اش را از او دور می نماید».

آیا پیامبران الگوی خوبی برای شما نیستند؟ یوسف علیه سلام بنگرید که چگونه در سن جوانی دست نیاز و زاری به سوی مولایش بلند می‌کند و می‌گوید:

ترجمه: «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به آن فرا می‌خوانند و اگر نیرنگ ایشان را از من باز ندرای، به آنان می‌گرایم (و دامان عصمت به معصیت می‌آلایم و خویشتن را بدبخت می‌کنم و آنگاه) از زمره‌ی نادانان می‌گردم».(سوره یوسف: 33).

نتیجه و پیامد این کار یوسف علیه سلام چه بود؟ باهم این آیه را می‌خوانیم که:

ترجمه: «پروردگارش دعای او را اجابت نمود و (شرّ) مکرشان را از او باز داشت. تنها خداست که شنوا و آگاه می‌باشد».(سوره یوسف:34).

آیا تا به حال دعا و خواستن از خدا را تجربه کرده‌ای؟ آیا تا کنون دست نیاز به درگاه خداوند متعال بلند نموده‌ای؟ آیا از خدا خواسته‌ای که از تو در برابر رذالت و پستی‌ها حمایت نماید و بدی و فحشا را از تو دور کند؟ مخلصانه و با قلبی خاشع و زار دست نیاز به آستان الهی بلند کن و در نتایج و پیامدهای دعا عجله مکن.

 

 

 

 

فصل سوم

 دعا در تأریخ بشریت

دعا در طول  تاریخ  بشریت  قدامت داشته وقابل تذکر میدانم ، تا كه انسان  در روى  زمین زنده  است،  به آن احتیاج خواهد داشت.

علماء مینویسند : اولین كسى كه در روى زمین دست به دعا  به در گاه الهى بلند نمود،ابو البشر  حضرت  ادم علیه السلام  بود.

قرآن عظیم الشان این داستان راچنین بیان نموده است : بعد از این كه ادم وحوا  به وسوسه  شیطان مكار از میوه ممنوعه  خوردند.

 الله تعالی  به آنان  گفت:« آیا من شمارا  از آن نهى نكردم  ونگفتم  كه شیطان دشمن  آشكارا شما است.»

در این هنگام آدم وحوا  فهمیدند که خطا کرده اند ، بنآ برای جبران خطا دست به  توبه زدند  وگفتند: «  ربنا ظلمنا أ نفسنا  وإن  لم  تغفر لنا وترحمنا لنكون  مـــن الخاسرین » (سوره  اعراف : آیه : 23 )  

«  پروردگارا !  ما به خود ظلم  كردیم ، كه نافرمانى  تو كردیم ، اگر  ما را نیامرزى وبه ما رحم  نكنى  ما از زیان  كاران  خواهیم  بود. »

همان بود كه دعا ی شان مستجاب شد  ومژده  جنت  وبشارت  بخشش  به او رسید .

طوریكه  خداوند  پاك در (  آیه : ۳۷  سوره بقره  )  میفرماید : « پس  آدم  ازخداى خویش  كلماتى آموخت كه آن كلمات سبب پذیرفتن  توبه  اوشد . »

خواننده محترم!

ادم علیه السلام  به بالاکردن  دست به دعا  به پنج سعادت دست یافت :

1- بر گناه خویش اعتراف کرد.

2- از گناه خویش پیشمان شد.

3- خود را ملامت کرد ( این بدین معنی که گناه را مرتکب گردیده است )

4- وبه زودترین فرصت توبه بعمل اورد.

5- واز رحمت پروردگار نا امید نشد.

ولی شیطان هم گناه ونا فرمانی کرده بود وبه عملی کردن پینج چیزی بدبخت شد :

1-  اینکه بر گناه خویش اعتراف نکرد.

2- بر گناه خویش پیشیمان  هم نشد

3- خود را ملامت نکرد .

4- توبه نیز بعمل نیاورد.

5- واز رحمت پروردگار نا امید  شد . ( مواخذ :البحرالمحیط لابی حیان)

دعــاى حضرت  یونس علیه وسلام:

حضرت یونس   علیه السلام   از جمله پیامبران است که در قرآن عظیم  الشان چهار بار نام شان ذکرگردیده است ،وحتی سوره ای هم در قرآن عظیم الشان بنام حضرت یونس نیز مسمی گردیده است .

حضرت یونس ، علیه السلام   از پیامبران بنی اسرائیل است که بعد از حضرت حضرت سلیمان ظهور کرد، وبرخی از مفسرین اورا  نواسه  حضرت ابراهیم علیه السلام بحساب میاورند .

زمانیکه حضرت یونس در شکم  ماهی قرار گرفت ، به لقب  «ذو النون» (نون به معنی ماهی است) و «صاحب الحوت» خوانده میشد.

 یونس در لفظ یونانی به معنای کبوتر است. پدر او «متی» از جمله علمای مشهور ویکی از زهدان معروف عصر خویش بشمار میرفت .

داستان زندگی وحوادثی که درزندگی یونس علیه السلام بوقوع پیوسته  است بی نهایت غم انگیز و تکان دهنده است،داستان  عبرت ناک ،  ولی  در نهایت داستان وثمره زندگی اش شیرینی وکامیابی  دارد.

مفسرین مینویسند ، هدف که  یونس علیه السلام به آن توظیف شده بود  دست  یافت ، قومش از گناه   توبه کرده و به دعوت برحق او ایمان آوردند، و تحت رهنمودهای او، دارای زندگی معنوی خوبی شدند.

مورخین  مینویسند:  حضرت یونس علیه السلام  در حدود 825 سال قبل از میلاد، در سرزمین نینوا  دربین قوم خویش ظهور کرد. نینوا شهری است که در نزدیک شهر موصل (در عراق امروزه )  موقعیت دارد .

 هم اکنون در نزدیک کوفه در کنار شط، قبری به نام مرقد یونس ـ علیه السلام ، از شهرت خاصی برخوردارد است .

 شهر نینوا دارای نفوسی تقریبآ  بیش از صد هزار نفر بود. چنان که در آیه 147 سوره صافات آمده:

 «و یونس را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری یا بیشتر فرستادیم. » مردم نینوا بت پرست بودند و در همه ابعاد زندگی در میان فساد و تباهیها غوطه میخوردند.

یونس علیه السلام در سن سی سالگی  ، به نصیحت قوم پرداخت وآنان  را به سوی توحید و پذیرش خدای یکتا، و دوری از هر گونه بت پرستی فرا خواند.

مورخین می افزایند :  یونس علیه السلام سی وسه سال با تمام قوت مصروف تبلیغ ودعوت بود ، در ظرف سی وسه سال به جز از دو نفر کسی دیگری  به او ایمان نیاوردند ، یکی از  آن دو نفر دوست قدیمی یونس علیه السلام و از دانشمندان و خاندان علم و نبوت به نام «روبیل» بود و دیگری، روحانی  و زاهدی به نام «تنوخا» بود که میگویند از علم  چندان بهرهای نداشت.

شغل  روبیل اصلا دهقان بود ، ولی تنوخا هیزم کش بود، و از این راه مصرف معیشیت  زندگی خود را تأمین میکرد.

یونس ، علیه السلام ـ از هدایت قوم خود مأیوس گردید و کاسه صبرش لبریز شد، و شکایت آنها را به سوی خدا برد و عرض کرد:

 « الهی ! من سی ساله بودم که مرا به سوی قوم برای هدایتشان فرستادی، آنها را دعوت به توحید کردم و از عذاب تو ترساندم و مدت 33 سال به دعوت و مبارزات خود ادامه دادم، ولی آنها مرا تکذیب کردند و به من ایمان نیارودند، رسالت مرا تحقیر نمودند و به من اهانتها کردند. به من هشدار دادند و ترس آن دارم که مرا بکشند، عذابت را بر آنها فرو فرست، زیرا آنها قومی هستند که ایمان نمیآورند. »

یونس علیه السلام برای قوم خود تقاضای عذاب از درگاه الهی  کرد، و آنها را نفرین نمود، و در این راستا اصرار ورزید، سرانجام خداوند به یونس علیه السلام وحی کرد که:«عذابم را روز چهارشنبه در نیمه ماه شوال بعد از طلوع آفتاب  بر آنها میفرستم، و این موضوع را به آنها اعلام کن. »

یونس   علیه السلام  از اینکه تقاضا ودعاش اش از جانب پروردگار قبول وجواب مثبت یافت سخت خوشحال شد .

 موضوع رابه دوست صمیمی اش  تنوخا ( روحانی )  در میان گذاشت  وبرایش از عذاب الهی ووقت موعود  این عذاب  را اطلاع داد .

بعد از ذکر خبر برای دوست روحانی اش گفت :« برویم این  موضوع  را به مردم خبر دهیم. » روحانی  که از دست  قوم سخت  به ستوه آمده بود، گفت: «آنها را رها کن که ناگهان عذاب سخت الهی به سراغشان آید»، یونس علیه السلام گفت: «بجاست که نزد روبیل (عالم) برویم و در این مورد با او مشورت کنیم، زیرا او مردی حکیم از خاندان نبوت است. » آنها نزد روبیل آمدند و ماجرا را گفتند.

 روبیل از یونس علیه السلام خواست به سوی خدا بازگردد، و از درگاه خداوند بخواهد که عذاب را از قوم به جای دیگر ببرد، زیرا خداوند از عذاب کردن آنها بینیاز و نسبت به بندگانش مهربان است.

ولی تنوخا درست بر ضد روبیل، یونس علیه السلام را به عذاب رسانی ترغیب وتشویق نمود .

سپس روبیل نزد یونس علیه السلام آمد و تأکید بسیار کرد که از خدا بخواهد عذاب را برگرداند، ولی یونس علیه السلام پیشنهاد او را نپذیرفت و همراه تنوخا به سوی قوم رفتند و آنها را به فرا رسیدن عذاب الهی در صبح روز چهارشنبه در نیمه ماه شوال، هشدار دادند.

مردم باشنیدن این خبر رفتار بدی وحتی خشونت امیزی با یونس و تنوخا بعمل اوردند ، و یونس علیه السلام  را با حالت بدی  از شهر نینوا اخراج نمودند.

یونس علیه السلام یکجا با تنوخا از شهر بیرون میروند ، ولی روبیل در میان قوم خود باقی ماند.

یونس علیه السلام از شهر واز دیار خود بیرون میرود تا به بحر می رسد ودر نهایت در شکم ماهی زندنی میشود :

قرآن عظیم الشان داستان  زندنی شدن یونس علیه السلام چنین بیان میدارد :

« و ذا النون إذ ذهب مغاضبا فظن أن لن نقدر علیه فنادى فی الظلمات أن لا إله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین»

(و به یاد آر رفیق ماهى (یونس) را وقتى که از میان قوم خود به حال خشم بیرون شد و خیال مى کرد ما نمى توانیم راه را بر او تنگ گیریم تا آنکه در ظلمات شکم ماهى به زارى گفت: پروردگارا معبودى جز تو نیست منزهى تو اعتراف مى کنم که حقا من از ظالمین بودم)  (سوره انبیاء آیه 87)

مورخین مینویسند : بعد از اینکه یونس علیه السلام راه سحرا را در پیش گرفت ، ودر نهایت سر اش  به بحر رسید ودر ساحل بحر در گشتی نشست ، میگویند گشتی درحرکت شد وبعد از اندک سفر ماهى بزرگى ( نهنگ ) راه را برکشتى و سرنشینانش بست و معلوم شد که تا یک نفراز سرنشینان را نبلعد ، ماهی دست از قطع الطریقی بر نمی دارد . مسافرین  کشتى بنا را برقرعه گذاشتند و قرعه به نام یونس در آمد، یونس به بحر انداخته شد و آن ماهى او را بلعید، مدتى در شکم ماهى مشغول تسبیح خداى تعالى بود تا آنکه خداوند ماهى را فرمود تا یونس را در ساحل دریا بیفکند.

 

قرآن عظیم الشان میفرماید : « فلو لا أنه کان من المسبحین. للبث فی بطنه إلى یوم یبعثون» ( و اگر نبود که یونس از تسبیح گویان بود هر آینه تا روز قیامت که خلایق مبعوث میشوند در همان شکم ماهى جاى داشت (سوره صافات آیه 144).

یونس علیه السلام در شکم ماهی دست به دعا برد وگفت:

« پروردگارا جز تو معبودى نیست منزهى تو، به درستى که من از ظالمین بودم».

برای یونس علیه السلام این واقعیت بصورت کل مبین شد که پروردگار با عظمت ما قادر است که در هر جای که  خواسته باشد انسان را زندانی وبه عذاب خویش گرفتار می نماید .

ولی  انسان جز پناه به الله دیگر امکان ووسیله در برابر خویش  ندارد .

 حضرت یونس در زندان که در شکم ماهی برایش آماده شده بود اقرار کرد:

« سبحانک إنی کنت من الظالمین».

یونس علیه السلام  در شکم ماهی  به توبه می پردازد وبجز دعاو تسبیح ، و اقرار به گناه راه دیگری در پیش ندارد .

واقعیت امر همین است که اگر حضرت یونس علیه السلام دست به دعا وتوبه نمی زد در شکم ماهی زندانی میماند .

قرآن عظیم الشان این داستان عبرت ناک را در آیه 143 و 144 سوره صافات چنین بیان میدارد : «فلو لا أنه کان من المسبحین ـ للبث فی بطنه إلى یوم یبعثون؛ و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی میماند».

بعد از نجات از شکم ماهی مطابق فرمان الهی که برایش گفته شد که :«  به شهر خود باز گرد و به جمع بستگان و قوم خود بپیوند، زیرا آنها ایمان آورده اند، بت ها را کنار گذاشته و اکنون در جستجوی تو و منتظر بازگشت تو هستند.»

 یونس علیه السلام به سوی نینوا حرکت کرد، وبا استقبال گرم قوم مواجه شد و به او ایمان آوردند و در راه ایمان به خوبی استوار ماندند، و سالها تحت رهبری و راهنماییهای حضرت یونس ، علیه السلام به زندگی خود ادامه دادند.

دعای براز سوز حضرت یونس درشكم نهنگ همین بود که گفت :‏ «فَنَادَی فِی الْظُلُمَاتِ أَن لَّا إِلهَ إِلَّا أَنتَ سُبحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِین»  درتاریكیها ندا سرداد كه معبود(راستینی) جزتو ‏نیست ،تو پاك و (منزهی) به راستی من از ستمكاران ‏بودم .

« فَاسْتَجَبْنَا لَهُ ، وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَالِكَ نُنجِی الْمُؤمِنِین» (انبیاء ‏‏/87و 88)‏

پس دعایش را اجابت كردیم واز غم نجاتش دادیم و ‏مؤمــنان را بدین سان نجات می دهیم.

دعــاى حضرت شعیب علیه السلام:

شعیب علیه السلام  سومین پیامبر عربی بود، که نام مبارکشان در قرآن عظیم الشان ذکر گردیده است.

از جمله پیامبران عرب عبارتند از:(هود و صالح و شعیب و محمد صلی الله علیه وسلم ).

داستان زندگى شعیب علیه  السلام  در سوره هاى اعراف و هود و شعراء و قصص و سورۀ عنکبوت به تفصیل  بیان گردیده است.

شعیب علیه السلام  از باشندگان اصلی شهرمدین است ( مدین شهرى بوده در سر راه شام، راهى که از شبه جزیره عربستان به طرف شام میرود).

حضرت شعیب با موسى بن عمران علیه السلام هم عصر بود و یکى از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد  ازدواج  او در آورده و اگر موسى خواست ده سال خدمت کند خودش داوطلب شده و این دو سال جزء قرار داد نبوده، موسى (علیه السلام) بعد ازده سال خدمت با خانواده خویش  از مدین  رهسپار مصر شد.

اهل مدین اصلاً بُت مى پرستیدند، مردم باد نظرداشت اینکه  از نعمتهاى الهى برخوردار بودند. امنیت، رفاه ونعمت های فروانی در اختیار داشتند ،  ولى فساد در بین شان شیوع داشت. مخصوصآ کم فروشى و نقص در ترازو و قپان، لذا خداى تعالى شعیب را بسوى آنها مبعوث کرد و دستور داد تا مردم را از پرستش بتها و از فساد در زمین و نقص کیلها و میزانها نهى کند.

حضرت شعیب به مأموریت خویش پرداخت، ودر اولین قدم دعوت به یکتا پرستی نمود وقوم را از مصایبى که به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسیده بود در حذر داشت.

مردم مدین بجز چند نفر دیگران به وى ایمان نیاوردند بلکه در عوض شروع به اذیت او و مسخره کردن و تهدیدش نموده. در نهایت امر قوم به حضرت شعیب اعلام داشتند :اگر دست از دعوت یکتا پرستی برندارى سنگسارت خواهیم کرد ودر نهایت از شهر اخراج خواهیم ساخت.

این اذار واذیت قوم تا سر حدی مایوسی حضرت شعیب  انجامید ، قوم را بحال خودشان رها کرد واز خداوند طلب کمک وفتح شد:

وبه دربار الهی دعا نمود : « ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین». » پروردگار !   بین ما  واین مردم به حق قضاوت كن  وتو بهترین قضاوت كنندگانى » (سوره  اعراف : آیه : ۸۹ )

بعد از اینکه حضرت شعیب   این دعا را بعمل اورد ، پروردگار  عذاب یوم الظله را بالای قوم نازل کرد، روزى که ابر سیاه همه جا را تاریک کرد و بارانى سیل آسا به بارید ن گرفت ،  اهل مدین آنجناب را مسخره مى کردند که اگر از راستگویانى قطعه اى از طاق آسمان را بر سر ما ساقط کن، پس صیحه آسمان آنها را بگرفت در نتیجه در خانه هایشان صبح کردند در حالى که به زانو در آمده و مرده بودند و خداى تعالى شعیب و مؤمنین به وى را نجات داد، پس شعیب پشت به آن قوم مرده کرده، گفت:

 چقدر در ابلاغ رسالت پروردگارم به شما کوشیدم و چقدر نصیحتتان کردم حالا چگونه مى توانم درباره سرنوشت شوم مردمى کافر اندوهناک باشم. 

دعا ى حضرت موسى  علیه السلام:

داستان حضرت موسى علیه وسلام   وفرعون در قرآن عظیم الشان   یكى از با عبرت ترین  داستان هاى بشمار میرود ، زمانی كه منجمان به نزد فرعون رفتند . به اوخبر دادندكه : به زودى طفلى   به دنیا خواهد امد  كه  تاج وتخت تورا  نابود خواهد ساخت.

فرعون با شنیدن این خبر وحشتناك شد ، به حیرت افتاد ، وآغاز با تدابیر  نموده  تا موسى اصلآ به عرصه هستى  قدم نگذارد .

 ولى  با خواست  الهى  موسى  چشم  به دنیا  مى گشود وبه  اعجاز الهى  موسى  در دامن خود  فرعون  بزرگ میگردد. وصاحب  جوانى ،  علم وحكمت میگردد.

موسى علیه السلام  روزى از روز ها به شهر می رود  مى بیند كه دونفر  در حال  جنگ ونزاع اند  ویكى از این افرد  از پیروان  اوست ، آن كـه پیرو  موسى  است  اورا  به كمك خویش مى خواهد ، موسى  به  كمك  دوست  خویش مى پردازد ،  وبر اثر  ضرب موسى  جانب مقابل از پا در مى اید. در همین اثنا  موسى  منقلب شد  ودست بر دعا  برده گفت : « رب إنى ظلمت نفسى فاغفرلى »  ( سوره قصص :آیه : ۱۶ )

 پروردگار !  من بر خود ظلم  كردم ، مرا به بخش «  وخداوند  پاك اورا مى بخشد. حضرت موسى  باز هم دست  به دعا  برده  میگوید :

« پروردگار ! به خاطر  نعمتى  كه به من  دادى هیچ گاه از گنهكاران  پیشتیبانى  نخواهم  كرد. » ( سوره  قصص : آیه « ۱۷ ).

روز دیگر مى بیند دوست  دیروزه اش، امروز با مرد دیگر در حال  نزاع  است ، دوستش  باز هم  حضرت موسى  را به كمك خود مى طلبد . ولى در همین اثنا  آن مرد رو به طرف  موسى نموده ، میگوید میخواهى مرا  هم مانند مرد دیروزى  بكشى  ؟  تو زور گویى  نه مصلح !  در همین اثنا  یكى از مردان شهر  خود را به نزد  موسى رسانیده از توطیه  كه سران   قوم براى گشتن او طرح  نموده  اند ، با خبر مى سازد .

موسى السلام با شنیدن این خبر در حالیكه این دعا را میخواند « رب نجنى من القوم  الظالمین .» ( سوره قصص : آیه ۲۱ )

( پروردگار! مرا از قوم ظالم و ستمكار نجات ده ) از شهرخارج میشود.

موسى علیه السلام  رو به شهر مدین  شهر  شعیب  علیه السلام    میكند  . زمانیكه  موسى  به شهر مدین مى رسد ، در بیرون شهر مى بیند  كه  كنار چاهى مردم جمع هستند،  ومیخواهند گوسفندان خویش را  سیر آب نمایند . موسى مى بیند  که د و زن  دورتر براى گرفتن نبوت   ایستاده  اند.

 موسى  به  نزد آنان میرود  ومى پرسد: چرا  این جا  ایستاده  اید  ؟ آن  دو در جواب گفتند : وقتى  كه چوپان  ها  از چاه  آب كشیدند  وگوسفندان خویش  را  آب  دادند ودور شدند  ما سر چاه  مى آییم ، آب مى  كشیم  وگوسفندان  خو درا  سیر اب  مى كنیم.

موسى در سیر اب كردن  گوسفندان با ایشان  كمك میكند . ودختر  ها  بعد از سیر اب كردن گوسفندان  خویش راهى  خانه خویش میگردند.

موسى در مدین غریب ومسافر بود ،  به زیر سایه درخت  بدون  اینكه غذاى  داشته باشد، مى نشیند  ودست به دعا برده  میگوید : « پروردگارا !  من به هر آنچه  بر من  فروفرستى  محتاج . » (سوره  قصص : آیه ۲۴ ) دعاى  موسى مستجاب میشود .

 در همین اثنا ء  دختران  شعیب  كه زوتر  از هر روز  به خانه  بر گشته  بودند داستان کمك  جوان ناشناس را  براى  پدر خود  باز گو میكنند.پدر یكى از آنانرا  به دنبال موسى  مى فرستد  تا اورا  بیاورد.

موسى به خانه شعیب آمد . از او پذیرایى كردند  وچون  توانایى  ودرستى وامانت دارى  اورا دیدند از او به گرمى استقبال گردند. موسى  داماد  شعیب  وصاحب  همسر  وزندگى  شد.

 حضرت موسى  مطابق  به عهد كه با  شعیب  بسته بود در مدین باقى ماند وسپس  بعد از انقاض  مدت (  هشت سال ودر راوایت دیگر ده سال )   ، فامیل  ، گوسفندان  ودارائى  خویش   را گرفت وبسوى وطن خویش  رو  مى اورد ، تا اینكه به  طور سینا رسید .

 در آنجا ، نورى  از دور  هویدا شد  وبسوى این نور در حركت شد. تا براى  گرم  شدن  همراهان  از آن  شعله اى  بر گیرد.  آن نور نور   حق تعالى بود  كه بر درختى  تجلى  كرده بود . در آنجا بزرگترین  حادثه زندگانى  موسى  كه پیغام رسالت بود  رخ داد .

 موسى علیه السلام  پیامبر شد  ومعجزه  هم ، كه دلیل  صدق  ادعاى وى بود ، به او اعطا شد.

اولین  ماموریت كه  از جانب الله  بر او  اعطا كردید رفتن به دربار فرعون  وانذار  ودعوت  او به سوى  الله واحد  بود.

 زمانیكه  حضرت موسى هدایت ماموریت دشوارى را بدست اورد ، رو به  در گاه  الهى نموده  گفت : « پروردگارا  !  سینه ام را  گشاده  دار . 

مـاموریتم  را برایم  آسان  كن . گره از زبانم بگشا . تا  سخنم  را بفهمند . از خاندانم  برایم  یاورى  قرار ده . كه  هارون برادرم  باشد . پشتم  را به  او محكم كن .  واو را  در ماموریتم  شریك  كن .  تا تو ر ا تسبیح  بسیار  گوییم  وبسیار  تـــو را یاد  كنیم . به درستى  كه تو  با خبر  وبیانا  بر احوال  مایى ) ( سوره  طه آیات ۲۵ - ۳۵  ) .

خداوند متعال دعا آنرا مستجاب و در جواب  گفت  : « اى مــــوسى  در خواستت را بر آورده ساختم .« سپس  خداوند متعال   شیوه  بر خورد با فرعون  را اینچنین  به موسى  وهارون  آمــوخت : « به  سوى فرعون  بروید،  چرا كه او  طغیان را   در پیش  گرفته  است ،  به نرمى  با او  سخن  گویید، شاید به خود  اید یا بترسد . »

 موسى وهارون  گفتند :

 «پروردگارا ! ما مى ترسیم بر ما ستم كند یا راه طغیان  ونافرمانى   پیش گیرد » (سوره  طه آیه : ۴۵) ( خداوند پاك در جواب گفت : « نترسید ، من  با شما هستم ، آنچه  پیش آید مى شنوم  ومى بینم . »

دعاى  ساحران مؤمن:

موسى  وهارون به فرمان الهى رهسپار در بار  فرعون  مى شوند  وبه  فرمان وهدایت الهى با او سخنى در مورد  آزادى  بنى  اسرئیل ، عذاب قیامت ، خداشناسى ، نعمت الهى ، مرگ ، بعث بعد الموت ، قیامت ... بعمل میاورند  وحتى معجزات الهى را به او نشان  میدهند.

فرعون معجزات الهى  را به باد مسخره میگیرد وغرض مقابله با موسى روز عیدرا براى مبارزه با او تعیین میكند .

فرعون  داناترین ومشهورترین  ساحران خویش برای مقابله با موسی  دعوت  میكند ونصایح  وهدا یا زیادى را با ایشان وعده  میدهد .

روز عید  فرا میرسد  وساحران   فرعون  آغاز به قدرت  نمایى  میكند  ومیخواهند  موسى را بترسانند.

ناگهان صدا مى اید : « اى موسى ،  نترس  تو برترى ،  عصایت  را بینداز  تا ساخته  هاى ساحران   را ببلعند ».

موسى به فرمان  خدا دست به كار شد.  عصایش را  انداخت به  فرمان الهى  سحر  ساحران را  نابود ساخت واز بین برد.

ساحران فرعون  زما نی كه قدرت  سحر موسى را  ملاحظه كردند  به حقانیت پروردگار  با عظمت وصدق  موسى وهارون  و پوچى ادعاى  خدایى فرعون ، پى  بردند.

فرعون رو بطرف  ساحران  كرد وگفت : پیش  از آن كه من  به شما  اجازه دهم به خدا  ایمان آورید ؟ این  نقشه  را طرح  كردید كه مردم پراكنده  واز شهر  بیرون كند ؛  به  زودى خواهید  فهمید ! دست وپایتان  را بر عكس یكدیگر مى برم وهمه  شمارا  به دار  مى آویزم.

ساحران  تازه  ایمان آورده گفتند : ما به سوى  پروردگار مان  مى  گردیم  وتو كه  ما را مجازات  مى كنى براى آن است  كه ما وقتى معجزه  الهى  را دیدم  ایمان آوردیم . در همین  هنگام دست خویش را بسوى پروردگار  بالا  نموده  واین دعا را مى گفتند :

« ربنا افرغ  علینا صبرٱ وتوافنا مسلمین » (  پروردگارا ! صبروپایدارى بر ما ببار ومارا  مسلمان  بمیران ) (سوره اعراف : ۱۲۶ )

دعـای اصحاب كهف:

قهرمانان اصحاب کهف افراد هستند  که با بصیرت به خدا ایمان آوردند، خدا هم هدایتشان را زیادتر کرد، و معرفت و حکمت بر آنان افاضه فرمود، و با آن نوری که به ایشان داده بود پیش پایشان را روشن نمود، و ایمان را با دلهایآنان گره زد، در نتیجه جز از خدا از هیچ چیز دیگری باک وترس  نداشتند. و از آینده حساب شده ای که هر کس دیگری را به وحشت می انداخت نهراسیدند، لذا آنچه صلاح خود دیدند بدون هیچ واهمه ای انجام دادند.

این تعداد از افراد فکر کردند اگر در میان اجتماع بمانند جز این چاره ای نخواهند داشت که با سیره اهل شهر سلوک نموده حتی یک کلمه از حق به زبان نیاورند. و از اینکه مذهب شرک باطل است چیزی نگویند، و به شریعت حق نگروند. و تشخیص دادند که باید بر دین توحید بمانند و علیه شرک قیام نموده از مردم کناره گیری کنند، زیرا اگر چنین کنند و به غاری پناهنده شوند بالاخره خدا راه نجاتی پیش پایشان می گذارد.

آنان با چنین یقینی قیام نموده در رد گفته های قوم و اقتراح و تحکمشان گفتند:   «  ربنا رب السموات و الارض لن ندعو من دونه الها لقد قلنا اذا شططا هولاء قومنا اتخذو امن دونه الهة لو لا یاتون علیهم بسلطان بین فمن اظلم ممن افتری علی اللّه کذبا  » ( آنگاه پیشنهاد پناه بردن به غار را پیش کشیده گفتند: « و اذ اعتزلتموهم و ما یعبدون الا اللّه فاووا الی الکهف ینشر لکم ربکم من رحمتة و یهیی ء لکم من امرکم مرفقا»

داستان  این تعداد از افراد چنان عبرت انگیز وبا عظمت است که قرآن عظیم الشان  یک سوره ای را به داستان اصحاب کهف اختصاص داده است و در مورد آنها میفرماید:

 «وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ، قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ، قالُوا لَبِثْنایَوْماً اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ، قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ» (سوره الکهف :آیه  19)

( و اینچنین آنان را بر انگیختیم تا از یکدیگر بپرسند. یکی از آنها گفت چقدر درنگ کرده اید؟ گفتند: یک روز یا قسمتی از یک روز. گفتند: پروردگارتان داناتر است که چقدر درنگ کرده اید. )

این آیه در مورد اصحاب کهف است که مدّت 300 سال شمسی و یا 309 سال هجری قمری در غاری خوابیدند و بعد از 309 سال از خواب عمیق از خواب بیدار شدند ، و یکی از آنها برای خرید طعام به شهر بیرون رفت وپول  ویا از سکّه ای که در دست او بود رازشان فاش گردید، زیرا آن سکه مربوط به زمانهای دوران 309 سال پیش بود.

تعداد اصحاب کهف  به هفت نفر از خداپرستانی بالغ میگردید  که از بت و بت پرستی بیزار بودند و در میان بت پرستان ایمان خود را پنهان می کردند تا پادشاه ستمگر بنام دقیانوس از ایمان آنها مطلع شد و آنها را تهدید به مرگ کرد.

شب جمع شدند و در کار خود فکر کردند و تصمیم گرفتند از شهر بیرون روند. در صبح صادق قبل از طلوع  افتاب این  کاروان توحید از شهر هجرت کرد و در میان راه سگی نیز به دنبال آنها راه افتاد و حراستشان را به عهده گرفت .

کاروان خداپرستان به راه خود ادامه دادند تا به غاری رسیدند و برای رفع خستگی درون غار استراحت کردند. طولی نکشید که خواب سنگینی بر آنها غلبه پیدا کرد و مدّت 309 سال تمام ، در خواب باقی ماندند .

از همدیکر سؤال کردند که چقدر خوابیدند، بعضی گفتند یکروز و یا پاره ای از روز، سپس گفتند  خدا بهتر می داند که چقدر خوابیده ایم.ولی  این گروه سخت گرسنه شده بودند ، گفتند یکی از ما باید به شهر رود  وطعامی را بخود  بیاورد  ولی باید سخت  احتیاط بخرچ دهد تا  کسی او را نشناسد.

یکی از آنها به سوی شهر رفت و قیافه شهر را تغییر یافته دید، تا به دوکانی رسید و متاعی خرید. چون پول در آورد که به دوکاند  بپردازد، دوکاندار با دیدن پول  چیغ زد ای مردم بیائید این شخص گنجی یافته است . (زیرا پادشاهی که سکّه به نام او بود سیصد سال پیش در گذشته بود)

سرانجام مردم از داستان آنها مطّلع شدند. پادشاه آن روز که مرد خداشناسی بود برای دیدن آنها به غار رفت و مردم شهر از وضع مطلع شدند و گفتند: شاید خدا ما را از حال ایشان مطّلع ساخت تا بدانیم که وعده خدا و داستان رستاخیز حقّ است .

آنها که از سرگذشت خود مطلع شدند و فرزندان خود را مرده یافتند و ارتباطشان را از خانواده های خود گسسته یافتند از خدا خواستند که آنها را نیز به جوار رحمت خود منتقل سازد و در یک چشم به هم زدن به صورت اجساد بیجان روی زمین افتادند.

داستان اصحاب کهف از شگفتیهای تاریخ است و خود گواه روشنی از قدرت بی نهایت خداوند است.

 قرآن عظیم الشان در ذکر داستان اصحاب کهف میفرماید :زمانیکه این گروه به غار رسیدند از فرط خوشحالی ونجات از تعقیب زمامداران ملحد دست به دربارالله بلند نمودند وگفتند : « رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنک رَحْمَةً وَ هَیی لَنَا مِنْ أَمْرِنَارَشداً» . ( پروردگارا، ما را از نزد خویش رحمتی عطا کن و برای ما در کارمان صوابی مهیا فرما. ( سوره كهف آیه :  10 )

دعاى بنى اسرئیل:

موسى در غیاب خود  هارون را به جانشینى  خویش  تعیین  كرده بود .   هارون مطابق  به هدایت موسى مسؤلیت خویش را با دلسوزى وامانت دار   در پیش میبرد . زمانیكه موسى  به میقات  رفت ،  تعدادى از پیروان  متزلزل  موسى  به ازار واذیت  هــــارون پرداختند ، سامرى از زیورات   گوساله ساخت وبه پرستش آن آغاز  كردند . ولى دیرى نگذشت  كه از این كار خویش پیشمان شد ند  ودر یافتند  كه بـــه بیرهه رفته اند . لذا به درگاه الهى رو اوردند وبا تضرع وخشوع  گفتند : « اگر پروردگار  ما به ما رحم  نكند  ومارا نیامرزد ،  از زیانكاران  خواهیم بود»«... رَبُّنَا وَیغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ » ( سوره اعراف : آیه ۱۴۹ )

دعـاى آسیه زن فرعـون:

آسیه  زن فرعون  كه انسان موحد بود ، زمانی كه  فرعون دانست  كه زنش  خدا پرست  شده است ، اورا زیر ظلم و شكنجه سختی قرار داد ،  تا اینكه از دست این ظلم  به شهادت رسید .  لحاظاتى كه  آسیه در زیر  شنكجه  فرعون قرار داشت  چاره جز دست بردن به دعا نداشت : بنآ آسیه دست به دعا برده گفت : « پروردگارا ! براى من  نزد خودت  در جنت  خانه اى بساز ،  ومرا از فرعون  وكردارش  نجات  ده ،  ومرا ازقوم  ستمكار  رهایى  بخش »

 ( إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.(سوره تحریم آیه 11 )

دعاى حضرت زكریا علیه وسلام:

زكریا  یكى از پیامبران  الهى  بوده  كه سالهاى طولانى  در راه توحید  وخدا پرستى ، پاكى  ودرستى تبلیغ  وسیعى وخستگی ناپذیر  را بعمل اورد . در اخرین مراحل زندگى در حالیكه  سالخورده  پیر وزهیر شده  بود وخانمش  نیز  عقیم  گردیده بود فراق  فرزند داشتن بر سر اش امد. این خواست خویش را از خالق اش  پنهان نكرد ودست به دعا برد.

در قرآن عظیم الشان آمده است :زمانیکه  «  حنه  » همسر عمران در حال  حاملگى  با خود نذر كرده بود كه ، اگر خداوند  طفلی  به او دهد  آنرا خادم بیت  المقدس خواهد ساخت ،  ولى زمانى كه طفل به دنیا امد  دختر بود .

گفتن : « الهی  دختر  زاییدم ، گرچه  آرزو  پسر داشتم ، او را  مریم  مى نامم واز شیطان رجیم  به تو پناه مى اورم.» (سوره  آل عمران : آیه :۳۵)

پروردگار با عظمت  هم نذر اورا  به نیكوى  قبول كرد . « آل عمران : آیه ۳۷ )

زكریا كه شوهر خاله  مریم  ویكى از متنفذین  بیت المقدس بود  ، سرپرستى  مریم را بدوش میگرد اورا بزرگ كرد ودر میان مسجد  محل و  محرابى  ساخت  كه مریم  در آن به عبادت  مشغول  گردد.

 زكریا  هر گاه كه به دیدار  مریم مى آمد  ملاحظه میگرد  كه  طعام ومیوه  هاى غیر فصلى  نزد مریم  موجود است  از مریم مى پرسید :

«  این ها از كجا  براى تو آمده است ؟ »  در مقابل جواب مى شنوید :

« از جانب  پروردگار آمده است ، وخداوند  هر كسى  راكه خواهد  روزى  بى حساب  مى دهد. »

 در همین اثنا عبادت معنویت وكمالات  مریم  ، بر ذكریا  تاثیر نموده  وبا خود  گفت :

 اى كاش  من هم  فرزندى مى داشتم ، در همین وقت دست به دعـا برد وگفت :« رب هب لى من لدنك ذریة طیبة إنك سمیع الدعاء ؛ پروردگارا  ! به من  ذریه  وفرزندى  پاكیزه  از نزد خود ببخش ، به درستى  كه تو شنونده  دعایى . » ( سوره آل عمران : آیه ۳۸ )

سپس در حالى كه در محرب  مصرف نماز بود  فرشتگان  الهى  به او بشارت  دادند كه خداوند فرزندى  به نام  یحیى  كه پیامبر خواهد  بود به او نصیب خواهد  كرد. زكریا در حال ناباوركردنى  گفت : « كجا من پسرى  خواهم داشت ،  چرا كه من  وهمسرم  پیر هستیم ؟ ! » در مقابل جواب آمد : « خداوند  انجام  مى دهد آنچه  را میخواهد. »

همچنان در آغاز  سوره (  مریم آیات  : ۳ - ۶ )درمورد   دعا  :زكریا چنین آمده است : « پروردگارا!  استخوانم  سست  شده ومویم سفید شده ، تا كنون  هر گاه تو را خوانده ام بدعاقبت نبوده ام  من از موالى پس از خود مى ترسم ، همسرم نیز عقیم  است ،  فرزندى  به من عطا  كن از جانب  خود كه وارث من و  وارث آل یعقوب باشد ،  و  او  را پسندیده  بدار . «  در همین اثنا از جانب خداوند نداى میشنود: «  اى زكریا  تو را  بشارت مى دهیم  به پسرى  كه نامش یحیى است وپیش از این  همنامى نداشته  است.»

زكریا  گفت:

پروردگارا !  كجا من پسرى خواهم داشت در حالیكه  پیرم وهمسرم  عقیم  است ؟ « در جواب  گفته شد. » خداى  تو اینچنین  مى خواهد وبراى  او آسان است.

بیشتر  تورا  آفریدم  در حالى  كه چیزى  نبودى. « همین بود كه پروردگار با عظمت  یحیى  را با كتاب  وحكمت به زكریا  عطا كرد.

همچنان  همین داستان در  سورۀ انبیاء  نیز تذكر یافته است.

زمانیكه  زكریا پروردگارش  را ندا  داد گفت :  « پروردگارا  ! مر تنها  نگذار  وتو بهترین  وارثانى . » (سوره  انبیا ء آیه ۸۹ )  وخداوند  در جواب میفرماید :« ما دعاى اورا مستجاب  كردیم  ویحیى  را به او  بخشیدیم وهمسرش  را به صلاح  آوردیم ،  آنان  در كا ر  هاى  خیر شتاب  داشتند  وبا امید وبیم  ما را  مى خواندند  ودر برابر  ما خاشع  بودند. »

دعــاى  حضرت  نوح علیه والسلام :

نوح علیه السلام از جمله پیامبران است  كه عمر طولانى   خویش  را  در  دعوت  در   راه  یكتا پرستى  ومعرفت  الهى سپرى  نموده است  . همه جهد  وتلاش اش  در این بود تا مردم را از جهالت  وبت پرستى  منع نماید .

 ولى مردم كه به  افكار  وعادات  آبایى واجدادى خویش  عادات کرده  بودند در نهایت  به مرحله رسیدند كه   نوح علیه والسلام را تهدید   نموده  گفتند :

« اى نوح اگر  از دعوت  خویش دست بر ندارى  تورا سنگبارن  خواهیم كرد»

 نوح بعد از شنیدن  این اخطار  دست  به  دعا برداشت  وگفت :

 پروردگارا !

قوم من  مرا تكذیب كردند ، بین من وآنان  قضاوت كن ، مرا  وكسانى  كه با من  ایمان  آورده اند  از دست  آنان  نجات بخش . »

همین  بود  كه دعا نوح علیه السلام مورد  استجاب  قرار  میگیرد  : قرآن  عظیم الشان  مى فرماید : « ما نوح  وهمران  اورا نجات  دادیم ودیگران  را غرق  كردیم . » (سوره  مؤمنون : آیه : (  ۲۸ - ۲۹ )        

دعـاى حضرت ابراهیم علیه السلام:

حضرت ابراهیم  علیه والسلام  یكى با عظمترین  پیامبران الهى  ویكى  از برجسته ترین  دعوت گران به توحید در طول تاریخ بشریت بشمار میرود . او پدر بسیارى از پیامبران  بحساب مى اید  .

حضرت ابراهیم در زمانى  مامور  به رسالت شد  كه بت پرستى  به انواع گونا گون   به اوج خود رسیده بود .ولى  ابراهیم  علیه السلام در بین  مردم  میرفت  وبر  بى اهمیتى   وپوچ بودن  بت وپرستش آن به واعظ ونصیحت مى پرداخت .

ولى  بت پرستان  بنا  به غرور كه داشتند  به  وعظ ونصایح  حكیمانه  ابراهیم  خلیل الله  گوش نمى دادند ودر مقابل دعو ت ابراهیم علیه السلام مى گفتند  : « پدران ما  این كار رامى كردند  وماهم  به راه  آنان  مى رویم . » ابراهیم در مقابل  آنان مى گفت :

« خدا  آن است  كه پروردگار هستى  است .  او كه  مر  آفرید وهدایتم مى كند .  او كه  مر ا طعام  ونوشیدنى  مى دهد  وهر گاه مریض شوم  شفا یم  مى بخشد .  او  است كه مرا میمراند  وسپس  زنده مى كند . او كه امیداوارم  در روز قیامت  گناه  مرا بیامرزد . » (سوره احزاب  :  آیه ۳۳ ) بعد از ذكر  مطالب هذا  دست به دعا  برده گفت :« پروردگارا ! به من حكمت ده ،  ومرا به نیكو كاران  بپیوند . ونام نیك  مرا در امت  هاى  بعدى  قرار ده. مراه از وارثان بهشت  نعیم  قــرار ده ...»

دعای حضرت لـوط علیه السلام:

دعای حضرت لوط علیه السلام   یکی از مشهور ترین دعا های که بر علیه قوم  فاسد وفاجر صورت گرفت واز جانب پروردگار مستجاب گردید.

لوط علیه السلام یکی از پیغمبران بزرگوار بشریت  است. پرورد گار با عظمت داستان عبرت انگیز لوط را در سور های ( الأعراف، هود، الحجر، الشعراء و النمل و غیره ) به تفصیل  غرض عبرت برای نسل بشری بیان داشته است .

لوط پسر هاران پسر تارح یعنی آذر است. سلسله نسب  او به حضرت  ابراهیم علیه السلام میرسد . تعدادی از مفسرین مینویسند که سلسله نسب لوط به برادرزاده‌گی  حضرت ابراهیم میرسد .

وپروردگار با عظمت  او را در زمان ابراهیم مبعوث کرد .

مفسرین می افزایند که : لوط علیه السلام  در همه  سفر ها با  حضرت ابراهیم  هم راز وهمسفر بود .اوبه هدایت ودستور  وهدایت کاکایش  ابراهیم خلیل الله در شهر سدوم واقع در اطراف شرق  رود اردن مستقر گردید.

مورخین می افزایند :

قوم آن شهر از کافرترین و فاجرترین اقوام  منطقه بودند. آنان در خبثت طینت و قبح سیرت از جمله اقوام انگشت شماری آن منطقه بشمار میرفتند .

قوم رهزن ، وچپاولگر بودند ، همیشه مصروف مجالس منکرات  را برپا میداشتند  ودر مجالس خویش( به لواط وبچه بازی ) می پرداختند .

این قوم چنین گناهی قبیح را مرتکب شدند که تاریخ بشریت مثل آن  را به  یاد ندارد .

 قرآن عظیم الشان در مورد خباثت این قوم میفرماید :«  أَتَأْتُونَ الذُّکرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ (١٦٥)وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ أَزْوَاجِکمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ»  ( سوره شعراء: آیات  166-165)(آنها هیچ عمل منکر و قبیحی را منکر نمی‌پنداشتند. در قساوت قلب و فساد اخلاق آن چنان غرق شده بودند که بی‌شرمانه در مجالس به انجام عمل لواط برمی‌خاستند.)

خداوند حضرت لوط را در میان  این قوم مبعوث کرد ، ولی این قوم یاغی وباغی ولواط گر هیچ اهتمام وتوجه به دعوت برحق لوط علیه  السلام بعمل نیاوردند ، نه تنها به دعوت برحق لوط علیه السلام توجه ننمودند ، بلکه در نهایت  امر لوط علیه السلام  را به اخراج از این سر زمین تهدید کردند . وبا تمام صراحت برای شان گفتند : اگر از این تبلیغات دست بر نداری  تو را از دیار خود بیرون خواهیم کرد.

« قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ » (سوره شعراء: 167 )

( گفتند: ای لوط اگر (از این دعوت ) دست نه بر داری از زمره تبعید شدگان خواهی بود. )

ولی این تهدید به دعوت بر حق لوط تاثیر نگذاشت او با تمام توان وخستگی به دعوت بر حقش ادامه داد.

تعدادی محدودی  از دعوت او اطاعت فرمودند ولی سایر قوم به منکرات که عادات شان گردیده بود  ادامه دادند ودر نهایت این قوم  فاجر تصمیم به اخراج  لوط و مؤمنان فیصله نمودند .

«وَمَا کانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ » ( سوره اعراف: آیه  82).( جواب  قوم او جز این نبود که گفتند: اینان را از شهر و دیار خود بیرون کنید آخر اینان مردمان پاک و پرهیزگارند. )

عفت وپاک دامنی  اجتناب از رذیلت وقباحت جرم شد واز دیار خویش مجبور به مهاجرت  شدند « أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیتِکمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ  »

داستان ملائکه در مهمانی لوط:

طوریکه متذکر شدیم  دعوت وتبلیغ  لوط علیه السلام در اصلاح این قوم بسوی خوشبختی وسعادت ومنع از اعمال همجنسگرای  بجز تعداد ی محدودی که دعوت آنرا  قبول داشتند نتیجه نداد .

اراده‌ی خداوند بر نابودی  این قوم خبیث تعلق گرفت، پروردگار  با عظمت  ملائکه‌هایی  را به سوی این دیار  فرستاد تا این قوم را نابود وبه جزای  اعمال شان برساند وآنان غرض عبرت دفع فساد از روی زمین بردارد .

مورخین مینویسند که  تعداد مجموعی  این قوم تقریبآ  به چهار صد هزار نفر میرسید وتقریبا در پنج قریه بزرگ مستقر شده بودند .

زمانیکه ملایکه مامور غرض اجرای وظیفه  به این مناطق  سرا زیر میشدند در راه خویش یکبار  برحضرت  ابراهیم علیه السلام سر زدند ،  در جنب اینکه اورا از پدرشدن طفل مژده دادند اورا درمورد هلاکت قوم لوط نیز در جریان قرار دادند . زمانیکه حضرت ابراهیم علیه السلام از این نقشه اطلاع مطلع شد از بابت برادر زاده خویش لوط سخت نگران ودرتشویش شد ، وطوری فکر میگرد که :  مبادا او هم جزو هلاک شوندگان باشد، لذا با تشویش ونگرانی گفت: در این منطقه  که مورد هلاکت قرار میگیرد برادر زاده ام  لوط نیز در آن زندگی میکند .ملائیکه در جواب اضطراب وتشویش ابراهیم علیه السلام گفتند: پروردگار  او و ایمان آورندگان همراه او را نجات خواهد داد.

« وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیةِ إِنَّ أَهْلَهَا کانُوا ظَالِمِینَ (٣١) قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّینَّهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ » ( سوره عنکبوت:آیات  32-31 )

(زمانیکه  فرستادگان ما به پیش ابراهیم آمدند و نوید دادند و افزودند که ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند. ابراهیم گفت: لوط در آن شهر است! گفتند: ما بهتر می‌دانیم که چه کسانی در آن شهر هستند او را و خانواده و پیروانش را نجات خواهیم داد مگر همسر او را که از جمله ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود. )

بعد از  اینکه ملائکه حضرت ابراهیم را از موضوع وماموریت اعطا شده ونقشه اجرای آن مطلع گردانیدند به  ماموریت خویش ادامه ونزد لوط آمدند ، ملائیکه خود را بشکل جوانان زیبا رو در اوردند ، مفسرین میگویند :

از فرط جوانی و جمال صورتهایشان می‌درخشید و حقیقت خویش را به او نگفتند. لوط طوری فکر کرد که این مهمانان  او هستند و برای مهمانی نزد او آمده‌اند از دیدن آنان  بسیار خوشحال شد، لیکن چون دروقت چاشت به قریه رسیده بودند ،   تشویش داشت که مبادا  قوم اش  این جوانان را دیده باشند از اذار وتجاوز به جوانان  سخت  در تشویش بود  وغرق در دفاع از مهمانان خویش  بود .

دیری نگذشت که تشویش لوط علیه السلام  به واقعیت  تبدیل شد  وتعداد از  ساکنین  قریه به خانه لوط امدند وخواستند که  نسبت به مهمانان اقدام به تحرکات بی‌جا و غیر مؤدبانه بعمل ارند ، حضرت لوط  با استدلال واز راه لطف خواست  این تعداد از جوانان را قناعت دهد  تا از اقدام غیر مودبانه در برابر مهمانان  شان دست بر دارند ، ولی همه این استدلال های  نتیجه مطلوبی ببار نیاورد ،حتی لوط علیه السلام  حاضر شد تا پیشنها د نماید  تا با دختران او ازدواج کنند و از دست درازی به سوی مهمانانش خود داری ورزند.

 اما این خبیثان با تمام بی شرمی جواب رد دادند وگفتند : ما کاری با دختران تو نداریم و تنها این جوانان را می خواهیم.

 تشویش ، اضطراب ونگرانی لوط چند برابر شد، ملائکه نیز موضوع را فهمیدند، نا چار حقیقت قضیه ونقشه طرح شده را به لوط خبر داده و گفتند: نگران مباش ما ملائکه الله  هستیم و مأموریت‌مان از جانب خداوند نابودی قوم تبه کار و فاسد است :

« وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یوْمٌ عَصِیبٌ (٧٧) وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ وَمِنْ قَبْلُ کانُوا یعْمَلُونَ السَّیئَاتِ قَالَ یا قَوْمِ هَؤُلاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلا تُخْزُونِی فِی ضَیفِی أَلَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ (٧٨) قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِک مِنْ حَقٍّ وَإِنَّک لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ (٧٩) قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکنٍ شَدِیدٍ (٨٠) قَالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّک لَنْ یصِلُوا إِلَیک فَأَسْرِ بِأَهْلِک بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیلِ وَلا یلْتَفِتْ مِنْکمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَک إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ »

 ( سوره :هود:آیات  81-77).

( زمانیکه  فرستادگان ما (به صورت جوانی) به پیش لوط در آمدند لوط بسیار از آمدن آنان ناراحت گردید و دانست که قدرت دفاع از ایشان را ندارد و گفت: امروز روز بسیار سخت و دردناکی است. قوم لوط شتابان به سوی لوط آمدند قومی که پیش از آن اعمال زشت و پلیدی (چون لواط) انجام می دادند، لوط بدیشان گفت: ای قوم من اینها دختران منند و برای شما پاکیزه ترند پس از الله  بترسید و در مورد مهمانانم مرا خوار و رسوا نکنید آیا در میان شما مرد راهیاب و راهنمایی پیدا نمیشود؟! گفتند که: تو می‌دانی ما را به دختران تو نیازی نیست و می دانی که چه چیزی می خواهیم، لوط گفت: کاش بر شما توانائی داشتم یا اینکه تکیه گاه محکمی می داشتم و بدان پناه می بردم (فرشتگان بعد از اطلاع از پریشانی لوط و اسرار این خبیثان  به لوط) گفتند: ای لوط ما فرستادگان پروردگارتان هستیم دستشان به تو نمی رسد اهل و عیال خود را در پاسی از شب بکوچان و کسی از شما پشت سر خود را ننگرد مگر همسر تو که می ماند و به همان بلایی که آنان بدان گرفتار می گردند گرفتار می شود. موعد (هلاک) ایشان صبح است آیا صبح نزدیک نیست. إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ )

استجابت دعا وهلاکت قوم لوط:

بعد از اینکه  لوط علیه السلام صحبت های ملائکه را شنید واز نقشه پروردگار مطلع شد ، تشویش ، نگرانی و اضطراب اش کاهش یافت ومطمین شد که کسی نمیتواند  به مهمانان او  ضرری برسانند ،  قوم خود را درگیر و دار جدال و منازعه رها کرد و خود را مهیای خروج از قریه  نمود. قبل از اینکه صبح فرا برسد. زمانی که قوم سرکش به سوی خانه‌ی لوط هجوم آوردند که مهمانان را به زور بگیرند، خداوند چشمان آنها را کور کرد و نتوانستند آنها را پیدا کنند « وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْینَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِی وَنُذُرِ »   (سوره قمر: 37 ).(و با لوط درباره ی مهمانانش سخن گفتند، ما چشمانشان را کور کردیم، بچشید عذاب و عقاب را، و بیم دادنها و بر حذر داشتنهای مرا.  )

دعا ی لوط علیه السلام مستجاب گردید ، دعای که گفته بود : « رب انصرنى على القوم المفسدین »  ( پروردگارا ! مرا بر  قوم  تبه  كار و مفسد پیروز نما . ) (سوره  عنكبوت : آیه 30 ) 

«  رب نجنى واهلى مما یعلمون » (  پروردگارا   !  مـن وخاندانم را از كردار واعمال ناشیسته  آنها  نجات بخش ) (سوره شعرا ء آیه : ۱۶۹ )

پروردگار دعای لوط علیه السلام را اجابت كرد  وعذاب الهى بر آن قوم  نازل كرد.

لوط علیه السلام زمانیکه آفتاب  اولین پلوشه های خویش را در زمین پهن میگرد، موعودهلاکت قوم لوط آغاز میشود وقریه برای قوم تبهکارسرنگون وزیرورو گردید.

پروردگار  باران سنگها را بر سر آنها باراند.، صدایی از آسمانها بر آنها فرستاده شد.

« فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ  »( سوره هود:  آیه 82 )  (هنگامی که فرمان ما فرا رسیده آن را زیر و رو نمودیم و آنجا با گلهای متحجر و پیاپی سنگباران کردیم. )

« فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیحَةُ مُشْرِقِینَ (٧٣) فَجَعَلْنَا عَالِیهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ » ( سوره حجر آیات  74-73). ( پس به هنگام طلوع آفتاب، صدای ایشان را فرو گرفت آنگاه بالای آن را پایین گردانیدیم و با سنگهایی از گِل محجر شده ایشان را سنگباران نمودیم.

 

دعــاى سر بازان  طالــوت:

یكى از داستان هاى قرآنى داستان  طالوت  وجالوت است . قبل  از همه باید گفت که طالوت که ذکری آن در قرآن عظیم الشان  بعمل آمده است پیامبر نبود بلکه مرد صالح است که از جانب ‏حضرت یوشع برای پادشاهی امت بنی اسرائیل توظیف یافت.

خداوند متعال در سوره بقره داستانی از قوم موسی علیه السلام‌ را برای‌ تشویق‌ وترغیب‌ مؤمنان‌ ‏بر جهاد و برای‌ بیان‌ این‌ حقیقت‌ که‌ جهاد در امتهای‌ پیشین‌ هم‌مطلوب‌ و مشروع‌ بوده‌ است، ذکر نموده است .

بعد از اینکه حضرت موسی و هارون علیهما السلام وفات یافت ، یکی از پیغمبران بنی اسرائیل (یوشع بن نون) ‏سرپرستی بنی اسرائیل را بعهده گرفت.

یوشع آنها را وارد فلسطین (سرزمین مقدس) نمود زیرا ‏قبلاً در زمان حضرت موسی علیه السلام  بدان وعده داده شده بودند.

 او سرزمین را میان آنها تقسیم نمود و تا زمانیکه وفات نمود  مسئولیت رهبری آنها رابعهده داشت. بعد از وفات یوشع مسئولیت رهبری آنها به مدت 356 ‏سال به قضاتی از آنها واگذار گردید. این مقطع زمانی را دوران حکومت قُضات می‌نامند.‏

در این مقطع ضعف و سستی به بنی اسرائیل روی آورد و معاصی و منکرات در میان‌شان ‏رواج پیدا کرد. از شریعت روگردان شدند. بت‌پرستی وارد صفوف ایشان گردید.

به اثر همین انحرف بود که سیطره اقوام دیگر بالای شان  بعمل امد ، قوم که راه الله را وهدایات کتب آسمانی را فراموش کند ، قوم که اصلیت وهویت خویش را فراموش کند ، قوم که زبان وبخصوص دین خویش به کنار بگزارد، زمینه خوبی  را بر سیطره دشمن  بالای  خویش را مساعد می سازد .

بنآ عمالقه و آرامیون و فلسطینی‌ها بر آنها ‏تاختند و در هر جنگی که میان آنها و دشمنانشان درمی‌گرفت بیشتر گرفتار شکست می‌شدند تا ‏پیروزی.‏

در جنگی که میان بنی اسرائیل و مردم غزه و عسقلان درگرفت مغلوب واقع شدند و تابوتشان ‏به غنیمت رفت و پادشاه‌شان مُرد.

آنگاه بنی اسرائیل چون گله‌ی بدون چوپانی بی‌سرپرست ‏ماندند خداوند پیغمبری در میان آنها مبعوث کرد که اهل کتاب او را صموئیل می‌نامند، از او ‏درخواست کردند امیری بر آنها بگمارد که در رکاب او با دشمنان خود بجنگند.

 خداوند متعال ‏این داستان را چنین بیان می‌کند: « أَلَمْ تَرَ إِلَی الْمَلإِ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ مِن بَعْدِ مُوسَی إِذْ قَالُواْ ‏لِنَبِیٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُّقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِن کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا ‏لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ ‏وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ». ‏(بقره: 246)‏

یعنی: «آیا تا به ( حال) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی نیندیشیده‏ای؟ چون به پیامبرشان ‏گفتند: پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا جنگ کنیم.

( پیامبر) گفت: این انتظار از شما ‏می‏رود که  اگر جهاد بر شما مقرر گردد  پیکار نکنید.

گفتند: دلیلی نداریم که در راه خدا جنگ ‏نکنیم حال آنکه از دیار خود رانده و از (زن و) فرزندانمان به دور افتاده‏ایم. پس آن گاه که ‏کارزار بر آنان مقرر گشت جز اندکی از آنان روی گرداندند و خداوند به ستمکاران آگاه است.‏»

 پیغمبرشان طالوت را بحیث پادشاه و امیر بر آنها مقررنمود. البته این امر به وحی از جانب ‏خدا صورت گرفت.

طالوت از قوت و توان جسمی و علمی زیتدی برخوردار بود، ‏( روایت ‌ است‌ که‌ ‏طالوت، نه ‌از نسل‌ نبوت‌ بود و نه‌ از نسل‌ پادشاهی، بلکه‌ چوپان‌ یا دباغی‌ بود فقیر، و ‏دربنی‌اسرائیل‌ سنت‌ ورسم بر آن‌ بود که‌ پیامبران‌ از سبط «لاوی‌» و پادشاهان‌ از سبط «یهودا» ‏برمی‌خاستند و چون‌ طالوت‌ از تبار هیچ‌یک‌ از این‌ دو سبط نبود انوارالقرآن) بنی اسرائیل از ‏پذیرش رهبریت و امارت وی سر باز زدند و گفتند:

«قَالُوَاْ أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ ‏بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ ‏یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» ‏(سوره بقره: 247).‏ یعنی: چگونه او را به حکومت داشته باشد با اینکه ما از او برای زمامداری سزاوارتریم و او ‏که مال و دارایی زیادی ندارد و گفت: خدا او را بر شما برگزیده است و دانش و جسم او را ‏وسعت بخشیده است، خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، می‏بخشد.‏

طالوت به عنوان پادشاه بنی اسرائیل تعیین گردید، خداوند او را تایید کرد و تابوتی را که از آنها ‏ستانده بودند به وی بازگردانید.

 لشکریانی قوی و شدید برگزید و آنها را جهت جنگ با دشمن از ‏شهر خارج کرد. در مابین راه زمانی که مسیر فراوانی طی کرده و به شدت تشنه بودند. گذرشان ‏بر دریا شد. طالوت آنها را امتحان کرد و گفت: کسی حق ندارد از این آب بنوشد مگر ‏به مقدار یک مشت.

این عمل امتحانی بود تا اندازه‌ی اراده و توان آنها را دریابد.‏

‏«فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ ‏مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِّنْهُمْ»‏ (سوره بقره: 249)‏.‏ یعنی: و هنگامی که طالوت و سپاهان را با خود بیرون برد بدیشان گفت: خداوند شما را به ‏وسیله‌ی دریایی  آزمایش می‌کند. آنان که از آن بنوشند از من نیستند و آنان که جز مشتی ‏از آن ننوشند از من هستند. همگی جز عده‌ی کمی از آن نوشیدند.‏

جز تعداد قلیلی از این لشکر عظیم (که بنا به قولی که سدی نقل کرده 8 هزار نفر بودند) با او ‏ماندند، همگی از آب مذکور نوشیدند. 319 نفر با او باقی ماندند و بقیه را که فاقد اراده‌ی قوی ‏بودند با خود نبرد و از لشکر اخراج کرد.

 با این عده‌ی قلیل به جنگ با بت‌پرستان فلسطینی ‏رفت. فرمانده لشکر دشمن، شخصی بنام جالوت بود که بسیار خشن و شدید به نظر می‌آمد و ‏مردم از او می‌ترسیدند بنی اسرائیل ترسیدند و گفتند: توان رو یا رویی با جالوت را نداریم.‏

‏« قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو اللّهِ کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ ‏فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ»‏ (سوره بقره: 249)‏

یعنی: گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهان او را نداریم. اما آنان که یقین داشتند ‏که با خدای خویش ملاقات خواهند کرد گفتند: چه بسیارند گروه‌های اندکی که به فرمان خدا بر ‏گروه‌های فراوانی چیره شده‌اند و خداوند با برد باران است.‏

طالوت مبارزه طلبی کرد. جوان کوچکی بنام داود به جنگ او رفت. داود از سبط یهودا بود و ‏چون کم سن بود،‌ اصلاً به نظر نمی‌رسید که فرد کم سن و سالی همچو او در میان جنگجویان ‏وجود داشته باشد. چون رو در روی جالوت قرار گرفت،‌ او را مورد تمسخر قرار داد و گفت: ‏بر گرد من نمی‌خواهم تو را بکشم، ‌داود در جواب گفت: ولی من قصد دارم تو را بکشم. بعد ‏مبارزه میان آنها شروع شد و داود جالوت را کشت. بدنبال آن لشکریانش شدیدترین شکست را ‏خوردند و داود پیروز گشت.

« فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ ‏وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاء» ‏(سوره بقره: 251).‏

یعنی: سپس به فرمان خدا ایشان را شکست دادند‌ و داود جالوت را کشت و خداوند حکومت و ‏حکمت بدو بخشید و از آنچه می خواست بدو یاد داد. ‏

زمانیكه هر دو لشكر   آماده صف ارایى در مقابل  یك دیگر مى كردند سربازان خداپرست وموحد  طالوت دست  به دعا مى برند  ومى گویند :

« ربنا أفرغ علینا صبرٱ وثبت أقدمنا وانصرنا  على القوم اكلفرین . » ( سوره  بقره آیه 250  )

( پروردگارا !

 صبر وپایدارى  برما فروریز ،  وگام هاى  مارا  استوار  بدار ،  ومارا  بر كافران  پیروز نما ) سر بازان  به خواندن این دعا به نبرد خویش مى اغازند  ، كه در نتیجه  موحدان  پیروز میگردند  وكافران  در جنگ شكست خورده  وفرارى مى شوند. 

بعد از این روی‌داد، نام داود در میان بنی اسرائیل درخشیدن گرفت و پیروزی‌های پی در پی ‏توسط وی نصیب بنی اسرائیلیان گشت و خداوند بنی اسرائیل را بعد از ذلت و پستی دوباره ‏عزت بخشید.‏

بعد از وفات طالوت بنی اسرائیل بر بیعت با این جوان (داود) اتفاق حاصل کردند و او را ‏بعنوان پادشاه خود برگزیدند. در آن هنگام عمرش از 30 سال تجاوز نمی‌کرد با عدل و دادگری ‏بر قوم خود حکمرانی می‌کرد و سیاسیت اعمال مساوات را میان ایشان در پیش گرفت و احکام ‏تورات را بر آنها تطبیق فرمود. تا اینکه خداوند زبور را بر وی فرستاد که یکی از کتب ‏چهارگانه‌ی آسمانی است. (منبع: پیغمبری و پیغمبراندر قرآن کریم؛ مؤلف‏: شیخ علی ‏صابونی، مترجم‏:محمد ملازاده).‏

و خداوند متعال در انتهای این داستان چنین پیامبر صلی الله علیه وسلم را خطاب قرار می دهد: ‏ ‏« وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلَکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَتِلْکَ ‏آیَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ». ‏(بقره: 252).‏‏«و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمی‏کرد، زمین را فساد ‏فرامی‏گرفت، ولی خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. اینها، آیات خداست که به ‏حق، بر تو می‏خوانیم؛ و تو از رسولان (ما) هستی».‏

خداوند این داستان را برای امت اسلام بیان می دارد تا عبرت بگیرند، و به جهاد علاقمند شوند ‏و از آن امتناع نورزند، زیرا صبرکنندگان نتیجه پسندیده ای در دنیا و آخرت کسب خواهند کرد، ‏و کسانی که از جهاد امتناع ورزند هر دو سرا را از دست می دهند.‏

و طالوت پیامبر برگزیده خداوند نبود، بلکه فرد صالحی بود که خداوند متعال بواسطه ی ‏پیامبرش به مردم خبر داد که طالوت را بعنوان فرمانده لشکر خود پذیرا شوند، یعنی خداوند ‏متعال او را بعنوان فرمانده برگزید ولی وی را پیامبر نکرده بودند. و پیامبرشان، طالوت را از ‏طرف خداوند به عنوان فرمانروای آنها تعیین کرد تا در این کار آنها را فرماندهی نماید، کسی ‏که فرماندهی و رهبری را خوب انجام می دهد.‏

دعــاى سلیمان علیه السلام:

سلیمان علیه السلام  وپدر اش  داود  علیه السلام  از جمله پیامبران است  كه قرآن عظیم الشان از انان  به نیكوى  یاد نموده است .

 میگویند  روزى سلیمان علیه السلام كه مصرف  مسابقه آسب دوانى  سر بازانش براى امادگى  با دشمن  بود ، مسابقه بدرزا مى كشد  ووقت فضیلت نماز سپرى میشود.

خداوند متعال  خواست سلیمان را مور د آزمایش قرار دهد ، جنازه را بر تخت او  اویزان كرد ، سلیمان علیه السلام   با متوجه شدن به این امر دست به در گاره خداوند  بلند كرد  وگفت : « خداوند  مر بیامرز  وحكومتى به من ببخش  كه شایسته  هیچ كس پس از من  نباشد ، همانا تو بسیار  عطا كننده اى »  خداوند متعال دعا اخلاصمندانه اورا استجابت نمود وحكومتى بى نظیر  برای  او عطا كرد.

خداوند  متعال  به هردو پیامبر خویش  داود  وسلیمان علیه السلام  نعمت ها ى  فروانى  ارزانی فرمود ،که دیگران از این نعمت ها بى بهره بودند ، به داود علیه السلام   علم  قضاوت  داد  وآهن را در دست  مبارك او نرم كرد  وبه سلیمان علیه السلام  آشنایى به زبان  پرندگان  ، حیوانات ، تسخیر  شیاطین ، وجن وعلم هوانوردى را اعطا ء فرمود. میگویند  روز ى سلیمان  علیه السلام  با سربازان   خویش  از سر زمین مى گذشت او شنید  كه مور چگان به مور چگان   دیگرى میگویند  : به خانه های خویش داخل شوید  كه مباد سلیمان ولشكر  آن  شما را زیر پا نكند.  سلیمان علیه السلام  كه زبان  همه موجودات را مى دانست  با شنیدن این سخن به خنده آمد  ودست به دعا  برداشت  وگفت : « پروردگارا ! به من  الهام  كن كه  نعمت  هایى  را كه به من  وبــــه پـدرم  آرزانى فرمودى  سپاس وشكر بگذاریم ، كارهاى  نیك  كه مورد پسند  تو باشد انجام  دهم  واز سر  لطف ورحمت  خود ،  مرا در زمره  بندگان  نیكو  كارت قرار ده . » ( سوره  نمل : آیه : ۱۹ ) 

دعـــاى بلقیس ملكه سبا:

همانطوریكه كه گفته امدیم  سلیمان علیه السلام  روزى از روز ها در پرندگان  ، پرنده هد هد را  ندید ،  در تعجب شد که هد هد كجا است دیر نگذشت که سر پاى هد هد  پیدا شد وبه حضور سلیمان علیه السلام  عر ض داشت: « از سر زمین  سبا  خبرى خوشى برای شما اورده امده ام ،  در  آن سرزمین  زنى است كه با تخت  وامكات عظیم  شاهانه  بر مردم كه مصروف عبادت  وسجده  به افتاب هستند ، حكومت  میراند » .

سلیمان علیه السلام با شنیدن این خبر مکتوبی  به ملكه آن سر زمین  مى نویسد  وبه هد هد وظیفه میدهد تا نامه را به  حضور آن ملكه برساند.  هدهد مکتوب  را به حضور ملكه سبا میرساند . زمانى كه ملكه سبا  نامه سلیمان را بدست مى اورد  مشاورین  خویش  را براى مشورت  ، فرا مى خواند ،  تا در مورد  نامه ای   سلیمان علیه السلام  به مشورت بپردازند.

 ملكه سبا بعد از مشورت  با سران دربار خویش ، هدیه مناسبى را  تهیه وبــه حضور سلیمان  گسیل میدارد سلیمان علیه السلام   هد یه را نمى پذیرد وآنرا دوباره  مسترد  میكند.  پس از گذشت  زمانى ملكه سبا  به سوى دربار سلیمان  بار سفر مى بندد وزمانیكه وارد قصر  سلیمان علیه السلام  میگردد به نشانه توبــه  وایمان  مى گوید :

« رب إنى ظلمت نفسى  وأسلمت  مع  سلیمان  لله رب  العالمین »( پروردگارا  !   من بر خود ظلم  كردم  وبا سلیمان  به خداوند عالمیان  ایمان  آوردم . » (سوره  نمل آیه : ۴۴ )

دعاى حضرت ایوب علیه السلام:

ایوب علیه السلام یكى از پیامبران است كه  نمونه صبر  وى زبانزد همگان است ، پروردگار با عظمت  به ایوب  نعمت هاى  بیشمار اعطا  نموده بود  او هم  به طاعت الهى كمر بسته بود  وشكر گزار  نعمت هاى الهى بود .

روزى شیطان  به بندگى  ایوب  حسد برد  وگفت : خداوند ا ،  ایوب بخاطرى فرمانبردار تواست  كه همه نیعمت  ها ر ا بر او اعطا فرمودى  ورنه  ایوب  از اطاعت تو  فرمانبردارى نمیكرد. سر انجام  زمان آزمایش  ایوب فرا میرسد  وگرفتار  امتحان الهى میگردد.

ایو ب علیه السلام همه ثروت ودارائى  خویش را حتى سلامتى  وجود خویش را  یكى پى یگرى  ازدست میدهد .  زمانى كه نیمه جانى  بیش برایش نمانده بود  دست  به دعا  برداشت  وگفت :« پروردگارا  ! ضرر وزیان  به جان  من رسید  وتو  ارحم  الرحمین  هستى » ( انبیا ء آیه : ۸۳ ) دعا ایوب مستجاب شد  واز این امتحان  بزرگ سربلند  وپیروزمندان  بر شیطان وپیروانش موافق شد.

 ندا رسید :« با پایت  زمین  را بزن ، چشمه اى بر مى آید كه آبش مریضی  هاى   تورا  مدوا  مى كند  وهم نوشیدنى گورا  براى تو است . »

 وبدین ترتیب خداوند ( ج )  سلامتى  را به  بر گردانید . فرزندان  وخاندان  دو چندان  به او عنایت  كرد. وزندگى  اش  بار دیگر رونق   یافت.

دعاى حضرت  یوسف  علیه  السلام:

داستان  حضرت یوسف  علیه السلام  یكى از  مشهور ترین وبا عبرت ترین  داستان هاى در قرآن عظیم الشان میباشد . بنابر حسد وكینه  كه برادران  یو سف به  او داشتند   روزى  اورا به چاه انداخته .  از قضاى الهى قافلى  مى آید   تا از آن چاه اب بنشوند  ، یوسف  در دلو  آب از چاه بیرون مى آید ، او به بردگى  گرفته میشود  ودر بازار مصر  فروخته میشود  به قصر پادشاه مصر  « عزیز  پادشاه »   راه  مى یابد، ودر آن قصر زلیخا  زن  عزیز پادشاه  عاشق حسن وجمال او میگردد. ودر نهایت اورا به كام جوى وادار میكند. یوسف به گناه  تن نمى دهـد ، اورا  تهدید  به زندان  مى كند ، یوسف دست به دعـا برده  مى گویـد : « پروردگارا !  زندان  براى من  بهتر است از گناه  كه مرا  به سوى آن  فر مى خوانند ، اگر مكر زنان را  از من مگردانى  با آنان در آمیزم واز جاهلان  خواهم  بود. » ( یوسف : آیه : ۳۳ ) خداوند دعا اور مستجاب  كرد  واز مكر  زنان دربار  نجات  اش داد. و وارد زندان شد.

یوسف  مدتى  در زندان بسر مى برد،  تا اینكه براى تعبیر  خواب پادشاه  مصر   به سراغ  یوسف زندانى  میروند .

یو سف  از موقعیت  استفاده میكند ، از بى گناهى  خود  مى گوید ، واز  سبب زندانى شدن خویش جویا میشود.

پیام یوسف  به پادشاه میرسد ، پادشاه زنان را احضار میكند ، همه زنان  بخصوص  زلیخا  زن پادشاه  ، بر گناه خویش اعتراف  نموده  وبر  بى گناهى یوسف  اقرار میكند ، یوسف از زندان رها میشود واز جمله مقربین ووزیر اقتصاد وخزانه در بارتقرر مى یابد. در كنعان  مردم  دچار  قحطى شدید میشوند  ، مردم براى  تهیه آذوقه  به سوى مصر  رو مى اورند. مصر كه با تدبیر  یوسف  دارائى ذخیرگاه عظیمى غله در منطقه  مبدل گردیده بود ، مهماندار   فرزندان   یعقوب  ( برادران خویش میگردد )  حكایه داستان به جاى میرسد  كه خبر یوسف را پدرش یقوب ( ع)   بدست مى اورد . 

یعقوب وفاملیش  راهى مصر  میگردند.لحظاتى كه یوسف  ، پدر  ومادر ش را مى بیند  آیشان را بر تخت خود مى نشاند وبرادرانش  در برابر  او به خاك مى افتند  وبراى خداوند  سجده مى گزارند .

 یوسف بادیدن چنین صحنه  خوابى را كه در نوجوانى  دیده بود  وآنرا براى پدرش قصه كرده بود ،  تعبیر  میكند . ودر همین  لحظه  یوسف دست به دعا  بر مى دارد وباخالق خویش چنین  راز ونیاز میكند.

« پروردگارا ! تو به من  ریاست  دادى ، وتعبیر  خواب را تو  به من آموختى ، اى خالق  آسمان ها  وزمین ،  توولى وسرپرست  من در دنیا  وآخرت ،مرا  مسلمان  بمیران  وبه  نیكو كارانم  بپیوند. »(سوره  یوسف : آیه : ۱۰۱ )

این بود داستان برخی از انبیا ء که در لحظات حساس ودشور دست بدعا میزنند وبه قوت دعا ورجوع اخلاصمندانه به الله از مصائیب نجات می یابند.

 

 

فصل چهارم

پرهیز از چیغ زدن در دعا 

نقش صدا در دعا:

هدایت رهنمود های دین مقدس اسلام  در دعا همین است که : دعا باید با صدای بی نهایت موزون و آرام ، کوتاه با وقار ، با تمکین وبدون براه انداختن چیغ  وسروصدا صورت گیرد پروردگار با عظمت ما میفرماید:

«ادعوا ربكم تضرعًا وخفیة » (سوره اعراف: آیه : 55) ( یعنی: «پروردگار   خود را به زارى و پنهانی وخفی بخوانید ) .

پیامبر صلى الله علیه و سلم به آنعده اصحاب خویش هنگامی که صدای خویش را دروقت  دعا  بلند مینمودند برای شان تاکیدآ میگفت :« إنكم لیس تدعون أصم ولا غائبًا، إنكم تدعون سمیعًا قریبًا، وهو معكم» (مسلم) یعنی:

 ( همانا شما کر و غائبی را نمی خوانید، شما شنوا و نزدیکی را فرامی خوانید و او با شما است).

خواهر وبرادر مسلمان و متدین!

 خداوند پاك عـــزیز است  وعزت انسان  مرهون  ارتباط  اش  با الله است .

 میان ما وذات الهى  هیچ حجابى ، پرده  وممانعت   واسطه ووسیله  وفاصله ای وجود ندارد .  که صدای مارا نشود .

خداوند  پاك حــاجت رسان  و  اجابت  كننده  در خـواست  كنندگان  اهـل زمین و آسمـان  است : «هو الذى  فى  السما ء  اله  وفى الارض  اله »( سوره  زخرف  آیه :  ۸۶  )

سخن  گفتن با  الله به چـیغ زدن وفریاد  كشیدن ضرورت  ندارد « الم  یعلموا أ ن  الله  یعلم  سرهم  ونجواهم  وأن  الله علام  الغیوب »( توبه آیه :  ۷۸ )

اکثریت مطلق علماء بدین عقیده اند که دعاء باید با تلفظ زبان ولی با صدای آهسته وبدون چیغ زدن وغالمغال صورت گیرد ،  طوریکه خودش آنرا بشنود.

ودعا نباید به آواز بلند وبه اصطلاح به صورت چیغ انجام یابد، دین مقدس اسلام در دعا چیغ زدن را منع نموده وحکم پرودگار نیز همین است که در وقت دعا از چیغ زدن پرهیز نماید .

قرآن عظیم الشان میفرماید:  « وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ »(سوره البقره آیه 186 ) ( و هرگاه‌ بندگانم‌ درباره‌ من‌ از تو بپرسند و دعای‌ دعاکننده‌ را - به‌ هنگامی‌ که‌ مرا بخواند ، اجابت‌ می‌کنم‌، پس‌ آنان‌ باید برای‌ من‌ فرمان‌برداری‌ کنند و به‌ من‌ ایمان‌ آورند باشد که‌ راه‌ یابند)

مفسرین  در شان نزول این آیه مبارکه مینویسند :

میگویند  روزی یکنفر اعرابیی‌ نزد پیامبر اکرم‌ صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: یارسول‌الله! آیا پروردگار ما نزدیک‌ است‌؛ که‌ در این‌ صورت‌ با وی‌ مناجات ‌کنیم؟ یا که‌ دور است‌ تا او را جیغ ‌ زنیم؟ رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم سکوت‌ کردند، همان ‌بود که‌ این‌ آیه‌ متبرکه  نازل‌ شد: «و هرگاه‌ بندگانم‌ درباره‌ من‌ از تو بپرسند» (به‌ ایشان‌ بگو که) «من‌ نزدیکم‌» و به‌ آنان‌ با علم‌ خویش‌ و به‌ آنچه‌ که‌ مقتضای‌ اجابت‌ دعاء است‌، پس‌ مراد قرب‌ مکانی‌ نیست‌.

پروردگار با عظمت میفرماید : «وَلاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ» ( سوره  الاعراف آیه 56)

( و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید، و او را با ترس و امید بخوانید ، همانا رحمت خدا به نیكوكاران نزدیك است‏!)

همچنان در سوره (سوره الاعراف آیه 55 ) میفرماید : «  ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیةً إِنَّهُ لاَ یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ » ( پروردگار خود را از روى تضرّع‏ و در پنهانى‏، بخوانید! كه او متجاوزان را دوست نمى‏دارد-! )

و در (سوره الاعراف آیه 180) میفرماید « وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِینَ یلْحِدُونَ فِی أَسْمَآئِهِ سَیجْزَوْنَ مَا كَانُواْ یعْمَلُونَ» (و براى الله ، نامهاى نیك است‏؛ خدا را به آن (  نامها)  بخوانید! و كسانى را كه در اسماء خدا تحریف مى‏كنند (  و صفتهای او را بر غیر او مى‏نهند، و شریك برایش قائل مى‏شوند]، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را كه انجام مى‏دهند، مى‏بینند!

«قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ »بگو: (پروردگارم امر به عدالت كرده است‏؛ و توجّه خویش را در هر مسجد ( و به هنگام عبادت) به سوى او كنید! و او را بخوانید، در حالى كه دین ( خود)  را براى او خالص گردانید! ( و بدانید) همان گونه كه در آغاز شما را آفرید، ( بار دیگر در رستاخیز به وعده گاه) بازمى‏گردید( سوره الاعراف آیه 29 )

« فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یحْیى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا یسَارِعُونَ فِی الْخَیرَاتِ وَیدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ » ما هم درخواست او را پذیرفتیم‏، و یحیى را به او بخشیدیم‏؛ و همسرش را ( كه نازا بود) برایش آماده ( باردارى‏) كردیم‏؛ چرا كه آنان ( خاندانى بودند كه‏)همواره در كارهاى خیر بسرعت اقدام مى‏كردند(و از دیگران پیشی می گرفتند)؛ و در حال بیم و امید ما را مى‏خواندند؛ و پیوسته براى ما [خاضع و] خاشع بودند. ( سوره الانبیاء آیه 90 )

خداوند متعال در مورد زکریا علیه السلام میفرماید: « ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا * إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا »  ﴿سوره مریم: 4-3«بیان‌ رحمت‌ پروردگار تو بر بنده‌اش‌ زکریا * آن‌گاه‌ که‌ پروردگار خود را به‌ ندایی‌ آهسته‌ ندا کرد»

از مجموع آیات متبرکه که فوق تذکر رفت بوضاحت تام ، همین فهم عالی بدست می اید که :  دعاء باید با تلفظ زبان و با صدای آهسته، باید صورت گیرد.

فضیلت تسبیح، تمحید، تهلیل و تکبیر:

در حدیثی رسول الله صلى الله علیه و سلم مى‏فرماید: «مَنْ قَالَ: سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ فِی یوْمٍ مِائَةَ مَرَّةٍ حُطَّتْ خَطَایاهُ وَلَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ».( البخاری 7/168 ومسلم 4/2071)(هركس روزانه صد بار «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید، گناهانش بخشیده مى‏شوند اگر چه به اندازه‏ى كف دریا باشند)

همچنان در حدیثی دیگری آمده است :

هركس دعاى زیر را ده بار بخواند مانند كسى است كه چهار تن از فرزندان إسماعیل ؛ را آزاد كرده است: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ». البخاری 7/67 ومسلم با همین لفظ 4/2071)( هیچ معبودى به جز الله «بحق» وجود ندارد، یكتاست و شریكى ندارد، پادشاهى و ستایش از آنِ او است، و او بر هر چیز تواناست).

در حدیثی پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید :دو كلمه وجود دارد كه راحت به زبان مى‏آیند و در ترازوى اعمال، سنگین اند، و نزد خداى رحمان محبوب‏اند: «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ سُبْحَانَ اللهِ الْعَظِیمِ». ( البخاری 7/168ومسلم 4/2072.)(الله پاك و منزّه است، و او را ستایش مى‏كنم، خداوند عظیم، پاك و منزّه است).

ودر حدیثی دیگری میفرماید :اگر من «سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ ِللهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَاللهُ أَكْبَرُ» بگویم، نزد من از آنچه كه آفتاب  بر آن طلوع كرده است (یعنى همه‏ى دنیا) دوست داشتنى‏تر است).( مسلم 4/2072.)

ودر حدیثی دیگری  آمده است : «أَیعْجَزُ أَحَدُكُمْ أَنْ یكْسِبَ كُلَّ یوْمٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ، فَسَأَلَهُ سَائِلٌ مِنْ جُلَسَائِهِ كَیفَ یكْسِبُ أَحَدُنَا أَلَفَ حَسَنَةٍ؟ قَالَ:«یسَبِّحُ مِائَةَ تَسْبِیحَةٍ، فَیكْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَسَنَةٍ أَوْ یحَطُّ عَنْه ُ أَلَفُ خَطِیئَةٍ».(  مسلم 4/2073.) (آیا كسى از شما نمیتواند روزانه هزار نیكى بدست آورد؟ یكى از كسانى كه در جلسه حضور داشت پرسید: چگونه یكى از ما مى‏تواند هزار نیكى بدست آورد؟ فرمود: (هركس صد بار سبحان الله بگوید برایش هزار نیكى نوشته مى‏شود، یا هزار گناه از او بخشیده مى‏شود).

همچنان در حدیثی میفرماید :«سُبْحَانَ اللهِ الْعَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید: یك درخت خرما برایش در بهشت كاشته مى‏شود. الترمذی 5/511 والحاكم 1/501 و آنرا صحیح دانسته، و ذهبی با حاكم موافقت كرده است، ونگا: صحیح الجامع 5/531 وصحیح الترمذی 3/160.)

 رسول الله صلى الله علیه و سلم میفرماید :

«یا عَبْدَ اللهِ بْنِ قَیسٍ أَلاَ أَدُلُّكَ عَلَى كَنْزٍ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ؟ فَقُلْتُ: بَلَى یا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: «قُلْ لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بَاللهِ». (البخاری مع الفتح 11/213 ومسلم 4/2076.)

(اى عبدالله بن قیس! آیا تو را به گنجى از گنج‏هاى بهشت، راهنمایى نكنم؟) گفتم: بلى یا رسو الله! فرمود: (قُلْ لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بَاللهِ).

 همچنان رسول الله صلى الله علیه و سلم فرمودند: «أَحَبُّ الْكَلاَمِ إِلَى اللهِ أَرْبَعٌ: سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ للهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهِ، وَاللهُ أَكْبَرُ، لاَ یضُرُّكَ بَأَیهِنَّ بَدَأْتَ». مسلم 3/1685.)(چهار كلمه نزد خداوند از همه‏ى كلمات محبوب‏تر‏اند: سَبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ للهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهِ، وَاللهُ أَكْبَرُ، با هر یك از آنها كه شروع كنى اشكالى ندارد).

بادیـه نشینى نـزد رسـول الله ص آمـد و گفت: جمله‏اى به من بیاموز تا آنرا وِرد زبان خویش بسازم .

رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بگو: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیكَ لَهُ، اللهُ أَكْبَرُ كَبِیراً، وَالْحَمْدُ ِللهِ كَثِیراً، سُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَزِیزِ الْحَكِیمِ». آن مرد گفت: این جملات از آنِ پروردگار است، براى خود چه بگویم؟ رسول الله ص فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَارْزُقْنِی». مسلم 4/ 2072 و أبوداود اضافه كرده كه: هنگامى كه به صحرانشین این دعا را آموخت و آن مرد بیرون رفت پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: «لَقَدْ مَلأ َ یدَیهِ مِنَ الخَیرِ» (دستانش را از خیر پر كرد)1/220. ) یعنى: (بار الها! مرا ببخش، و به من رحم كن، و مرا هدایت كن، و به من روزى عنایت فرما).

هرگاه فردى مسلمان مى‏شد، رسول الله صلی الله علیه وسلم  نماز را به او مى‏آموخت، سپس دستور مى‏داد كه با این جملات دعا كند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی، وَارْحَمْنِی، وَاهْدِنِی، وَعَافِنِی وَارْزُقْنِی». ( مسلم 4/2073 ) و در روایت دیگرِ مسلم: «فَإِنَّ هَؤُلاَءِ تَجْمَعُ لَكَ دُنْیاكَ وَآخِرَتُكَ». (همانا این كلمات دنیا و آخرت را براى تو جمع مى‏كنند، [و تو از آنها بهره‏مند مى‏شوى).(بار الها! مرا ببخش، و به من رحم كن، و مرا هدایت ده، و عفو كن، و به من روزى عطا فرما).

إِنَّ أَفْضَلَ الدُّعَاءِ الحَمْدُ للهِ، وَإِنَّ أَفْضَلَ الذِّكْرِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ». الترمذی 5/462 وابن ماجه 2/1249 والحاكم 1/503 و آنرا صحیح دانسته و ذهبی با حاكم موافقت كرده است، ونگا: صحیح الجامع 1/362)(بهترین دعا الحَمْدُ للهِ، و بهترین ذكر لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ است).

 باقیات صالحات (نیكى‏هاى جاودانه) عبارتند از:

سُبْحَانَ اللهِ، وَالْحَمْدُ للهِ، وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَاللهُ أَكْبَرُ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ». أحمد شماره‏ى 513 با ترتیب أحمد شاكر وسندش صحیح است، ونگا: مجمع الزوائد 1/297، وابن حجر در كتاب: بلوغ المرام با روایت أبو سعید آنرا به النسائی نسبت داده، وگفته: ( ابن حبان والحاكم آنرا صحیح دانسته‏اند.)

شیوه‏ تسبیح گفتن رسول الله صلى الله علیه و سلم :

در مورد شیوه تسبیح گفتن رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی  عبدالله بن عمرو امده است : «رَأَیتُ النَّبِی ص یعْقِدُ التَّسْبٍیحَ بِیمِینِهِ». ( أبوداود با لفظ همین لفظ 2/81، والترمذی 5/521،   صحیح الجامع 4/271 شماره‏  4865.  ) (پیامبر صلى الله علیه و سلم را دیدم كه تسبیحات خود را با دست راستش مى‏شمرد).

مخاطب دردعای ما باید الله باشد!

علماء میفرمایند یكی از حقوق الله  بر بنده گانش اینست كه او را به همان ‏نحوی كه خود او هدایت  فرموده است  اورا صدا و بخوانیم .

ما باید چنانــــكه که او میخواهد باید او را  بندگی کنیم ، ‏و بــــه همان اسما و صفاتی كه الله  خود را معرفی كرده ‏او راباید  به همان نام صدا زنیم، نه اینكه به سلیقه ناقص خود اكتفا كنیم ‏و به نام ها و اسمائی كه لایق ذات او نیست او را ‏بـخـوانـم .

بهترین دعاها که مومن مسلمان باید در وقت دعا آنرا  به زبان ارد ، دعاهای قرآنی است كه  پروردگار  با عظمت ما آنرا بیان داشته است .

میگویند روزی  رسول الله صلی الله علیه وسلم كه بر جـــــمعی از ‏اصحابش در حالی وارد شد كه با صدای بلند دعا می ‏كردند به آنان فرمود :

« إربعوا علی أنفسكم لاتدعون أصم و ‏لاغائبا و لكن تدعون سمیعا قریبا »

 ( چه گپ است ؟! شما ‏كه یك موجود ناشنوا و غایب و دور دست را نمی خوانید ، ‏بلكه دارید كسی را می خوانید كــه شنوا و نزدیك است )

«إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ» ( سوره هود/61)( بی گمان پروردگارم (به ‏بندگانش) نزدیك و اجابت كننده (دعاها) است .‏

«وَاذْكُر رَبَّكَ فِی نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ ‏بِالْغُدُوِّ والآصَالِ وَلاَ تَكُن مِنَ الْغَافِلِینَ » (سوره اعراف/205) ‏( یاد كن پروردگارت را در دل خود با ناله و ترس و بی آنكه ‏صدای خودت را بلند سازی در صبحگاهان و شبانگاه و از ‏بی خبران مباش .‏)

پروردگار ما  از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) شیوه دعا و درخواست ‏از مقام خودش را یاد آور می شود میفرماید :« رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَكَ وَمِن ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا ‏مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ » (سوره بقره/128)‏( پروردگارا : مارا تسلیم خود قرار ده و ذریه مارا نیز امتی ‏كه تسلیم تو باشد قرار ده و شیوه عبادت را به ما بیاموز ‏‏(یعنی شیوه دعا و درخواست را خداوند آموزش می ‏دهد)و ما را ببخشای ، فقط تو توبه پذیر و رحیمی . ‏)

مخاطب فــریاد خواهی و دعا و درخواست حضرت ‏نوح(علیه السلام) مــستقیم ازخدای تعالی است كه می فرمود:‏« وَ قُل رَّبِّ أَنزِلْنِی مُنزَلاً مُّبَارَكاً وَ أَنتَ خَیرُالمُنزِلِین»  ‏‏(سوره  مومنون/ 29 ).‏

پروردگادا :( ای مالك من) مرا فرود آوربه منزلی كه با ‏بركت است زیرا تو بهترین فرود آورندگانی.‏

خواننده محترم !

پروردگار با عظمت ما به ما تعلیم میدهد که :ملائكه ، انبیاء ، اولیاء ، مؤمنین ، دوزخیان درروز  ‏قیامت در هنگام دعا و درخواستِ خود لفظ « ربی و ‏یا ربنا» یعنی ( ای مالك من ، ای مالك ما) به زبان ‏می‌‌آوردند و هیچ گاه انسان را واسطه در خواست ‏قرار نداده اند .‏

فرشتگانی كه حامل و پیرامون عرش الهی ‏هستند مخاطب دعا و فریاد خواهی آنها را خدا ‏قرار داده اند و می گویند:‏

«رَبَّنَا وَسِعتَ كُلَّ شَیءٍ رَّحمَتهً وَ عِلمَاً فَاغفِر لِلَّذِینَ ‏تَابُواْوَاتَّبِعُواْ سَبِیلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیم ‏‏ » (سوره مومن/7) ‏ (پروردگارا:( ای مالك و صاحب اختیار ما)، ‏دانش توهرچیز را فرا گرفته ، پس بیامرز ، كسانی ‏راكه توبه و از راه تو پیروی نمودند ، بیامرز واز ‏عذاب دوزخ نگاهشان دار.‏)

یعنی ما هم بیاد داشته باشیم كه مخاطب دعــا ‏و درخواست حضرت ابراهیم (علیه السلام) مستقیم خدای ‏تعالـی است كه می فرمود:‏« رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَوهِ وَ مِن ذُرِّیتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّل دُعَاءِ. »(سوره :‏ابراهیم/40)‏

‏ پروردگارا : (ای مالك و صاحب اختیار من) مـرا و ‏فرزندان مرا به پا دارندة نماز قرارده و ای مالك مــا دعای ‏مرا قبول فرما(مجدداً دعا كرده كه این دعـای مرا قبول ‏فرما).‏

‏ مخاطب دعاو فریاد خواهی و درخــواستِ حضرت ‏موسی(علیه السلام) نیزمستقیم خدای تعالی است كه فرمود:‏« ‏ قَالَ رَبِّ اغفِرلِی وَ لِأَخِی وَ أََدْخِلنَا فِی رَحمَتِكَ وَ أَنتَ أَرْحَمُ ‏الرَّاحِمِین.» (سوره اعراف/151 ).‏

پروردگارا:( ای مالك من) مرا و برادر مرا بیامرز ‏ومارادررحمت خودداخل گردان كه تویی بهترین ‏رحم كنندگان .‏

مخاطبِ درخواست آدم اولیه و همسرش بعد از ‏نافرمانی ازخدای گفتند:‏

«رَبَّنَا ظَلَمنَا أَنفُسَنَا وَ إِن لَّمْ تَغفِرْلَنَا وَ تَرْحَمْنَا ‏لَنَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِین.» (سوره اعراف/ 23 )‏ پروردگارا: (ای مالك ما)، ما به خودمان ستم ‏نمودیم واگرمارانیامرزی وبه ما رحم نكنی، البته ‏اززیانكاران خواهیم بود.‏

قرآن كریم هم نشان می دهدكه دینداران ‏واقعی و مؤمنین بعد از صدر اسلام یعنی ‏مؤمنین كنونی هم در دعا و درخواست و ‏فریادخواهی های خودبه تبعیت از ‏پیامبرشان فقط خدارامورد درخواست و ‏خواهش دارند نه پیامبران و ائمه را واسطه.

«  رَّبَنَا اغْفِرلَنَا وَ لِإِخْوَانِنِا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَ ‏لَا تَجعَل فِی قُلُوبِنَا غِلَّالِّلَّذِینَ آمَنُوا ـرَّبَنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِیم.»  ( سوره : حشر/ 10 )‏

پروردگارا: ( ای مالك ما) ، ما و برادران ما را ‏كه پیش ازما به ایمان سبقت گرفتند بیامرز و در ‏دلهای ما برای اهل ایمان كینه قرار مده ـ ‏پروردگارا:(ای مالك ما)به راستی كه تویی مهربان ‏رحم كننده.‏

پس در این صورت تمام انبیا و اولیای خدا و ‏مومنین و ملائكه مقربین همیشه در دعا های خود ‏بدون در نظر گرفتن واسطه فقط لفظ ربی یا ربنا ‏به كار می بردند و بدون واسطه به سراغ او ‏می رفتند.‏

مخاطب دعا و فریاد خواهی حضرت عیسی(علیه السلام) نیز ‏مستقیم از خدای تعالی است كه می فرمود:‏«  رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَینَا مَائِدَهً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِیداً ‏لِّأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آیهً مِّنكَ وَارزُقْنَا وَ أََنتَ خَیرُ ‏الرَّازِقِین.» (سوره : مائده /114 )‏ پروردگارا :((ای مالك ما) بر ما از آسمان ‏مائده و غذایی فرست كه برای ما و آیندگان عید ‏باشد،وماراروزی ده وتوبهترین روزی دهندگانی.‏

« رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل ‏لَنَا مِن لَدُنْكَ وَلِیاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِیراً ‏‏» (سوره : نساء/75)‏

پروردگارا:ماراازاین شهریكه مردمش ستمگرند ‏بیرون بر و راه فرج و نجاتی به ما بنما و از نزد ‏خویش برای ما یاوری مقرر كن .‏

حتی در قیامت كه دوزخیان به توحید می رسندبدون واسطه ‏به سراغ منبع همه نیاز ها و حـاجات می روند .‏

«رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَراءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا »پروردگارا :ما اطاعت علما و بزرگان را می كردیم ‏كه ماراازراه راست منحرف كردند(آنان مراد بودند و ‏ما مرید ، آنان مرجع بودند و ما مقلد)

«رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَینِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً ‏كَبِیراً » (سوره احزاب/68)‏

پروردگارا:به آنان سهمی دو چندان از عذاب برسان ‏و آنان را از رحمت خود دور بدار .‏

« رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَیرَ الَّذِی كُنَّا ‏نَعْمَلُ » (سوره : فاطر/37)‏

پروردگارا: ما را از این آتش بیرون آرتا كار شایسته ‏ای جز آنچه می كردیم ، انجام دهیم 

«رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ » (سوره مؤمنون/107)‏

پروردگارا:مارا از آنجا بیرون كن ، پس اگر به كفر باز ‏گردیم ، آنگاه به راستی ستمكار خواهیم بود .‏

یعنی دوزخیان در قیامت می فهمند كه باید خدا را ‏بخوانند و می گویند :اگر ما بازگردانیده شویم ، آیات ‏پروردگارمان دروغ نینگاریم .

«رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ »  (سوره انعام/27) ‏پروردگارا :تا ازمؤمنان شویم .‏

«‏ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ ‏غَرَاماً »  (سوره فرقان/65)‏

پروردگارا : عذاب دوزخ را ازما بگردان زیرا ‏عذاب دوزخ پایدار است .‏

«‏ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَینَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْماً ضَالِّینَ »(سوره مؤمنون/106) ‏پروردگارا:نگون بختی مان برما چیره شد وگروهی گمراه ‏بودیم .

«رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صَالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ »‏‏(سوره سجده/12) ‏

‏(قیامت چون وعده های خداوند را می بینند)گویند :‏ پروردگارا : دیدیم و شنیدیم پس مارا باز گردان تا ‏كارشایسته انجام دهیم.«بدون واسطه درخواست دارند »‏

«رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ ‏الرُّسُلَ»(سوره ابراهیم /44)‏

پروردگارا : ما را تا قراری دیگر باز نگه دار تا دعوت تورا ‏بپذیریم و از رسولان پیروی كنیم . ‏

نفرین حضرت موسی (علیه السلام)‏

«رَبَّنَا إِنَّكَ آتَیتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأَهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ـ‏ رَبَّنَا لِیضِلُّوا عَن سَبِیلِكَ ، رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى‏ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ فَلاَ یؤْمِنُوا حَتَّى‏ ‏یرَوُا الْعَذَابَ  الْأَلِیمَ  » (سوره یونس/88) ‏(پروردگارا : تودرزندگانی به فرعون وسرانِ(قبیله)اش ‏زینت و مالهای(بسیار)داده ای پروردگارا: تا(مردم را) ازراه تو گمراه سازند ـ ‏پروردگارا :مالهایشان را از میان بردارو دلهایشان را سخت ‏گردان ، كه تا زمانی كه عذاب درد ناك نبینند ایمان نیاورند .

«رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ» (سوره دخان/12) ‏(پروردگارا:عذاب را از ما دور دار ، مـــــــاایمان می ‏آوریم . ‏

كفار هم در دنیا گفته اند :‏

‏« رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَینَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ »(سوره  نساء/77) ‏

پروردگارا :  چرا جهاد را برما مقرر كردی ؟ چرا تا زمانی ‏نزدیك به ما مهلت ندادی ؟

از قول خطا كاران می فرماید :‏

« رَبَّنَا لَوْلاَ أَرْسَلْتَ إِلَینَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (سوره قصص/47) ‏(پروردگارا: اگر بسوی ما رسولی میفرستادی ، از آیات تو ‏پیروی می كردیم و ایمان می آوردیم .‏

«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِكَ وَیعَلِّمُهُمُ ‏الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیزَكِّیهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» (سوره بقره/129)‏

پروردگارا:ازمیان آنان رسولی از خودشان بر انگیزكه ‏آیات تورا برایشان می خواند و به آنان كتاب و حكمت ‏می آموزد و آنان راپاك می دارد بی گمان تویی پیروزمند فرزانه ‏‏.

«رَبَّنَا إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیتَهُ وَمَا لِلْظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ» (سوره آل عمران/192) ‏پروردگارا:كسی راكـــه تو به جهنم در آوری ‏رسوایش كرده ای و ستمكاران یاورانی نخواهند ‏داشت .‏

«رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَیئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً» ‏‏(سوره كهف/10)‏

‏ پروردگارا : از نزد خود رحمتی به ما ببخش و در كارمان ‏راهیابی را برایمان فراهم بین .‏

«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ ‏إِمَاماً»(سوره فرقان/74)‏

پروردگارا: ازهمسرانمان و فــرزندانمان مــایه ‏روشنی چشم به ما عنایت كن و مـــــارا پیشوای ‏پرهیزكاران ساز.‏

«رَبَّنَا افْتَحْ بَینَنَا وَبَینَ قَوْمِنَـا بِالـْحَقِّ وَأَنْتَ خَیـْرُ الْفَاتِحِینَ» ( ‏اعراف/89) ‏

پروردگارا:میان ماوقوم ما به راستی داوری كن و ‏تو بهترین داورانی .‏

«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَى‏ وَالِدَی ‏وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِكَ فِی عِبَادِكَ ‏الصَّالِحِینَ »(سوره نمل/19)‏

پروردگارا : بــه من الهام كن این نعمتی كه به من و پدر ‏و مادرم ارزانــی داشته ای ، سپاسگزار باشم و آنكه كردار ‏شایسته ای انجام دهم كه به آن خشنود گردی و مرا به ‏رحمت خود درزمره بندگان شایسته ات در آور. ‏

«رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیباً وَلَمْ أَكُن ‏بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِیاً » (سوره مریم/4)‏

پروردگارا : براستی كه استخوانهایم سست شده و از (آتش ‏‏) پیری (مــوی) سرم سپید گشته ، و پروردگارا هرگز در ‏دعایت نا امید نبوده ام .‏

«رَبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّیتی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیتِكَ ‏الْمفحَرَّمِ ـ ‏

رَبَّنَا لِیقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ ‏وَارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْكُرُونَ»  (ابراهیم/37)‏

پروردگارا : مـن برخی از فرزندانم را به درّه ای بی ‏كشت و زرع در كنارِ بیت الحرام ِ تو سكنی داده ام ـ ‏پروردگارا : تـا نماز بپادارند ، پس دلهای( برخی) از ‏مردمان را چنان (مشتاق كن) كه به آنان بگرایند واز میوه ‏هابه آنان روزی ده ، باشدكه آنان سپاسگزارند .‏

«رَبَّنَا إِنَّكَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ وَمَا یخْفَى‏ عَلَى اللَّهِ مِن شَی‏ءٍ ‏فِی الْأَرْضِ وَلاَ فِی السَّماءِ » (سوره ابراهیم /38)‏

پروردگارا:بیگمان تومی دانی آنچه راكه نــــــــهان می ‏داریم و آشكار می سازیم و هیچ چیز نه در زمین و نه در ‏آسمان بر خداوند پوشیده نمی ماند .

«رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیاً ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا» (آل ‏عمران/193)

پروردگارا :ما شنیدیم كه ندا كننده ای بسوی ایمان ‏ندامی كرد(بسوی توحید) كه به پروردگارتان ایـمان آورید ‏و ما ایمان آوردیم .‏

«رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ »(سوره بقره/127) پروردگارا ‏‏: از ما بپذیر ، همانا تویی شنوای دانا . ‏

«رَبَّنَا عَلَیكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَیكَ أَنَبْنَا وَإِلَیكَ الْمَصِیرُ» (سوره ممتهنه/4)‏

پروردگارا :

 برتو توكل كرده ایــم و روبه سوی تو نهاده ‏ایم و بازگشت ما به سوی توست .‏

«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَدُنْكَ رَحْمَةً ‏إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ » (آل عمران/8) ‏

پروردگارا : پس از آنكه مارا هدایت نمودی دلهای مارا ‏بباطل متمایل مگردان و از نزد خود ما را رحمتی ارزانی ‏دار زیرا فقط تو بخشاینده ای .‏

«رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ، وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ ‏الْكَافِرِینَ» (سوره یونس /85 و86)‏ پروردگارا : مــا را(دستخوش) فتنه گروه ستمكاران قرار ‏مده و به رحمت خود مارا از گروه كافران نجات بخش .‏

«رَبَّنَا لاَتَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (سوره اعراف/47) ‏پروردگارا : ما را بامردم ستمكار و متعدی محشور مفرما.‏

«رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا »پروردگارا: ما را ( به عقوبت آنچه) اگر فراموش یا خطا ‏كنیم مگیر .

«رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (سوره آل عمران /191)

پروردگارا: این جهان را بباطل نیافریدی ، پـــاكی برای ‏توست ، پس مارا از عذاب آتش حفظ نـما .‏

«رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَینَا إِصْراً كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا »

پروردگارا : بار گران را بر(عهده) ما منه ،چنانكه آن را ‏بر(عهده ) آنان كه پیش از ما بودند نهادی .

«رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ‏أَنْتَ مَوْلاَنَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ» (سوره بقره/286)‏ پروردگارا : چیزی را كه توان انجامش را نداریم بر ما ‏تكلیف مكن وازما درگذرو مارا بیامرزو مارا ببخشای ، مولای ‏ما تویی . ما را بر گروه كافران یاری ده .‏

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَّنَا عَلَى‏ رُسُلِكَ وَلاَ تُخْزِنَا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّكَ لاَ ‏تُخْلِفُ الْمِیعَادَ (آل عمران /194) ‏ پروردگارا : آنچه را كه به (زبان)رسولانت بما وعده ‏دادی به ما عطا كن و روز قیامت ما را رسوا مگردان كه ‏بی گمان تو خلاف وعده نمی كنی . ‏

دعای فرشتگان

«رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ ‏وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ »(سوره مؤمن/8)‏

پروردگارا :و آنـان را به باغهای جاودانه ای در آور كه به ‏آنان وعـــده داده ای و(نیز به همان بهشت در آور) ‏هركس از پدران و همسران و فرزندانشان را كه درستگارند ‏‏. بی گمان تــویی كه پیروزمند فرزانه ای .

«رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَی‏ءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا ‏سَبِیلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» (سوره مؤمن/7)‏ پروردگارا :بخشایش و دانش تو همه چیز را فراگرفته است ‏‏.پس آنان را كه توبه كرده اند و از راه تو پیروی كرده اند ‏بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ حفظ كن .‏

دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام)‏

« رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثیراً مِنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ ‏عَصَانِی فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»  (سوره ابراهیم/36)‏

پروردگارا : بی گمان آنـــها بسیاری از مردم را گمراه ‏ساخته اند ، پس هركس كه از من پیروی كند ، براستی او از ‏من است و هركس از مـن نافرمانی كند ، بی گمان تو ‏آمرزنده مهربانی .‏

« رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّیتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ» ‏‏(سوره ابراهیم/40)‏

پروردگارا : مرا و فرزندانم را بپا دارنده نماز ‏قرار ده ، پروردگارا دعای مرا بپذیر.‏

« رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسَابُ »‏‏(سوره ابراهیم/41)‏

پروردگارا : مرا و پدرو مادر مرا و مؤمنین را ‏روزیكه حساب بر پا می شود بیامرز .‏

«رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیانِی صَغِیراً » (سوره اسراء/24) ‏ پروردگارا : به پدرو مادرم رحم كن ، چنانكه آنان در ‏كوچكی مرا پروراندند   «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَی وَلِمنَ دَخَلَ بَیتِی مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِینَ ‏وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلاَ تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا تَبَارَا»  (سوره نوح/28)‏

پروردگارا :مرا و پدرو مادرم را و هركس كه مؤمن به ‏خانه ام در آید و مردان و زنان مؤمن را بیامرز و ستمكاران ‏را جز نابودی میفزای .‏

وباید بیاد داشته بـــــاشیم كه آخرین پیام آورش ‏حضرت محمد(ص) هم مانند دیگر پیام آوران در دعا و ‏درخواست خود مستقیم با خدا ارتباط داشتند نه واسطه های ‏انسانی كه فرمود : وَ قُل= و بگو

«رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ أَنتَ خَیرُالرَّاحِمِین» (سوره مؤمنون/118)‏

پروردگارا : (ای مالك من) بــــیامرز و رحم نما كه تو ‏بهترین رحم كنندگانی.‏

قُل = (اینطور) بگو« ‏رَّبِّ زِدْنِی عِلما.ً‏» پروردگارا:(ای مالك من)بر دانش من بیفزای «طه/114»‏

پس در این صورت تمام انبیاء و اولیاء خدا و مؤمنین و ‏ملائكه مقربین همیشه در دعا های خــود بدون در نظر ‏گرفتن واسطه فقط لفظ ربی و یا ربنا به كار می بردند ، چون ‏می دانستند اواست كه مالكیت تام دارد و خالق است در ‏مقابل او اظــهار بندگی كردند و عملاً نشان دادند كه ما ‏هیچگونه مالك وربی جز تو نمی شناسیم بنابراین لازم است ماهم بدانیم كه این خداوند است ‏كه فرمان داده در دعا و عبادت وخــواندن او واسطه ای ‏لازم نداریم.‏

 

فصل پنجم

دعای اولاد در حق مادر و پدر!

یکی از بحث‌های مهم وجالبی که در جوامع بشری مطرح  بوده و هست، بحث حقوق است که با زندگی انسان‌ها ارتباط مستقیم دارد و از طبیعت اجتماعی بودن انسان سرچشمه گرفته است.

موضوع حقوق در مکتب انبیای الهی، بخصوص  در مکتب نورانی اسلام مورد توجه خاصی قرار گرفته و با عبارت‌ها و تعبیر‌های مختلفی از آن سخن به میان آمده است.

از منظر اسلام، انسان در مقابل تمام نعمت¬های الهی پیرامون خود، موظف و مسئول است. او باید در عین استفاده و بهره¬مندی از این نعمت‌ها شکرگزار لطف الهی باشد و حقوق آنها را به جا آورد؛ از جمله این نعمت‌ها، نعمت داشتن پدر و مادر است؛ پدر و مادری که زحمت‌ وتکالیف زیادی را با دل و جان برای رشد و پرورش فرزند متقبل می¬شوند.

پروردگار با عظمت ما  در قرآن عظیم الشان  در 23 آیه صراحتاً و یا ضمناً فرزندان را به رعایت   حقوق مادر وپدر امر فرموده است.

(سوره بقره، آیه 82، 108 و 215؛ سوره نساء، آیه 36 و 135؛ سوره انعام، آیه 151؛ سوره ابراهیم، آیه 40؛ سوره مریم، آیه 14 و 32؛ سوره اسراء، آیه 23 ـ 25؛ سوره عنکبوت، آیه 8 و 90؛ سوره لقمان، آیه 14 و 15؛ سوره احقاف، آیه 14، 17، 18 و 19؛ سوره نوح، آیه 38 و سوره بلد، آیه3.  نام برد )

ازجمله پروردگاربا عظمت در  سوره اسراء می فرماید: «پروردگارت حکم کرد که به جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو در نزد تو به سنّ پیری رسیدند به آنان اف نگو و تندی مَکن و با آنان به ملایمت و نرمی سخن گو، در برابر آنان تواضع و مهربانی پیشه کن و برای آنان دعا کن و بگو: «رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّیانی صَغیراً » ( بارالها، آن دو را رحمت کن چنان که مرا در کودکی پروراندند.» 

( سوره اسراء   آیه 24. )

پروردگارما در سوره  اسراء برای فرزندان گوشزد میفرماید :« وَ اخفِض لَهُما جناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَة وَ قُل رَبِّ ارّحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً»و از روی مهربانی و لطف، بال تواضع خویش را برای آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! آن دو را (پدر و مادر) رحمت آور، همان‌گونه که مرا در کودکی تربیت کردند».

خواننده محترم !

ازفحوای آیۀ  متذکره فوق  دروس ذیل را میتوان استنباط نمود:

درس اول:

درس اول که از این آیه بدست می اید اینست که : اولادباید  در هر موقعیتی که باشد، باید متواضع وفروتن پدر ومادر باشد  و کمالات خود را نباید به رخ پدر و مادر خود بکشد »  به همین حکمت است که لفظ «وَ اخفِض» در آیه متبرکه بکار رفته است .

درس دوم:

درس دوم در آیه متبرکه  تواضع وفروتنی اولاد در برابر والدین است ،باید  حقیقی و از روی مهر و محبت باشد، نه ظاهری و ساختگی، یا چشم طمع دوختن به مال ودارایی آنها به همین اساس است که فرموده است :«و اخفض لهما‌ من الرحمة»

درس سوم:

درس  سوم که در   آیه متبرکه وجود دارد اینست که  فرزند باید نسبت به پدر و مادر،نه تنها  متواضع وفروتن باشند ، بلکه در جنب آن برای پدر ومادر خویش از دربار پروردگار با عظمت رحمت طلب نمایند . طوریگه میفرماید : «و اخفض و قل ربّ ارحمهما»

درس چهارم:

درس  چهارم که از فحوای این آیه متبرکه بدست می اید اینست که :دعای فرزند در حق پدر و مادر مورد مستجابات قرار میگیرد ، در غیر آن پروردگار با عظمت ما دستور به دعا به فرزندان نمی داد : بدین اساس کلمه «  و قل‌ » را استعمال نموده است،بنآ بر فرزندان است که در هیچ حالت دعا  در حق مادر وپدر را نباید فراموش کنند .

درس پنچم:

درس پنجم که از آیه متبرکه بدست می اید اینست که :  دعا د ر حق مادر وپدر ، اطاعت ازحکم پروردگار ، و نشانه‌ی شکرگزاری از آنان است. «قل ربّ  »

درس ششم:

درس ششم که از فحوای  این سوره متبرکه بدست می اید ، اینست که دروقت دعا از استعمال  کلمه «ربّ» نباید غافل گردیم .  «قل ربّ ارحمهما»

درس هفتم:

درس هفتم که در این آیه متبرکه وجود دارد اینست که:رحمت الهی، جبران کننده‌ی زحمات تربیتی والدین است. «قل رب ارحمهما» گویا خداوند به فرزند می‌گوید: تو رحمت خود را دریغ مدار و از خدا استمداد کن که ادای حق احسان آنان از عهده‌ی تو خارج است.

 درس هشتم:

درس هشتم که از فحوای  این آیه متبرکه وجود دارد اینست که برای فزرندان با تمام قوت  یاد اور میشود که نباید گذشته خویش را فراموش کنید ، نباید دوران طفلی وکودکی مشکلات وسختی های که در سنن طفلی بر والدین تحمیل نموده اید فراموش کنید . پروردگار با عظمت با زیبای خاصی برای فرزندان یاد اور میشود : «کما ربّیانی»

درس نهـم:

درس نهم در این آیه متبرکه متوجه  پدر و مادر میباشد که : فرزندان خویش را با رحمت و محبّت مورد تربیت قرار دهند .« ارحمهما کما ربّیانی»

درس دهم:

درس دهم که در آیه متبرکه موجود است بخشی تعلمی است که : انسان باید از مربّیان خود شکر گزار باشند وآنان را مورد قدر واحترام خویش قرار دهند .«ارحمهما کما ربّیانی »

دعای استغـفار:

دعای استغفار مطابق  حدیثی  صحیح بخاری  عبارت ازجمله  دعاهای  است که اگرهر مسلمانی این دعا را در شب با تمام یقین بخواند  ودرآن شب بمیر د ویا در صبح بخواند ودر طول همان روز بمیرد  به جنت داخل میشود :

توضیح دعای « سید الاستغفار »  در حدیثی متربکه بشرح ذیل بیان گردیده است :

از شداد بن اوس رضی الله عنه روایت شده که می گوید: نبی اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «سَیِّدُ الاسْتِغْفَارِ أَنْ تَقُولَ: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَی عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی، فَاغْفِرْ لِی، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ». قَالَ: «وَمَنْ قَالَهَا مِنَ النَّهَارِ مُوقِنًا بِهَا، فَمَاتَ مِنْ یَوْمِهِ قَبْلَ أَنْ یُمْسِیَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ قَالَهَا مِنَ اللَّیْلِ وَهُوَ مُوقِنٌ بِهَا، فَمَاتَ قَبْلَ أَنْ یُصْبِحَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ». (بخاری:6306)

یعنی: «بهترین استغفار، این است که بگویی: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، خَلَقْتَنِی وَأَنَا عَبْدُکَ، وَأَنَا عَلَی عَهْدِکَ وَوَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوءُ لَکَ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَأَبُوءُ لَکَ بِذَنْبِی، فَاغْفِرْ لِی فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ. یعنی: الهی! تو پروردگار من هستی، بجز تو معبود دیگری نیست، تو مرا آفریده ای و من بنده تو هستم. بر پیمانی که با تو بسته ام تا حد توان استوارم و به وعده ای که داده ای، یقین دارم. از شر بدی کارهایی که انجام داده ام به تو پناه می برم. به نعمتی که به من عطا فرموده ای، اعتراف می کنم، و به گناهم اقرار می نمایم. پس مرا مغفرت کن زیرا کسی بجز تو گناهان را نمی بخشد.

دعای «سید الاستغفار» از جمله اذکاری است که در صبح وشام  وحتی در وقت عصر یا نماز مغرب، و قبل از خواب و در وقت نماز صبح آنرا خواند.

پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود:

هرکس، در روز با یقین، این دعا را بخواند و در همان روز قبل از اینکه شب شود بمیرد، ازجمله جنتیان  بشمار می رود. همچنین هرکس، در شب، با یقین این دعا را بخواند و قبل از اینکه صبح شود بمیرد، ازجنتیان  بشمار میرود».

 

رقیه شرعیه چیست؟

خواننده محترم !

رقی جمع رقیه است و آن خواندن اوراد ودعا ها وچف کردن آن بمنظور شفاء یافتن و سلامتی وصحت یابی  است.

فرقی نمی کند این دعا ها واوراد  از قرآن عظیم الشان ویا هم  از دعاهای مأثور پیامبر صلی الله علیه و سلم باشد.

حکم شرعی رقیه:

حکم شرعی همین است که رقیه در شرع اسلامی جایز میباشد .طوریکه

در حدیثی از عوف بن مالک رضی الله عنه در این بابت چنین روایت گردیده است :« کُنَّا نَرْقِی فِی الْجَاهِلِیَّةِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ تَرَى فِی ذَلِکَ فَقَالَ اعْرِضُوا عَلَیَّ رُقَاکُمْ لَا بَأْسَ بِالرُّقَى مَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ شِرْکٌ» ( ما در زمان جاهلیت رقیه می کردیم. گفتیم: ای رسول الله آن را چگونه می بینی؟ فرمود: رقیه هایتان را برایم وصف کنید اگر در آن شرک وجود نداشته باشد اشکالی ندارد).

ودر حدیثی دیگری از انس بن مالک رضی الله عنه روایت است که گفت: «رَخَّصَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم فِی الرُّقْیَةِ مِنْ الْعَیْنِ وَالْحُمَةِ وَالنَّمْلَةِ» «رسول الله صلی الله علیه و سلم اجازه رقیه را برای عین ، حمه  و نمله  داده است».

و درحدیثی از جابر بن عبدالله رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «مَنْ اسْتَطَاعَ أَنْ یَنْفَعَ أَخَاهُ فَلْیَفْعَلْ» «هرکس می تواند که به برادرش نفع برساند پس این کار را انجام دهد».

و حضرت بی بی عائشه رضی الله عنها روایت میفرماید :« کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا اشْتَکَى مِنَّا إِنْسَانٌ مَسَحَهُ بِیَمِینِهِ ثُمَّ قَالَ أَذْهِبْ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ وَاشْفِ أَنْتَ الشَّافِی لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا» «هنگامی که یکی از ما از دردش به رسول الله صلی الله علیه و سلم شکایت می کرد با دست راستش آن را مسح می‌نمود سپس می فرمود: ای پروردگار مردم! مریضی اش را برطرف ساز و چنان شفایی عنایت کن که هیچگونه مریضی  باقی نماند. چرا که تو شفا دهنده هستی و هیچ شفایی، بجز شفای تو وجود ندارد».

شرط رقیه:

برای جایز بودن و درست بودن رقیه سه شرط لازم است:

اول اینکه:

  معتقد نباشد که این کار به تنهایی و بدون اذن پروردگار به او نفع می‌رساند. اگر معتقد باشد بدون اذن خداوند و به ذات خود به او نفع می‌رساند، حرام و شرک است. باید معتقد باشد که رقیه بدون اذن خداوند به او نفعی نمی رساند.

دوم اینکه:

 به وسیله چیزی نباشد که مخالف شریعت خداوند باشد مانند این‌که محتوای دعا نباید درخواست از غیر الله  یا استغاثه از جن و چیزی هایی شبیه آن باشد اگر این‌گونه باشد حرام و شرک می باشد.

سوم اینکه:

 دارای مفهوم و معنی معلومی باشد اگر از نوع طلسم یا سحر باشد جایز نیست.

 از امام مالک رحمه الله سؤال شد:  آیا کسی می تواند رقیه کند و از او درخواست رقیه شود؟

امام صاحب مالک  فرمود: اگر با کلام پاک باشد ممانعت ندارد .

رقیه ممنوع:

 تمام رقیه هایی که در آن شروط متذکره رعایت نشده باشد ، مانند این‌که رقیه کننده یا کسی که برایش رقیه می شود معتقد باشد که آن به ذات خود به او نفع می‌رساند و تأثیر دارد؛ یا این‌که مشتمل بر کلمات شرکی و توسل‌های کفری و کلمات بدعی و مانند این‌ها باشد یا با کلمات نامفهوم مانند طلسم و چیزهایی مانند این‌ها باشد حرام و ممنوع می باشند.

توسل چیست؟ 

 توسل عبارت است از وسیله قرار دادن هر نوع عمل صالحی كه موجب رضایت الله تعالی  و تقرب به ذات پروردگار  گردد.

توسل را علماء به دونوع تقسیم مینمایند :

( توسل جایز وتوسل غیر جایز)

علما ء برای حل مشکلات شروط ذیل را مهم میدانند .

شرط اول:

 انسان مؤمن برای رفع مشکل خود فقط وفقط از ذات پروردگار (جل جلاله) کمک بخواهد. و دست دعا را فقط به بارگاه الله  بلند نماید. زیرا الله (جل جلاله) ما را راهنمائی كرده تا تنها از او كمك بخواهیم، از کسی دیگری  خواستار کمک نکردیم  .

 بنابر همین حکمت است که مسلمانان در هر ركعت نماز خویش میگویند : « إِیاكَ نَعْبُدُ وإِیاكَ نَسْتَعِینُ» (سوره الفاتحة: 5) (پروردگارا تنها تو را مى پرستیم، و از تو یاری مى جوییم. )و در جای دیگری می فرماید:   «  وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ »  (سوره غافر: آیه 60)   ( و پروردگارتان فرمود مرا بخوانید تا برای تان اجابت كنم.)

خواننده محترم !

اگر در محتوای آیه فوق توجه نمایم با تمام وضاحت در خواهیم  یافت :

« ادعو:»  فعل امر است به معنای بخواهید. و(یا) را یای متکلم می گویند و الله امر نموده است که فقط از من بخواهید. و باز فرموده است که « استجب لکم » ( من برای شما اجابت میکنم. )

شرط دوم:

عقیده داشته باشد که هیچ کسی نسبت به الله به او مهربانتر و نزدیکتر نیست، بنابراین اول به ذات مهربان، ذاتی که از همه به او نزدیکتر است رجوع نماید.

و الله بندگان را ارشاد و راهنمائی كرده تا فقط او را بخوانند، و غیر از او را نخوانند، و وعده به اجابت داده است، چنانچه می فرماید: « وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ» (سوره البقرة: آیه  186) ( و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم پس [آنان] باید به فرمان من گردن نهند و به من ایمان آورند باشد كه راه یابند).

شرط سوم:

 به اموری باید توسل نماید که مطابق قرآن و سنت باشد.

بنا ضرور است که : بدانیم که کدام توسل مطابق قرآن و سنت است که از آنها درهنگام مشکلات استفاده نماییم؟واین امور که در تطابقت به قرآن وسنت نبوی میباشد عبارتند .

در جواب باید گفت :

توسل به امور ذیل مطابق قرآن و سنت می باشد:

اول: توسل به ذات الله (جل جلاله):

توسل به ذات پروردگار بدین معنی است هر  زمانیکه بما مشکلی  رخ دهد، باید  مستقیما   نام پروردگار را بزبان بیاوریم وبا خود بگویم : «  یا الله (جل جلاله) مشکلی دارم، مشکل گشا فقط تو هستی مشکلم را رفع نما »

یا بطور مثال «یا الله (جل جلاله) مریض هستم شفا دهنده فقط تو هستی، برایم شفا بده».

اصلا شفا دهنده پروردگار است، ومومن حقیقی باید این عقیده را داشته باشد، ولی پروردگار اسبابی را نیز مشروع نموده است، بنابراین ما باید به نزد طبیب برویم، دوا بگیریم، اسباب دنیوی را استعمال کنیم، وسپس عقیده داشته باشیم که شفا دهنده حقیقی پروردگار است، زیرا در همین دوا گاهی شفا می باشد وگاهی هم نمی باشد، اگر پروردگار بخواهد همین دوا را سبب نموده ما را صحت میبخشد .

انسان مومن عقیده دارد که یگانه شفا دهنده و مشکل گشای وی الله می باشد، به این اساس همیشه در هنگام مشکلات خویش به او رجوع میکند.

انسان مومن به این عقیده میباشد که تمامی بدی ها را فقط پروردگار میتواند که دور نماید. چنانچه خداوندجل جلاله می فرماید: « أَمْ مَنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیكْشِفُ السُّوءَ » (سوره النمل:آیه  62 )کیست آن ذاتی که مضطر (درمانده) را در هنگام دعا اجابت نماید، و حالت بد را دور میکند.

(انسان مومن می گوید: یا الله جل جلاله فرزندی ندارم، برایم فرزند صالحی را نصیب نما.) زیرا انسان مومن عقیده دارد که خالق و دهنده فرزند الله جل جلاله است و جز او کس دیگری نمی تواند به کسی فرزند بدهد.

دوم: توسل به یکی از نامهای الله جل جلاله:

یکی از توسل های که مؤمن مسلمان به آن پناه میبر د توسل اسما ء الله است از جمله : یا غفور، یا رحیم، یا رحمن، یا ذالجلال والاكرام، ) طوریکه فهم این مساله در حدیث ابن مسعود ، رضی الله عنه ، در دعای حزن و نارحتی آمده است:« اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ مَاضٍ فِیَّ حُکْمُکَ عَدْلٌ فِیَّ قَضَاؤُکَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَدًا مِنْ خَلْقِکَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی» ( رواه امام احمد.)

(بار الها من بنده تو و فرزند بنده و کنیز تو هستم. پیشانیم به دست توست و حکم تو بر من جاری شده و قضای تو در مورد من عدل است. به واسطه همه اسمهایی که خود را با آنها نام نهاده اید یا در کتابت نازل کرده اید یا به یکی از مخلوقات آموخته اید و یا برای خود در علم غیب برگزیده اید از تو می خواهم که قرآن را بهار دلم قرار دهی). در اینجا به صورت عام به اسمهای خداوند متوسل شده است چنانکه می فرماید:**أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ  (به واسطه هر اسمی که خود را با آن نامیده ای و نام توست از تو مسئلت می خواهم.)

طوریکه قبلآ یاد اور شدیم نوع دوم  توسل به نام های پروردگار به صورت خاص می باشد چنانکه انسانی به یک اسم خاص پروردگار برای یک احتیاج مخصوص که با آن اسم تناسب دارد متوسل می شود.

بطور  مثال آن همان چیزی است که درحدیث ابوبکر صدیق  رضی الله عنه  آمده است چنانکه از رسول الله صلی الله علیه و سلم می خواهد دعایی را به وی آموزش دهد تا در نماز آن را بخواند آنگاه می فرماید: « قُلْ اللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ وَارْحَمْنِی إِنَّک أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ  » ( متفق علیه ) (بگو:خداوند من به نفس خویش ظلم زیادی کردم و کسی جز تو گناهان را نمی بخشد از نزد خود بخشش و مغفرت را شامل حالم کن و به من رحم نما که تو غفور و رحیم می باشی.)

درخواست بخشش و رحمت را به واسطه دو اسم از نامهای پروردگار که غفور و رحیم می باشد و با درخواست نیز مناسبت دارد از پروردگار می نماید.

این نوع توسل داخل در فرموده خداوند متعال می باشد که می فرماید:«وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا» (سوره اعراف 180 ) «خداوند دارای نامهای نیکوست بواسطه آنها او را بخوانید.»

 دعا کردن در اینجا شامل هر دو نوع دعا کردن اعم از دعای درخواست و دعای عبادت می باشد.

سوم: توسل به صفات الله جل جلاله:

توسل به صفات الله جل جلاله عبارت است .مثلآ  (اللهم إنی أسالك بأسمائك الحسنى و صفاتك العلیا) الهی به نامها حسنی و صفات عالی ات از تو میخواهم. (اللهم برحمتك أستغیث) ای الله (جل جلاله) به رحمت تو داد رسی و استغاثه میكنم.

چهارم: ایمان خود را به بارگاه الهی تقدیم نمودن:

 مثل: (اللهم إنی آمنت بك و برسولك فاغفر لی و وفقنی): «الله (جل جلاله) من به تو و رسولت ایمان آورده ام، مرا ببخش و موفقیت نصیبم کن.»

چنانچه خداوند(جل جلاله) صفت مومنین را برای ما بیان نموده که می گویند:  » رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلإیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ» (آل عمران: 193)

«پروردگارا ما شنیدیم كه دعوتگرى به ایمان فرا مى‏خواند كه به پروردگار خود ایمان آورید پس ایمان آوردیم، پروردگارا گناهان ما را بیامرز و بدیهاى ما را از بین ببر و ما را در زمره نیكان بمیران».

پنجم : توسل بواسطه اعمال صالحه:

 مثلا انسان در دعای خود میگوید: الهی من بخاطر رضایت تو نماز خواندم اگر مورد قبولت واقع شده باشد مرا از این مشکل خلاص کن.

الهی من بخاطر رضایت تو فلان کار نیک را انجام دادم، الهی این عمل را خاص برای رضایت تو انجام دادم اکنون مرا از این مصیبت نجات ده . طوریکه اسلوب توسل در

حدیثی ذیل چنین فورمولبندی گردیده است :

از ابو عبد الرحمن عبد الله بن عمر(رضی الله عنه) روایت است که فرمود: از آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) شنیدم که می فرمود: از مردمان قبل از شما سه شخصی بودند، که به سفر رفتند و برای سپری کردن شب وارد غاری شدند، ناگهان سنگ بزرگی از کوه سرازیر گردیده و دهن غار بسته شد، سپس آنان گفتند: هیچ چیزی شما را از این سنگ بزرگ نجات نخواهد داد، مگر اینکه از خدا بخواهید که به برکت اعمال نیک تان، شما را نجات دهد.

مردی از میان شان گفت:

ای الله (جل جلاله)! من پدر و مادری داشتم که پیر و خیلی ضعیف بودند و قبل از ایشان هیچ یک از اعضای خانواده، و خدمتگاران را سیر آب نمی کردم، روزی در جستجوی چیزی به دور رفتم و زمانی بازگشتم که آن دو بخواب رفته بودند، من حصهی شیر شان را دوشیدم، چون دیدم که آنها به خواب رفته اند، لازم ندانستم که آنان را از خواب شیرین  بیدارنمایم و یا یکی از اعضای خانواده و خدمتگزارانم را شیر بنوشانم، من همچنان صبر کردم که آنها بیدار شوند، و ظرف شیر هم در دستم بود تا لحظه ای که صبح دمید، در حالیکه فرزندان خورد سالم در پیش پایم از گرسنگی سروصدا می کردند. پس آنها از خواب بیدار شده و حصهء شیر خود را نوشیدند.ای الله (جل جلاله)! اگر این کار را برای رضایتت کردم ما را از این مشکل (مشکل سنگ) نجات ده. پس آن سنگ بزرگ کمی دور شد به شکلی که از آن برآمده نمی توانستند.

دومی گفت:

ای الله (جل جلاله)! دختر کاکای  داشتم که محبوبترین مردم در نزدم بود، و در روایتی آمده که: من با بالاترین درجه ای که مردان زنان را دوست می دارند او را دوست می داشتم، و خواستم با وی هم بستر شوم، ولی او امتناع ورزید، تا اینکه سالی فرا رسید که قحطی بود، وی خود نزدم آمد، من به وی یکصد و بیست دینار دادم که خود را در اختیارم بگذارد، و او این کار را کرد، چون بر وی تسلط یافتم، در روایتی آمده که چون در میان قدمهایش نشستم، گفت: از خدا بترس و این مهر را (کنایه از پردهی بکارت است) جز به حقش دور منما، من در حالیکه او را از همه بیشتر دوست می داشتم از وی روی برگرداندم و از طلایی که به وی داده بودم هم گذشتم، ای الله (جل جلاله)! اگر این کار را بخاطر رضایتت کردم ما را از این مشکل نجات ده. سنگ قدری آنسوتر رفت، ولی آنها هنوز نمی توانستند بیرون بیایند.

سومی گفت:

 ای الله (جل جلاله)! من اشخاص را به کار گماشتم و مزدشان را هم دادم، بجز از یک مرد که دستمزدش را گذاشت و رفت. من مزدش را به تجارت انداختم، که از آن سود زیادی عاید شد، و مال فراوانی بدست آمد، وی پس از مدتی نزدم آمده گفت: ای بندهی خدا مزدم را بده، من گفتم: همهء شترها، گاوها، گوسفندها و غلام هایی را که می بینی از مزد شماست. گفت: ای بندهء خدا مرا مورد تمسخر قرار مده. گفتم: من ترا مسخره نمی کنم، آنگاه وی همه را گرفته و با خود برد و چیزی باقی نگذاشت، ای الله (جل جلاله)! اگر این کار را برای تو نموده ام ما را از این مشکل نجات ده. آنگاه سنگ از دم غار به کنار رفت و آنها از غار بیرون آمده و به راه افتادند. متفقٌ علیه.‏

درس های حاصله از این حدیث:

اول:

درهنگام مشکلات انسان میتواند اعمال نیک و خوب خود را بیان داشته و بخاطر رضایت الهی از آن عمل نیک، خلاصی از مشکل را دعا نماید چنانچه هر کدام آنها گفتند «اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتُ فَعَلْتُ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ فَفَرِّجْ عَنَّا مَا نَحْنُ فِیهِ» : «پروردگار هرگاه من این کار را برای رضایت تو کرده باشم، برای ما خلاصی از این مصیبت را نصیب نما.»

دوم :

 اعمال نیک سبب خلاصی از مصیبت ها میگردد، بنابراین هر مسلمان باید دایماً به اعمال نیک مبادرت ورزد. تا در هنگام مصیبت وسیله اى براى نجات اش داشته باشد.

ششم: توسل به الله با ذكر حال خودش:

 مثلاً شخصی حال بیچارگی و ناتوانی خود را بیان داشته به الله رجوع نماید،از آن جمله سخن موسی  علیه السلام  می باشد چنانکه آمده:« رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» (سوره قصص 24 ) «پروردگارا براستی که من برای آنچه بسویم فرستاده ای محتاجم.» به واسطه بیان حالش به خداوند متوسل می شود.

 مثل دعای حضرت زكریا(علیه السلام ) که خداوند(جل جلاله) آنرا در قرآن کریم برای ما بیان داشته می فرماید: » قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِیا - وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی وَ كَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنكَ وَلِیا - یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا» (مریم: 4-6)

گفت پروردگارا من استخوانم سست گردیده و (موى) سرم از پیرى سپید گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو ناامید نبوده‏ام- من پس از خویشتن از بستگانم بیمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى (و جانشینى) به من ببخش- كه از من ارث برد و از خاندان یعقوب (نیز) ارث برد و او را اى پروردگار من پسندیده گردان.

هفتم: توسل به دعای یك شخص نیك:

 متوسل شدن به دعای یک مرد صالحی وبا تقوا که حیات داشته باشد مثلا استاد، پدر، مادر و غیره اشخاص صالح و نیک،ویا کسانی دیگری  صالح که امید به قبولی دعایش باشد. نزد شان رفته  و از او بخواهد برایش دعای خیر كند، خودش نیز اعمال نیک نماید، و سپس دعای آنانرا مطالبه نماید.

اصحاب کرام  رضی الله عنهم نیز همین عمل را میگردند ، نزد  رسول الله صلی الله علیه و سلم می رفتند و به صورت عام و به صورت خصوصی درخواست دعا میگردند. و برای رسیدن به خواسته خویش به دعای پیامبر صلی الله علیه و سلم  نزد خداوند متوسل می شدند.

در صحیحین از انس بن مالک  رضی الله عنه  روایت است در روز جمعه ای هنگام ایراد خطبه توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم مردی وارد مسجد شد و گفت: ای رسول الله مالها نابود و راهها بسته شدند از خداوند بخواه که بارانی بباراند.

 رسول الله صلی الله علیه و سلم دو دستش را بالا برد و گفت: «  اللهم اغثنا » (پروردگارا برایمان باران بباران) و این دعا را سه بار تکرار فرمودند. هنوز از منبر پایین نیامده بود، آنقدر بارید که باران ریش پیامبر  صلی الله علیه و سلم   را تر  کرده بود و یک هفته کامل باران بارید.

در جمعه دیگر همان نفر یا نفری دیگر در حالیکه رسول الله  صلی الله علیه و سلم  خطبه می خواند آمد و گفت: ای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم  مالها غرق شدند و ساختمانها ویران، از پروردگار بخواه که باران را باز دارد، آنگاه رسول الله  صلی الله علیه و سلم  دو دستش را بالا برد و فرمود: « اللهم حوالینا ولا علینا» (پروردگارا آن را بر ما باز دار و بر اطرافمان بباران.) به هر طرف از آسمان که رسول الله  صلی الله علیه و سلم  اشاره می نمودند ابرها پراکنده می شدند چنانکه مردم از مسجد خارج شدند در حالیکه هوا کاملاً آفتابی بود.

خواننده محترم درطول  تاریخ اسلام وقایع متعددی به وقوع پیوسته است که  اصحاب از رسول الله  صلی الله علیه و سلم درخواست دعا نموده اند.

بنآ در شرع اسلامی این نوع از توسل  از شخصی  که امید قبولی دعایش هست درخواست کند که از خداوند برایش درخواست رفع حاجت نماید و چیزی که در اینجا هست این مورد است که درخواست کننده باید قصدش از اینکار هم نفع رسانی به خود و هم به برادرش باشد که برای او دعا می کند تا اینکه دعا صرفاً برای او نباشد چون در صورت قصد نفع رسانی دعا برای خود و برادرت باشد اینکار احسان در حق اوست چون هرگاه انسانی در نبود فردی برایش دعا کند ملائکه برایش آمین می گویند و دعا می کنند که مثل آن نیز برای تو باشد و او نیز به واسطه این دعا از جمله نیکوکاران خواهد شد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

 

توسل غیر جایـز:

توسل غیرجایز عبارت ازآن است که انسان غیر از الله چیزی را طلب نماید،

یعنی عریضه ود رخواستی خویش را  به قبر ، به مرده ومردگان ، وزیارت فلان پیر ویا هم فلان پیشوا ویا هم فلان صوفی ویا فلان شخص تقدیم بدارد وبه اصطلاح خواستار شفاعت از آنان شود .

در حالیکه در قرآن عظیم الشان با صراحت تام آمده است که : مرده نمیشنود، و غایب از غیب خبر ندارد، و همچنین اولیاء الله و صالحین مردگان نمیدانند آیا کسی نزد قبرشان آمده و از آنها مدد خواسته یا از آنها طلب شفاعت کرده، و مانند اینها یا خیر.

خداوند متعال میفرماید : «وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لاَ یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ ، أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیَاء وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ» (  سورة النحل آیات 20 و21 )( و بدانید آنچه را غیر از خدا یاد میکنند انها چیزی را خلق نمیکنند و خود نیز مخلوق هستند، اینها مرده و از زندگی بی بهره اند، و هیچ حس و شعور ندارند که در چه هنگام مبعوث میشوند)

یعنی آن اولیاء و صالحین مرده اند و زنده نیستند، و آنها از مردگان چیزی خواستند که در مقدور آنها نیست.

ولی طوریکه در فوق یاد اور شدیم انسان میتواند از زنده ها واشخاص  صالح و نیکوکار طلب دعا ء نماید واین کار در شرع جایز میباشد .

طوریکه انسان به نزد شخص صالح رفته وبرایش میگوید :

ای شیخ ای روحانی ای عالم جلیل القدر از خدا این و این را برای من بخواه، یا بگوید: ای فلانی به من کمک کن تا از قرض وقرضداری نجات یابم ،یا صاحب  اولاد شوم ، ویا  من به بخت خود برسم  ویا  سایر اهدافی که در نظر دارد .

 امام أحمد از حدیث ابو هریره  رضی الله عنه روایت میکند که رسول الله صلی الله علیه و سلم  فرمودند: «  من لم یدع الله عز وجل یغضب علیه » .کسیکه خدا را نخواند، خدا بر او خشم و غضب میگیرد.

صحابه رضی الله عنهم از این حدیث چنان فهمیدند که هر کس غیر از الله  را بخواند مشرک و کافر است، اگر هم طلب او از فرشته ای مقرب و یا پیامبری مرسل باشد، و آنـها اینکار را در شدیدترین اوقات و مشکلات هم انجام نمیدادند.

رفتن به نزد شخصی زنده وخواستن از آن در شرع ممنوع نمی باشد طوریکه در زمان  خلافت حضرت عمر رضی الله عنه قحطی رخ داد، از عباس عم رسول الله صلی الله علیه و سلم درخواست شد تا از خدا برایشان طلب باران کند، وقتی در مصلّی بودند عمر رضی الله عنه گفتد:

« اللهم إنا کنّا نتوسل إلیک بنبینا فتسقینا، وإنا نتوسل إلیک بعم نبینا فاسقنا فیسقون». یعنی: (خدایا ما به رسول تو توسل میکردیم، و تو بر ما باران فرود میآوردی، و در حال حاضر به عموی پیامبرت توسل میجوییم، پس خدایا بر ما باران فرود آور و خدا بر آنها باران فرود میآورد .)  پس عباس رضی الله عنه دعا میکرد، و آنها آمین میگفتند.

 

مسافرت بسوی زیارت ها:

یکی از موضعاتیکه در بین عده ای از مسلمانان بخصوص تعدادی از افغانها مروج است که غرض حل مشکل  خویش بسوی زیارت ها وقبرها وآنهم در روز های معینی به مسافرت می پردازند ، در حالیکه   مسافرت بسوی زیارت ها و قبور پیامبران یا أولیاء ومانند آن اساسآ در شرع جایز نبوده ونیست، زیرا اینکار در نهایت امر به شرک منتهی میشود. پس به وسیله ها همان حکمی تعلق میگیرد که به اهداف و نیتها و مقاصد تعلق دارد.

به همین سبب میبینیم که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم مسافرت بسوی قبرها را حرام نموده است: « لا تشد الرحال إلاَّ إلی ثلاثة مساجد: المسجد الحرام ومسجدی هذا والمسجد الأقصی».سفر (بسوی مساجد) جایز نیست مگر بسوی سه مسجد: مسجد الحرام، و مسجد نبوی، و مسجد الأقصی.

اعمال انجام یافته در زیارت قبور:

در این هیچ شک نیست که رفتن به زیارت قبور در شرع جواز داشته وپیامبر صلی الله علیه وسلم هدایت فرموده اند :«زُوْروا الْقُبْورَ فَإنَّهَا تُذَکِّرکُمُ الآخِرَةَ» مسلم (976).(قبرها را زیارت کنید، چون آنها شما را به یاد آخرت می‌اندزاند).

در حدیثی دیگری امام مسلم رحمه‌الله در صحیح خود از بریده‌بن‌حصیب رضی الله عنه روایت نموده که : رسول الله صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ  وَسَلَّمَ به یاران خود تعلیم میدادکه : حین زیارت قبور دعای ذیل را انجام دهند :«السّلامُ عَلَیْکُمْ أهْلَ الدِّیَارِ مِنَ الْمُوْمنینَ والْمُسْلِمِْنَ، وَ إنَّا إنْ شَاءَ اللهُ للاَحِقُونَ، أسْألُ اللهَ لنَا و لَکُمُ العافِیَةَ» مسلم (975). (سلام بر شما ای مؤمنان و مسلمانان این دیار و ما هم انشاء‌الله به شما ملحق خواهیم شد، از الله تعالی برای خود و شما طلب عافیت می‌کنم».

همچنین با سند صحیح از حضرت بی بی عایشه رضی‌الله‌عنها روایت شده است که رسول الله صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هنگام زیارت قبور می‌گفت: «السلام عَلَیْکُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤمِنینَ، وَ إنّا إنْ شَاءَ الله بِکُمْ لاَحِقُوْن، اللّهُمَّ اغْفِرْ لإِهلِ بَقِیْعَ الغَرْقَدِ». مسلم (974). (سلام بر مؤمنان این دیار باد؛ و ما هم انشاء الله به شما ملحق خواهیم شد، پروردگارا! کسانی را که در قبرستان بقیع دفن هستند، مورد مغفرت و آمرزش قرار بده.)

یگانه نقطه را دین مقدس اسلام از پیروان خود میخواهد که در حین زیارت قبور مورد رعایت قرار گیرد ، دوری از انجام اعمال بدعتی در زیارت قبور است .

خلاصه مبحث توسل مشروع و جایز:

1- تـوسل به ذات الله  تعالی جایز است، مانند اینکه بگوئی: یا الله.

2- توسل به یکی از اسماء الله: یا رحمن، یا رحیم، یا حی، یا قیوم .

3- توسل به صفات باریتعالی: اللهم برحمتک أستغیث خدایا به رحمت تو دادرسی و استغاثه میکنم (فریاد رسی میکنم) و مانند اینها.

4- توسل به دعای مرد صالحی که زنده است و وجود دارد، مثلاً میگوئیم: ای شیخ برایم دعا کن، و ماننـد این، چنانکه صحابـه رضی الله عنهم از رسول الله صلی الله علیه و سلم طلب باران میکردند .

5- توسل به عمل نیک و صالح: مانند قصة اصحاب غاری که صخره ای درِ غار را بر روی آنها بست، وتفصیل آن در فوق بیان یافت .

نتیجۀ حاصله ازبحث توسل:

از مجموع بحث که در فوق صورت گرفت در یافتیم که  توسل سه نوع است:

اول :

توسل مشروع :که  همان  توسل كردن به الله تعالی به واسطه اسماء و صفاتش یا عمل صالحی كه فرد توسل كننده انجام داده است یا به وسیله فرد صالحی است كه در قید حیات باشد.

دوم:

توسل بدعی و آن عبارت از توسل كردن به الله تعالی بواسطه چیزهایی كه در شرع وارد نشده است چون توسل نمودن به ذات انبیاء و صالحین یا جاه و منزلت آنها یا حق آنها و یا حرمت آنها و امثال این مسائل.

سوم :

توسل شركی و آن عبارت است كه مردگان در عبادت واسطه گرداند و آنها را به دعا بخواند و درخواست رفع حاجات و كمك و نصرت از آنها بطلبد.

ذِکرچیست؟

 ذکر در لغت:

در قاموس عربی  « العین » ،که از جمله كهنترین فرهنگنامه ادب عرب است در مورد «ذکر » مینویسد: « الذّكر: الحفظ للشیء وتذكره وهو منّی علی ذكر» ( ‌ذكرنگاه داشتن چیزی وازآن یادكردن است،چنانچه گفته می شود من به یاد او هستم .

والذّكر: جری الشیءعلی لسانك تقول جری منه ذكر_ذكرعبارتست از جاری شدن چیزی بر زبان انسان چنانچه گفته می شود یادی از او به میان آمد.

هکذا درلسان العرب در مورد معنای ذکر مینویسد :«منظور از ذکر حمد الله  و پاک دانستن او و منزه کردن او از هر عیبی و یگانه دانستن او و سپاس بر او با تمام حمدهایش می باشد.»

والذّكر: »جری الشیءعلی لسانك تقول جری منه ذكر» (ذكرعبارتست از جاری شدن چیزی بر زبان انسان چنانچه گفته می شود یادی از او به میان آمد.)

لسان العرب درمورد ذکر مینویسد :«منظور از ذکر حمد الله و پاک دانستن او و منزه کردن او از هر عیبی و یگانه دانستن او و سپاس بر او با تمام حمدهایش می باشد.»

همچنین ذکر به معنای؛ به خاطر سپردن، به خاطر آوردن و بیاد آوردن نیزآمده است .

اما ذكر در اصطلاح:

معنای جامع وکلی ذكر عبارت از همان یادآوری به قلب وزبان است كه گاهی در برابر غفلت وگاهی هم در برابر نسیان به كار می رود.

 حقیقت ذکر چیست؟

«راغب» در «مفردات» خویش ذکر را به دو معنی می اورد ، « ذکر »  به معنی حضور چیزی در ذهن (یادآوری) .

وگاه به معنی حفظ و نگاهداری معارف و اعتقادات حق در درون جان است.

علماءمیگویند که : «ذکر الله» تنها این نیست که نام الله  را بر زبان جاری سازیم و مکرر تسبیح و تهلیل و تکبیر گویم؛ بلکه منظور از ذکر اینست که با تمام قوت قلب، متوجه الله  و عظمتش باشیم، و او را درهمه جا حاضر و ناظر بدانیم.

بی شک چنین ذکری سرچشمه حرکت به سوی نیکیها و خوبیها است، و می تواند میان انسان و گناه و رذائل اخلاقی سد محکمی ایجاد کند.

انواع ذکر :

گاهی اوقات ذکر فقط بر زبان جاری می گردد که علماء آنرا «ذکر زبانی» مینامند ، میتوان این ذکر خفی باشد ویا هم علنی ،  در بعضی از اوقات   ذکر علاوه بر زبان با اخلاص در نیت همراه است که به آن«ذکر قلبی» میگویند، سومین مرحله از ذکر موقعی است که ذکر در رفتار و گفتار و کردار انسان  تأثیر گذار باشد و او را از گناه بازدارد که این والاترین عمل از جهت ارزش و تأثیرگذاری است و بالاترین سعادت و کلید تمام امور است.

چرا باید ذِکر گـفت؟ (نـیاز به ذِکر):

علت ومنطق که در ادای ذکر وجود دارد اینست که : ذکر و یاد الله جوابگوی ندای فطرت است، چرا که فطرت انسان با عشق به الله عجین  شده است.

انسان  به دنبال علم قدرت، حیات و کمال مطلق است، اما در مصداق گاهی دچار اشتباه می شود و دیگری را موقتاً محبوب خویش قرار می دهد، لیکن همه این تلاش ها برای یافتن حقیقت وجود خویش و شناخت منبع هستی است تا هم شکر او را بجای آورده باشد و منعم واقعی را بشناسد و هم با ذکر و یاد او خود را در جریان فیض او قرار دهد و خویشتن را از نقایص برهاند.

انسان می داند که بدون ذکر و یادالله  حیات معنوی ندارد، طوریکه  ماهی بدون آب و انسان بدون اکسیجن  حیات جسمانی ندارد. انسان بدون حیات معنوی و ذکر، همچون مرده متحرک است، لذا حیات خویش را در ارتباط با خداوند جستجو می کند.

پروردگار با عظمت در( آیه 28 سوره رعد)  كه همان آیه شریفه «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»( آنها كسانى هستند كه ایمان آورده و دلهایشان به یاد الله آرامش مى‏ گیرد، آگاه باشید كه تنها با یاد الله دلها آرام می گیرد) به بیان یك اصل كلی و مهم می پردازد و آن توجه انسان به یاد و ذكر او و در نهایت دستیابی به اطمینان و آرامش قلبی است.

انسان در سرگردانی جهان متلاطم امروز كه توام با اضطراب و تشویش است به دنبال گم گشته ای است و«  آرامش» همان گمشده انسان  است.

ـ « ذِکـر» برای «ذاکـِر» خود اجر وثواب بی پایان دنیائی واُخـروی می دهد.

ـ نباید فراموش کرد که « ذِکـر» درپهلوی معالجات داروئی وطبی ، بزرگ ترین وسیلۀ شفاء وعلاج است و طب امروزی ذکر را در پهلوی سایر دوا های ، مفید وضروری میداند ، وبه مشق وتمرین آن بالای مریضان  تاکید وتشویق می نمایند.

- « ذِکـر» به اثر نشانه های قدرت که دربنیاد آن آفریده شده ، مغز را چنان تسکین می دهد که او به غــُده های « هـای پوتالاموس وپیچوئی تاری » امر می دهد که هورمونهای را افراز وبه غـدوات دیگر بدن مانند « تیموس ، تیروئید » انتقال دهد تا به نوبۀ خودها «هورمونهای » لازم را افراز وجلو امراض مرگ آور وشدید یکه طب موجود از علاج آن عاجز مانده ازقبیل « سرطان ، اِیــدز ، پارچه شدن سنگهای گرده، فراموش کاری ها ی مغزی ، آماسیها یاالتهاب مفاصل، دردهای شدید سر، پیر شدن قبل ازوقت وصدهای امراض دیگر » را گرفته وعلاج نماید .

  ـ خداوند«ج» دربنیاد مغز نشانه های راآفریده که می تواند با «ذِکـر» ، تلاوت قرآن عظیم الشان  وشنیدن صدای قرآن عظیم الشان بخصوص در صبح  آرام شده وفریکانسی راتولید کند که با فریکانس موج زمینی

« ریزونانس شومان» مساوی است.بعد این هردو فریکانس باهم جمع شده وفعالیت مغز را هرچه نیرومند تر می سازد .

 ـ دربنیاد« ذِکـر»، تلاوت قرآن مجید وشنیدن صدای قرآن مجید نشانه های آفریده شده که می تواند مغز راچنان عیار سازد که موج آن با موج زمینی مساوی شده وفعالیت مغز را هرچه نیرو مند تر بسازد.

ـ « ذِکـر» عامل اصلی دفع انواع امراض ناشی از « اشترسها » داخلی وخارجی بدن است ( ازراه مغز وقلب امراض را نابود میکند) .

ـ « ذِکـر» مغز را آرامش وتسکین داده وفعالیت آن را وسعت بخشیده موجب فراست وادراک زیاد شخص ذاکـر می گردد.

ـ « ذِکـر» قلب را آرامش وتسکین داده وامراض آن را از قبیل امراض قلبی، فشار بلند خون، کلوسترول یا چربی خون، شریانهارا صاف می کند.

ـ « ذِکـر» بالای مغز چنان تاثیر می کند که به اثرآن درغـُدۀ « پــیـنیل » واقع در مغز هورمونی تولید می شود که بالای عادت های مزمن

« الکهلیزم  وداروهای مخدر» تاثیرنموده و انسان آن را ترک می کند.

ـ « ذِکـر» انسان را ازترس، وحشت واضطراب نجات بخشیده ودرپهلوی صحت یابی بدن، به او امید وجرئت می دهد.

-« ذِکـر» عامل اصلی اطمینان قلبی، آرامش ، تسکین وصحت انسان .

- « ذِکـر» عامل اصلی وسعت فکری ، ادراک وعقل انسان .

 

توکل واعتماد  بر الله درشؤن زندگی :

خواننده محترم ! توکل‌ و اعتماد به‌ الله  در شؤن زندگی انسان ،‌تاثیر بسزای  در مقابله با مشکلات، مقاومت‌ در برابر یأس‌ و نومیدی و مهار کردن اضطراب‌ و افسردگی‌ را دارد

همانطوریکه توکل جای ومقام خاصی در دین دارد ،  یکی از بزرگ‌ترین لوازم ایمان نیز بشمار  می‏آید.

توكّل از ریشة (وكل) می باشد. وبه معنی وكیل گرفتن وواگذاری كارها به وكیل می باشد.

در مجمع البحرین آمده است كه:

«التوكّل علی الله» انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوق ینیعنی: «بنده برای رسیدن به آرزوهایش از همة مردم قطع امید كند وتنها به الله تعالی  امید داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد» واین است معنای توكل بر الله .

قرآن عظیم الشان یكی دیگر از عوامل آرامش را « توكّل » واگذاری همة امور به خدا معرفی می كند.

بطور مثال  در سوره مباركه طلاق می خوانیم« ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوكل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شی ء قدرا» واورا از جایی كه گمان ندارد روزی می دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفایت امرش را می كند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار داده است»

به تعبیری دیگر توکل یعنی شخصی با درك ضعف و ناداری خویش، به یك كاردانِ لایق اعتماد ورزد و امر خود را به او بسپارد.

خوانندۀ محترم!

نویسندۀ قاموس قرآن کریم، دربارة معنای توکل به نکاتی  جالبی اشاره می‌کند؛ او می‌نویسد: هر کاری که به‌وجود می‌آید و هر بهره‌ای که از چیزی عاید می‌شود، مشروط به شرایط بی‌شمار و خارج از حصر است، حتی بدون اغراق، تهیة یک لقمة نان بستگی به تمام اجزای این جهان دارد. تنظیم این همه شرایط و مقدمات، از عهدة بشر خارج است و اگر خداوند آن شرایط و اسباب را فراهم نیاورد، هیچ نفعی عاید ما نخواهد شد و هیچ مقدمه‌ای به نتیجه نخواهد رسید. پس الله واقعاً بر هر چیز وکیل است، و همه کس و همه چیز را کارساز و مدبر، خداست.

توکل به این معنا نیست که از کار و تلاش بازمانیم، بلکه باید پیوسته تلاش کنیم و در عین حال از خداوند بخواهیم که کارسازی کند و شرایط و اسباب را موافق مرام و مصلحت ما فراهم آورد. (قریشی، قاموس قرآن: 40)

توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است، عمل کند، و در این راه به خدا اعتماد کند، چون خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق هستند. توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است.

 

مقام ومنزلت توکل:

توكل، منزل و مقامى است كه سالكِ طریقِ حق براى رسیدن به یقین و باریافتن به پیشگاه محبوب حقیقی ‏باید آن را بپیماید. بزرگان عرفان، توكل را نشأت گرفته از ایمان مى‏دانند و معتقدند شخص متوكل با پیمودن مقام توكل مى‏تواند به منزل «یقین‏» راه یابد و نهایتاً از مقام «یقین‏» بگذرد و به مقام «توحید» نایل شود.

علامه ابن‏قیّم گفته است:

 توکل نیمی از دین و انابت نیم دیگر آن است. کمک‌خواستن از آلله  و عبادت در دین بسیار مهم است؛ توکل کمک‌خواستن، و انابـت هـمـان عـبـادت اسـت. (مدارج‌السالکین: 2/113)

منزل توکل، گسترده‏ترین و جامع‏ترین منازل و پیوسته آباد و پرتردد است. به‏خاطر گستردگی متعلقات توکل و فراوانی نیازهای عالمیان، ناگزیر باید توکل داشته باشیم. وقتی   برای بندگان راستین خدا مشکل پیش بیاید ودر زندگی خویش به کدام امر سخت ودشواری  سر بخورد ،  خود را به خداوند متعال می‏سپارند؛ در نتیجه خداوند سختی‌ها و دشواری‌ها را ساده و خواسته ‏های بنده را برایش محقق می‏سازد و این درحالی‌ است كه شخص متوكل با اطمینان خاطر به هر چه خداوند برایش مقدر كرده، خشنود است.

انسان مسلمان نه تنها توکل بر خدا را در تمام کارها و امور بر خود واجب می‏داند، بلکه آن را فریضه‏ای دینی می‏شمارد که نه تنها امور دنیوی را شامل می‏شود، بلكه در امور دینی و عبادات نیز توکل لازم است.

داشتن روحیه توکل:

قرآن عظیم الشأن یكی دیگر از عوامل آرامش را « توكّل » واگذاری همة امور به خدا معرفی می كند.

بطور مثال  در سوره مباركه طلاق می خوانیم« ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوكل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شی ء قدرا» واورا از جایی كه گمان ندارد روزی می دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفایت امرش را می كند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار داده است»

بنآ كسی كه دارای روح توكّل است هرگز یأس ونا امیدی را به خود راه نمی دهد ودر مقابل مشكلات احساس ضعف وزبونی نمی كند. ودر برابر حوادث سخت مقاوم است. وهمین حالت موجب می شود كه او در درون خود احساس امنیت وآرامش كند ولذا قدرت او برای رفع مشكلات چند برابر می شود و به راحتی سختیها ومشكلات را تحمّل می كند.

به هر حال این نتیجه گیری قطعی است كه كسی میتواندآرامش را در زندگی خود داشته باشد كه قدرتی كه همة قدرتها به قدرت او ختم می شود را پشتیبان خود بداند. واگر وكالت همة امور زندگی اش را به او بسپارد یقینا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتیجه وعاقبت كار نیست چرا كه عاقبت همة امور به دست خداست.

 

فضلیت توکل در آیات قرآن کریم:

اصطلاح  توکل در قرآن کریم چهل‌ودو بار با صیغه‏های متعددی از جمله به صغیه مفرد، جمع، ماضی، مضارع و امر، به‌معنای تکیه و اعتماد به الله  و تفویض امور به او آمده است.

از جمله آیه‏هایی که بر فضلیت و مقام والای توکل دلالت دارد، این فرمودة الهی است: که میفرماید : «ولئِن سألْتهم من خلق السماواتِ والْأرْض لیقولن الله قل أفرأیتم ما تدعون مِن دونِ اللهِ إنْ أرادنی الله بِضر هل هن كاشِفات ضرهِ أو أرادنی برحمة هل هن ممْسكات رحمتهِ قل حسبی الله علیه یتوكل المتوكِلون»؛ و اگر از آنان بپرسی آسمان‌ها و زمین را چه كسی آفریده است؟ به یقین گویند: الله. بگو: بنگرید آنچه را كه به‌جای خداوند می‌پرستید ـ اگر خدا در (حق) من زیانی بخواهد ـ آیا آنها (بتان) خواهند توانست زیانِ او را دفع كنند؟ یا ( اگر) دربارة من بخشایشی بخواهد، آیا آنها خواهند توانست رحمتش را بازدارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توكّل كنندگان (تنها) بر او توكّل می‌كنند ( سوره زمر: 38).

خداوند در آیات بسیار دیگری نیز به توکل سفارش و تشویق کرده است، از جمله:

ـ «و على اللهِ فلیتوكّلِ المؤمنون»؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توكّل كنند (سوره آل‌عمران: 122).

ـ «فتوكّل على اللهِ إنّك على الحق المبین»؛ پس بر خداوند توكّل كن؛ بی‌گمان تو بر (آیین) حق (و) روشن هستی (سوره نمل: 79).

ـ «فاعبده و توكّل علیه»؛ پس او را بپرست و بر او تكیه كن ( سوره هود: 123).

ـ «وتوكّل على الحی الّذِی لایموت وسبّح بحمده وكفى به بذنوبِ عباده خبیراً»؛ و بر زنده‌ای كه نمی‌میرد، توكّل كن، و با ستایشش (او را) به پاكی یاد كن و او به گناهان بندگانش (به‌عنوانِ) آگاه بس است (سوره فرقان: 58).

ـ «فبما رحمة مِن اللهِ لنت لهم ولو كنت فظّاً غلیظ القلبِ لانفضّوا من حولِك فاعف عنهم واستغفِر لهم وشاوِرهم فِی الأمر فإذا عزمت فتوكّل على اللهِ إن الله یحب المتوكّلِین»؛ پس به [لطف] رحمتی از [سوی] خدا با آنان نرم‌خو شدی و اگر درشت‌خوی سخت‌دل بودی، به یقین از پیرامونت پراكنده می‌شدند. پس از آنان درگذر و برای‌شان آمرزش بخواه و در (این) كار با آنان مشورت كن و آن‌گاه كه قصدِ (قطعی انجام كاری را) كردی، بر خداوند توكل كن، كه خداوند توكل‌كنندگان را دوست می‌دارد (سوره آل‌عمران: 159).

همچنین توکل وسیله‌ای برای رسیدن به دوستی خدا و صفتی است که مؤمنان را از دیگران متمایز می‏سازد؛ به‌علاوه توکل شرط ایمان نیز هست، با توجه به آیة «وعلى اللهِ فتوكلوا إن كنتم مؤمنین»؛ اگر مؤمن هستید، (باید كه) بر خدا توكل كنید (سوره مائده:23)

فضیلت توکل در احادیث نبوی:

از ابوهریره رضی‌الله‌عنه روایت است که رسول‏الله صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم فرمود: «یدخل الجنّة أقوام أفئدتهم مثل أفئدة الطیر»؛ اقوام و گروه‌هایی داخل بهشت می‏شوند كه دل‌هایشان مانند دل‌های پرندگان است (یعنی متوکل هستند یا دل‌هایشان نازک و اثرپذیر است).

عمر فاروق رضی‌الله‌عنه روایت می‌کند که من از پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم شنیدم که می‏گفت: «لو أنّكم تتوكّلون على اللهِ حق توكّلِهِ لرزقكم كما یرزق الطّیر، تغدو خِماصاً وتروح بطاناً»؛ اگر شما آن‌گونه که حق توکل است بر خدا توکل کنید، حتماً به شما مانند پرندگان روزی می‌دهد؛ آنها صبح گرسنه از لانه بیرون می‌آیند و شب سیر برمی‏گردند (سنن‌ترمذی:2345). در این حدیث، آن‏حضرت دوخصوصیت  را برای کسانی که بر خدا توکل می‏کنند، ذکر کرده است:

1- خارج شدن از خانه و تلاش برای پیدا کردن روزی،

2- با وجود حرکت و تلاش، تکیه و توکل بر مسبب‌الاسباب.

امام مسلم روایت کرده است که هرگاه انسان مؤمن از خانه بیرون شود و «بسم‌الله توکّلت علی‌الله، لاحول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» بگوید، فرشته‏ای از جانب خداوند به او می‏گوید: کفایت شدی، هدایت ‏شدی، از بلا دور ‌ماندی و از هر گونه بدی و شر نجات ‏یافتی (صحیح مسلم: 220).

همچنان در حدیثی از ابوبکر صدّیق رضی‌الله‌عنه روایت شده است که گفت: نظرت إلى أقدام المشرِكِین و نحن فی الغارِ و هم على رؤوسِنا فقلت: یا رسول‌اللهِ! لو أنّ أحدهم نظر تحت قدمیهِ لأبصرنا. فقال: «ما ظنّك یا أبابكر بإثنینِ الله ثالِثهما»؛ (در سفر هجرت) آن‌هنگام که با رسول‌الله  صلّی‌الله‌علیه‌وسلّم در غار بودیم، (مشرکان در پی یافتن ما تا دهانة غار آمدند و چنان به ما نزدیک شدند که) بالای سر ما قرار گرفتند و من پاهایشان را می‏دیدم؛ در چنین وضعیتی به رسول‌الله  گفتم: اگر یکی از مشرکان زیر پای خود را نگاه کند، ما را می‌بیند. پیامبرصلی الله علیه وسلم (با اطمینان خاطر) گفت: ای ابوبکر! گمان تو نسبت به دو نفری که سومین آنها خداوندست چیست (یعنی وقتی خدا همراه ماست و ما به او توکل داریم و خود را به او سپرده‏ایم، مطمئن باش که هیچ گزندی به ما نمی‏رسد ولو این ‏که خطر تا بالای سر ما آمده باشد) (متفق علیه).

(برای مزید معلومات مراجعه فرماید :

1- ابن‌قیّم‌الجوزیّه، شمس‌الدین ابوعبدالله محمّد؛ مدارج السالکین؛ الطبعة الأولی، بیروت: دارالکتب العربیه، 1990م.

2-  بخاری، محمّد بن اسماعیل؛ صحیح بخاری؛ بیروت: دارالقلم، 1407ق.

3-  راغب‌اصفهانی، ابوالقاسم حسین‌بن علی؛ مفردات الفاظ ‌القرآن؛ الطبعة الأولی، دمشق: دارالقلم، 1412ق.

4- قریشی، علی‌اکبر؛ قاموس قرآن؛ چاپ سوم، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1361ش).

شخصی که با یک دعا پولدار شد:

مؤرخین مینویسند  در زمان حیاتی پیامبر صلی الله علیه وسلم شخصی بنام «ثعلبه انصاری » از اهالی شهر مدینه بنزد رسول الله علیه وسلم آمد وحضور پیامبر صلی الله علیه وسلم عرض داشت :یا رسول الله! از خداوند بخواه كه مال و ثروتى به من موهبت فرماید.

پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: اى ثعلبه! برو قناعت كن و به آنچه اكنون روزیت شده است بساز و خدا را شكر كن ، كه بهتر از مال بسیار است كه نتوانى شكر آنرا بجا آورى!

ثعلبه رفت ولى چند روز بعد آمد و درخواست خود را تكرار نمود و گفت: یا رسول الله! دعا كن خداوند از فضل عمیم خود به من عطا فرماید. حضرت فرمود: مگر تو پیرو من نیستى؟ به خدا اگر من از خدا بخواهم ، كوههاى زمین برایم سیم و زر مى‌شود، ولى چنانكه مى بینى به آنچه بر حسب تقدیر روزى شده قانعم!

این بار نیز ثعلبه رفت و مجددا چند روز دیگر براى سومین مرتبه به حضور پیغمبر صلى الله علیه  وسلم شرفیاب شد و عرض كرد: یا رسول الله! از خداوند منان مسئلت دار تا مرا مالدار گرداند. اگر خداوند از مال دنیا برخوردارم سازد، حق خدا را از آن ادا مى كنم و از مستمندان دستگیرى مى نمایم و به كسان و نزدیكان محتاج خویش به قدر كفایت كمك مى كنم.

پیغمبر چون ملاحظه نمود كه ثعلبه دست بردار نیست، برایش دعا كرد و فرمود: پروردگارا از خزینه خود به ثعلبه روزى كن!

ثعلبه چند رأس گوسفند داشت. اما بعد از دعاى رسول الله  صلى الله علیه و سلم  بركت یافت و پیوسته بر گوسفندانش افزوده گشت، تا آنجا كه از كثرت آن نتوانست در شهر بماند.

ثعلبه چون مردى دنیاپرست و حریص و تنگ نظر بود، شخصا چوپانى گوسفندان خویش را به عهده گرفته بود! قبل از آنكه گوسفندانش فزونى یابد، نمازهاى پنجگانه را با پیغمبرصلی الله علیه وسلم  در مسجد به جماعت مى‌گزارد.

ولى بعدها محلى در بیرون مدینه براى خود و نگاهدارى گوسفندانش ‍ ساخت و در آنجا سكونت گرفت  و نماز مغرب و عشا و صبح را در همانجا به تنهائى مى خواند. كم كم گوسفندانش زیاد شد و روزبروز بر تعداد آن افزوده گشت .

ثعلبه كه بیرون شهر را براى نگاهدارى آن همه گوسفند تنگ دیده ، ناگزیر بیابان بزرگ وسیعى را كه با مدینه مسافت بسیار داشت انتخاب نمود و به آنجا كوچ كرد.

در آنجا خانه‌اى براى خود و جائى براى نگاهدارى گوسفندانش ساخت و با خاطرى آسوده به زندگى پرداخت. گوسفندان نیز از بركت دعاى پیغمبر صلى الله علیه  وسلم همچنان رو به افزایش بود.

ثعلبه دیگر نتوانست حتى نماز ظهر و عصر را هم در مدینه برگزار نماید، و بدین گونه از ثواب و فضیلت نماز جماعت و اقتداى به رسول الله صلی الله علیه وسلم  و درك محضر پرفیض آن حضرت محروم ماند. فقط هفته‌اى یك روز به شهر مى آمد و در نماز جمعه شركت مى‌جست .

چیزى نگذشت كه گرفتارى دنیا و سرپرستى گوسفندان این فرصت را هم از او گرفت و بكلى از مدینه قطع علاقه كرد و در بیابان دوردست منزل گزید، و هر گاه كسى از آنجا مى‌گذشت اخبار مدینه و پیامبر را جویا مى‌شد!

مدتى گذشت ، روزى رسول الله صلی الله علیه وسلم  پرسید: ثعلبه كجاست و كارش به كجا كشید؟

عرض كردند: به قدرى گوسفندانش زیاد شده كه اطراف شهر گنجایش ‍ آنها را نداشت، لذا به فلان بیابان رفته است، و در آنجا خانه‌اى ساخته و روزگار مى‌گذراند.

پیغمبر صلى الله علیه  وسلم با شنیدن این موضوع سه بار فرمود: واى بر ثعلبه !.

هنگامى كه آیه زكات نازل شد و خداوند دستور داد پیغمبر صلى الله علیه و سلم از ثروتمندان زكات بگیرد و به مصارف نیازمندان برساند، حضرت هم در میان مبلغین و مأمورانى كه براى اخذ زكات به اطراف اعزام داشت، از جمله دو نفر از قبیله جهنیه و بنى سلیم را خواست و احكام زكات گوسفند و شتر را به آنها آموخت .

سپس آن دو را با نامه‌اى مشتمل بر آیه زكات كه فرمان خداوندى بود به سوى ثعلبه و مردى از قبیله سلمى فرستاد تا زكات گوسفندان و شتران آنها را گرفته بیاورند.

فرستادگان نخست نزد ثعلبه رفتند و نامه رسول الله صلی الله علیه وسلم را  بر وى خواندند و زكات گوسفندانش را خواستند. ثعلبه گفت: یعنى چه؟ مگر ما كافر هستیم كه باید جزیه بدهیم ، این ، همان جزیه است كه از یهود و نصارا مى‌گیرند!

بروید به سراغ دیگران تا من با فرصت كافى در این باره فكر كنم و بتوانم تصمیم بگیرم و هنگام بازگشت نظرم را به شما اعلام دارم!

مبلغین رسول الله  صلى الله علیه وسلم ثعلبه را رها ساختند و به سراغ مرد مالدار قبیله سلمى رفتند و نامه حضرت را براى او قرائت نمودند.

مرد سلمى فرستادگان پیغمبر را با خوشروئى و آغوش باز پذیرفت و گفت: این شتران من است خودتان ببینید هر كدام بهتر است ، انتخاب نموده براى زكات ببرید. مأموران گفتند: پیغمبر به ما نفرموده كه به دلخواه خود بهترین مال را بستانیم، تو خود حساب كن و هر كدام مى‌خواهى بده!

مرد سلمى گفت: نه! ممكن نیست. من بهترین اموالم را به خدا و پیغمبر صلى الله علیه   وسلم مى‌دهم!

آنگاه زكات خود را از بهترین شتران جدا كرد، و فرستادگان آنها را گرفته به نزد ثعلبه آمدند و گفتند: تو چه مى دهى؟ هر چه مى‌خواهى بده تا ما برگردیم ، و زیاد معطل نشویم.

ثعلبه باز همان حرف اول خود را تكرار نمود و با خودسرى گفت: این جزیه است، فعلا به جاهاى دیگر بروید، وقتى از همه گرفتید، و از همه جا فراغت یافتید بیائید نزد من. مأموران پیغمبر رفتند و از سایرین هم گرفتند و باز نزد آمدند ثعلبه و از وى مطالبه زكات نمودند.

ثعلبه‌ی خیره سر فكرى كرد و گفت: نامه پیغمبر صلى الله علیه  وسلم را به من بدهید، نامه را گرفت و براى دومین بار خواند، باز هم گفت: این جزیه است. شما بروید تا من فكر كنم ببینم چه باید كرد؟!

مأموران هم برگشتند و جریان را به حضور رسول الله صلی الله علیه وسلم بعرض رسانیدن .حضرت فرمود: واى بر ثعلبه! واى بر ثعلبه! آنگاه براى مرد سلمى دعا فرمود.

در همان موقع بود که آیه شریفه ( 75 سوره توبه ) درباره سرپیچى ثعلبه از پرداخت زكات نازل شد:

« و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحین . فلما آتاهم من فضله بخلوا به و تولوا و هم معرضون » ( بعضى از مردم با خدا عهد كردند كه خداوند از فضل خویش به ما عطا كند، زكوة مى دهیم و از نیكوكاران خواهیم بود. ولى همین كه خدا از كرم خویش به آنها عطا كرد، بخل ورزیدند و روى بگردانیدند، و از فرمان الهى سرپیچى كردند.)

پیامبر صلی اله علیه وسلم  این آیه را براى اصحاب خواند. مردى از خویشان ثعلبه در آنجا حاضر بود. چون آن را شنید برخاست و رفت نزد ثعلبه و گفت: اى ثعلبه ! واى بر تو! خداوند درباره تمرد تو از اداى زكات آیاتى از قرآن فرستاده است .

ثعلبه از شنیدن این معنى متاثر شد. آنگاه برخاست و آمد نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم و عرض كرد: هر طور مى فرمائید من هم زكات خود را مى آورم ! حضرت فرمود: بعد از این كه گفتى جزیه است ، خداوند به من امر فرموده كه زكات تو را نپذیرم .

ثعلبه برخاست و خاك به سر ریخت و ناله و فریاد راه انداخت ولى پیغمبر فرمود: من فرستادم و تو را از امر الهى آگاه ساختند، اما تو فرمان نبردى .

ثعلبه سرافكنده و با حالى زار و پریشان از نزد رسول الله  بیرون رفت. كمى بعد پیغمبر صلى الله علیه وسلم رحلت فرمود، و روح پرفتوحش به فردوس اعلا انتقال یافت . در زمان خلافت ابوبكر ثعلبه تعدادی گوسفند به رسم زكات آورد، و از وى خواست كه زكات او را قبول كند، ولى ابوبكر گفت: چون پیامبر صلی الله علیه وسلم  از تو نپذیرفته من هم قبول نمى‌كنم .

چون عمر به خلافت رسید، ثعلبه از او درخواست نمود كه اجازه دهد زكات خود را بیاورد، ولى عمر نیز نپذیرفت! در ایام خلافت عثمان هم آمد و مورد قبول واقع نشد! و بدین گونه ثعلبه‌ی دنیاپرست با خوارى زندگى مى‌كرد، تا در اواخر خلافت عثمان، با تیره بختى از دنیا رفت! ( مواخذ : على دوانى، به نقل از تفسیر ابوالفتوح رازى، ذیل آیه و منهم من عاهدالله ... )

یادداشت ضروری در مورد این داستان:

تعداد کثیری از مفسرین نگاشته اند که : این‌ آیه‌ درباره‌ یکی‌ از منافقان‌ مدینه‌ به‌نام ‌ثعلبه‌بن‌حاطب‌ نازل‌ شده است ،  و او از جمله کسانی‌ بود که‌ مسجد ضرار را در مدینه بنا نهاد ،  با این حساب او داخل در تعریف صحابه نمی شود.

اما اعتبار وسند این حدیث:

شیخ  ناصرالدین البانی محدث معاصر ضمن نقل این روایت و ذکر سند و منابع آن اظهار می دارد:

 «این حدیث با وجود شهرتی که دارد اما منکر است، و آفت آن علی بن یزید الالهانی متروک است» « سلسلة الأحادیث الضعیفة» (1607).

در جای دیگری میفرماید :(ابن جریر در « تفسیرش»  (14/ 16987) ، و همچنین مانند وی را ابن أبی حاتم آورده چنانکه ابن کثیر در « تفسیرش»  (2/ 374) از او نقل کرده ، و طبرانی در « المعجم الکبیر» (8/ 260/ 7873) از طریق : معان بن رفاعة السلمی، عن أبی عبد الملک علی بن یزید الألهانی: أنه أخبره عن القاسم بن عبد الرحمن: أنه أخبره عن أبی أمامة الباهلی، عن ثعلبة بن حاطب الأنصاری أنه قال لرسول الله صلی الله علیه وسلم ادع الله أن یرزقنی مالاً .. )

می گوید : سند این روایت بسیار ضعیف است، چنانکه حافظ ابن حجر در

 « تخریج الکشاف»  (4/ 77/ 133) نیز همین را گفته، و دلیل ضعف سند بخاطر «علی بن یزید الألهانی »  که هیثمی درباره او گفته :«او متروک الحدیث است».

همچنین حافظ عراقی در « تخریج الإحیاء» (3/ 135) گفته : سند روایت ضعیف است. « سلسلة الأحادیث الضعیفة»(4081).

همچنین امام سیوطی در کتاب « اسباب النزول»  خود ذیل آیه 75 توبه آورده: (طبرانی، ابن مردویه، ابن ابوحاتم و بیهقی در «دلائل» با سند ضعیف از ابوامامه روایت کرده اند .. که در ادامه داستان ثعلبه را بیان می کند)، و محقق کتاب « اسباب النزول»  یعنی عبدالرزاق المهدی در تعلیق بر آن چنین می گوید: « طبری 17001، بیهقی در دلائل 5 / 289 از ابن عباس روایت کرده اند، در این اسناد عطیة عوفی واهی است و مناکر زیادی را روایت کرده است، و پایین‌تر از او راوی‌های مجهول هستند، خبر باطل است و اصلی ندارد».

مورخین وسیرت نویسان مینویسند که : شخصی دیگری بنام « ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن عبید »از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود دارد که وی از جمله اصحاب بدر بود و بر طبق گفته « ابن الکلبی» در غزوه احد به شهادت رسید. و حافظ ابن حجر گفته : این ثعلبه که در غزوه بدر حضور داشته با ثعلبه دوم که آن قصه درباره او نقل شده یکی نیستند. « الإصابة فی معرفة الصحابة».

چرا دعای ما استجاب نمیگردد؟

استجاب : یعنی این كه چیزیی را که طلب کردی ،دستت خالی برنگردد! علت عدم استجابت وقبولی دعا ،از موضوعات مهمی در بخش دعا میباشد ، بسیاری از انسانها نسبت عدم درک واگاهی از حکمت وفلسفه دعا  میخواهد دعا اش بطور عاجل بصورت فوری وهمینکه از دعا فارغ شد باید مورد قبولی واقع گردد ، ودر صورت عدم وصول به هدف با خود میگوید  چرا  چرا دعا ام قبول نشد ونعوذ با الله خداوند مشکلم را حل نمیکند؟

وحتی در ذهن بسیاری از انسانها  شکاکیتی در مورد معجزه دعا بوجود می اید ،برای فهم این تعداد از انسانها ضرور است نکات ذیل را توضیح بدارم :

در این هیچ جای شک نیست که : پروردگار با عظمت ما  همانطور که وعده فرموده است دعاء سؤال کنندگان را اجابت میکند، در صورتیکه که آداب دعاء را بطور دقیق وهدایت شده مورد رعایت قرار دهیم ، واز جانب دیگر در دعا خویش مرتکب حرام نشویم .از جمله دعا ما برای  به قطع صله رحم، دعا ما باید دور از امور بدعتی ، وشرکی از جمله  توسل به مردگان و غیره،صورت گرفته باشد .ودر این هیچ جای  شک نیست که اگر دعا ما با اداب شرعی ودور از امور شرکی بنا یافته باشد ، بدون شک مورد استجابت قرار میگیرد .

ودر این خصوص توجه خوانندگان محترم را به نکات ذیل در استجابت دعا جلب می نمایم :

قبل از همه باید گفت که :

 استجابت دعاء معنایش این نیست که حتما خواسته هایش بر طرف شود، زیرا در استجابت دعاء خداوند ممکن است یکی از اشیاء زیر را برای او قرار دهد، یعنی:

1- مطلبش و خواسته هایش را بر آورده کند.

2- خواسته هایش بر آورده نشود ولی به اندازه آن دعاء شر و مصیبت از او دفع و رفع میکند.

3- خواسته هایش بر آورده نشود ولی به اندازه آن دعاء در روز قیامت پاداش در نظر گرفته میشود.

زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است: « مَا عَلی الأَرْضِ مُسْلِمٌ یَدْعُو اللَّه تَعالی بِدَعْوَةٍ إِلاَّ آتَاهُ اللَّه إِیَّاهَا، أَوْ صَرَف عنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهَا. ما لَم یدْعُ بإِثْم، أَوْ قَطِیعَةِ رحِمٍ » فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ القَوْم: إِذاً نُکْثِر. قَال: « اللَّه أَکْثَرُ». رواه الترمذی وقال حَدِیثٌ حَسنٌ صَحِیح: وَرَواهُ الحاکِمُ مِنْ رِوایةِ أَبی سعیِدٍ وَزَاد فِیهِ: « أَوْ یَدَّخر لهُ مِنَ الأَجْرِ مِثْلَها » .یعنی: «بر روی زمین مسلمانی نیست که دعائی به دربار خدا نماید، مگر اینکه خداوند آن را بوی می دهد، یا مثل آن از بدی را از وی دور می گرداند، مادامیکه به گناه و قطع صلهء رحم دعا نکند. مردی از آن گروه گفت: ازین بعد زیاد دعا می کنم.

فرمود: خداوند بیشتر ( یعنی احسان او تعالی از درخواست شما زیادتر است).

حاکم درروایتش افزوده: یا ذخیره کند برای او مثل پاداش او را.

بنابراین استجابت دعاء یعنی یکی از موارد فوق برایش برآورده میشود، و بدون شک خداوند بهترین چیزی که به بنفع بنده دعاء کننده اش باشد برایش در نظر میگیرد، یعنی اگر برآورده شدن خواسته های دنیویش برایش خیر باشد آنرا برایش میسر میکند، ولی اگر برایش خیر نباشد مصیبت از او دور میکند و یا پاداش برای او در روز قیامت در نظر میگیرد.

 ولی هیچوقت نباید در استجابت دعاء عجله کرد زیرا این خودش سبب تاخیر برآورده شدن خواسته میشود، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:« لا یزَالُ یُسْتَجَابُ لِلعَبْدِ مَا لَم یدعُ بإِثم، أَوْ قَطِیعةِ رَحِم، ما لَمْ یَسْتعْجِلْ » قِیل: یا رسُولَ اللَّهِ مَا الاسْتِعْجَال؟ قَال: « یَقُول: قَدْ دعَوْت، وَقَدْ دَعَوْتُ فَلَم أَرَ یَسْتَجِیبُ لی، فَیَسْتَحْسِرُ عِنْد ذلک، ویَدَعُ الدُّعَاءَ » . یعنی: «همیشه برای بنده اجابت می شود، تا زمانیکه به گناه و قطع صلهء رحم دعاء رده باشد، بشرطیکه شتاب و عجله ننماید. گفته شد: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم شتاب خواهی چیست؟

فرمود: می گوید: همانا دعاء کردم و دعاء کردم و ندیدم که برایم اجابت شود، پس در این اثناء خسته شده و دعاء را ترک می کند.

و حکمت در تاخیر دعاء اینست که خداوند بنده اش را بیازماید وگرنه خداوندی که خیر برای بنده اش میخواهد برایش هیچ مشکلی نیست که در یک لحظه تمام خواسته هایش را برآورده کند.

مثلا شما در داستان حضرت  ایوب علیه السلام ملاحظه فرمودید که : دعایش  مستجاب شد، او دچار مریضی شدید شد و مال و اهل و فرزندانش را از دست داد، و از خداوند گشایش میطلبید ولی پس از 18 سال از آن مریضی شفا یافت و خداوند مال و اهل و فرزندانش را به او برگرداند، و نتیجه اش این بود که در این ابتلا و آزمایش پیروز شد و خداوند در مورد او میفرماید:

«وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ‌﴿41 ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ ‌﴿42 وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِکْرَیٰ لِأُولِی الْأَلْبَابِ ‌﴿43 وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿44 » «و یاد کن‌ بنده‌ ما ایوب‌ را آن‌گاه‌ که‌ پروردگارش‌ را ندا داد که‌: شیطان‌ مرا به‌ رنجوری ‌و عذاب‌ مبتلا کرده‌ است» مراد از عذاب‌: مریضی  وی‌ است‌ و بجز این‌، خانواده‌ و مالش‌ نیز از بین‌ رفته‌ بود. دلیل‌ این‌که‌ ایوب‌ درد و تکلیف  و مشکلاتش‌ را به‌شیطان‌ نسبت‌ داد، زیرا شر به خداوند نسبت داده نمیشود، و در حدیث صحیح امده: « و الشر لیس الیک» (شر به تو نسبت داده نمیشود).

 همچنان در حدیث‌ دیگری آمده که :‌ رسول ‌‌الله  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «بلای‌ نبی‌ خدا ایوب‌، هجده‌ سال‌ بر وی‌ طول‌ کشید تا بدانجا که‌ خویش‌ و بیگانه‌ او را ترک‌ کردند، جز دو مرد که‌ از مخصوص‌ترین‌ برادران‌ دینی‌اش‌ بودند و صبح‌ و شام‌ احوال‌ وی‌ را می‌پرسیدند. پس‌ روزی‌ یکی‌ از آن‌ دو تن‌ به‌ رفیقش‌ گفت‌: آیا می‌دانی‌ ؛ به‌ خدا سوگند که‌ ایوب‌ مرتکب‌ گناهی‌ شده‌ است‌ که‌ هیچ‌یک‌ از جهانیان‌ مرتکب‌ آن‌ نگردیده‌! رفیقش‌ پرسید: مگر او چه‌ گناهی‌ کرده‌ است‌؟ گفت‌: آخر هجده‌ سال ‌است‌ که‌ پروردگار بر وی‌ رحم‌ نکرده‌ که‌ این‌ مریضی ‌ و درد را از وی‌ بردارد! پس‌ چون‌ آن‌ دو نزد ایوب‌ رفتند، آن‌ مرد شکیبایی‌ نکرد تا سخن‌ رفیقش‌ را به ‌او نگوید. ایوب‌ گفت‌: من‌ از آنچه‌ تو می‌گویی‌ چیزی‌ نمی‌دانم‌، جز این‌که‌ خدای‌ عزوجل‌ می‌داند (که‌ من‌ برای‌ او چنان‌ خاشع‌ و مطیع‌ بودم) که‌ وقتی‌ از نزد دو تن‌ که‌ باهم‌ کشمکش‌ می‌کردند، می‌گذشتم‌ و هر دو نام‌ خداوندأ را می‌ بردند، به‌ خانه‌ام‌ بازگشته‌ و از جای‌ آنها کفاره‌ می‌دادم‌، از آنجا که‌ دوست‌ نداشتم‌ نام‌ خداوندأ جز در حق‌ یاد شود. سپس‌ رسول‌اکرم‌صلی الله علیه وسلم افزودند: چنان‌ بود که‌ایوب‌ در آن‌ مریضی  خویش‌  به‌ قضای‌ حاجت‌ می‌رفت‌ و چون‌ از قضای ‌حاجت‌ فارغ‌ می‌گشت‌، زنش‌ دست‌ وی‌ را گرفته‌ او را به‌ خانه‌ می‌آورد.

 روزی ‌ایوب‌ در حاجت‌ خویش‌ دیر ماند و زنش‌ را فرانخواند که‌ وی‌ را برگرداند زیرا در این‌ هنگام‌ بود که‌ خداوندأ بر او وحی‌ فرستاد که‌: (پایت‌ را به‌ زمین‌ بزن‌، اینک‌ این‌ شستن‌ گاهی‌ است‌ سرد و نوشیدنی) «آیه‌ بعد». و چون‌ زنش‌ از دیرکرد وی‌ نگران‌ شد و رفت‌ تا بنگرد که‌ چرا دیر کرده‌ است‌، ناگاه متوجه شد  که‌ ایوب‌ درحالی‌ به‌سوی‌ او می‌آید که‌ خدای‌ عزوجل‌ رنج‌ و درد و علت‌ همه‌ را از تن‌ وی ‌برطرف‌ ساخته‌ و او بر نیکوترین‌ صورت‌ خویش‌ است‌. پس‌ چون‌ زنش‌ او را دید ( نشناختش) و گفت‌: هان‌! خداوندأ به‌ تو برکت‌ دهد، آیا نبی‌ خدا این‌ رنجو رمبتلا ـ را دیده‌ای‌، سوگند به‌ خدای‌ توانا که‌ من‌ مردی‌ را مانند تو شبیه‌تر به‌ وی ‌ندیده‌ام‌، هنگامی‌ که‌ سالم‌ بود! ایوب‌ گفت‌: بدان‌ که‌ من‌ خود، همان‌ ایوب ‌هستم‌. ایوب‌ دو ظرف‌ داشت‌: ظرفی‌ برای‌ گندم‌ و ظرفی‌ برای‌ جو. پس ‌خداوندأ دو ابر را فرستاد، یکی‌ از آنها بر سر ظرف‌ گندم‌ آمد و در آن‌ طلا ریخت‌ و از آن‌ لبریزش‌ کرد و ابر دیگر در ظرف‌ جو طلا ریخت‌ و آن‌ را از طلا لبریز ساخت‌».

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: « وَمَنْ یسْتعْفِفْ یُعِفَّهُ الله وَمَنْ یَسْتَغْنِ یُغْنِهِ اللَّه، وَمَنْ یَتَصَبَّرْ یُصَبِّرْهُ اللَّه. وَمَا أُعْطِیَ أَحَدٌ عَطَاءً خَیْراً وَأَوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ» (مُتَّفَقٌ عَلَیْه) یعنی: (و کسی که سئوال نکند خداوند او را عفیف نگه می دارد، و کسی که خود را به صبر وادارد، خداوند به وی توفیق صبر می دهد، برای هیچکس بخشش و عطائی بهتر و وسیع تر از صبر داده نشده است.)

و پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «عَجَباً لأمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ لَهُ خَیْر، وَلَیْسَ ذَلِکَ لأِحَدٍ إِلاَّ للْمُؤْمِن: إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ فَکَانَ خَیْراً لَه، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَکَانَ خیْراً لَهُ » رواه مسلم.

(کار مسلمان انسان را به شگفتی و تعجب وا میدارد. زیرا همهء کارش برای او خیر است، و این امر برای هیچکس جز مسلمان ممکن نیست. اگر به وی فراخی و آسانی روی دهد شکر کند، برایش خیر است، و اگر به او سختی برسد هم صبر کند برایش خیر است.

و از خباب ابن الارت وارد شده است که: «شَکَوْنَا إِلَی رسولِ اللَّهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم وَهُو مُتَوسِّدٌ بُردةً لَهُ فی ظلِّ الْکَعْبةِ ، فَقُلْنَا: أَلا تَسْتَنْصرُ لَنَا أَلا تَدْعُو لَنَا؟ فَقال: قَد کَانَ مَنْ قَبْلکُمْ یؤْخَذُ الرَّجُلُ فیُحْفَرُ لَهُ فی الأَرْضِ فی جْعلُ فِیهَا، ثمَّ یُؤْتِی بالْمِنْشارِ فَیُوضَعُ علَی رَأْسِهِ فیُجعلُ نصْفَیْن، ویُمْشطُ بِأَمْشاطِ الْحدیدِ مَا دُونَ لَحْمِهِ وَعظْمِه، ما یَصُدُّهُ ذلکَ عَنْ دِینِه، واللَّه لیتِمنَّ اللَّهُ هَذا الأَمْر حتَّی یسِیر الرَّاکِبُ مِنْ صنْعاءَ إِلَی حَضْرمْوتَ لا یخافُ إِلاَّ الله والذِّئْبَ عَلَی غنَمِه، ولکِنَّکُمْ تَسْتَعْجِلُونَ » رواه البخاری.

وفی روایة : « وهُوَ مُتَوسِّدٌ بُرْدةً وقَدْ لقِینَا مِنَ الْمُشْرکِین شِدَّةً » .

یعنی: (به پیامبر صلی الله علیه وسلم شکایت کردم در حالیکه ایشان بردی (پتو) پوشیده و در سایهء خانهء کعبه بودند، گفتم: چرای برای ما طلب نصرت نمی کنید و چرا برای ما دعا نمی کنید؟ فرمودند: در گذشته مرد (مسلمان) گرفته شده و در گودالی که در زمین برای او حفر کرده بودند نهاده می شد، سپس اره بر سرش گذاشته شده و دو قسمت می شد، و سیخ های داغ شدهء آهنی را در زیر گوشت و استخوانش فرو می کردند، او و وجودش را با آن سیخ ها شانه می کردند. با آن همه او را از دینش باز نمی داشت. بخدا سوگند هر آینه خداوند این دین را به کمال خواهد رساند بنحوی که سواره از صنعاء به حضرموت برود و جز خدا و خطر گرگ بر گوسفندانش از چیزی نهراسد، ولی شما شتاب زده اید.

و در روایتی آمده که ایشان بردی (لباس خط خط) را پوشیده بودند و ما هم از مشرکین اذیت و سختی دیده بودیم.)

با اینحال بسیاری از مردم اگر اجابت دعایشان به تأخیر افتاد، جزع و فزع میکنند در حالیکه خداوند تواناست که فوراً دعای آنها را اجابت کند، ولی این یک نوع ابتلاء و امتحان برای بندگانش میباشد، چون حکمت الهی موجب شده تا بندگان خود را امتحان کند، و ممکن است اجابت بنده را بتأخیر انداخته تا صدق و راستی او را بداند، چون اگر صادق باشد بر شدائد و مصیبتها صبر کرده استوار میشود، و بجز خدا کس دیگری را نخواهد خواند، اگر هم کوهها بر سرش پایین آید، و یا زمین شکافته شده او را ببلعد، و این گونه اشخاص اعتماد و توکلشان بر خدا قوی و محکم است.

پس مطمئاً خداوند درخواست او را بدون جواب نمیگذارد و فرد دیگر در این امتحان به فتنه افتاده و فریفته میشود، ایمان او ضعیف شده، و شیطان اینکار را برایش زینت داده تا او را از دایره اسلام خارج نماید.

ومصداق آن ابتلا و امتحانی که برای بشریت است، خداوند میفرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ(2)وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ(3)  » (سورة العنکبوت.)

(آیا مردمان گمان برده اند همین که بگویند ایمان آورده ایم به حال خود رها میشوند و ایشان (با تکالیف و وظایف و رنجها و سختیهایی که باید در راه آئین آسمانی تحمل کرد) آزمایش نمیگردند؟ ما کسانی را که قبل از ایشان بوده اند (با انوع تکالیف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمایش کرده ایم، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند).

بنابراین باید صبر کرد تا خداوند متعال خواسته بنده دعاکارش را برآورده کند و باید متاکد باشید اگر از خداوند طلب کنید آنچه را براییتان خیر است در وقت مناسب برای شما برآورده خواهد کرد.

خوانندۀ محترم!

ابو اسحاق ابراهیم ابن ادهم رحمه الله  در مورد اینکه چرا دعا های ما مورد استجابت قرار نمیگیرد میفرماید : چون قلب ها بخاطر ده چیز مرده است:

1- الله  را می شناسیم  و لی از او اطاعت نمی کنیم .

2- پیامبر رامی شناسیم و لی از سنت او پیروی نمیکنیم  .

3- قرآن را شناختیم  ولی  به دستور های آن عمل نمی نمایم .

4- از نعمت های خداوند میخوریم  ولی از شکر آن بجای نمی اوریم .

5- جنت  را شناختیم و لی در جستجویش نیافتادیم.

6- دوزخ را شناختیم ولی  از آن نگریختیم.

7- شیطان را شناختیم ولی  با او مبارزه نکردیم.

8- مرگ را شناختیم ولی  برای آن آمادگی حاصل ننمودیم.

9- مردگانتان را بخاک سپردیم ولی  از آن عبرت نگرفتیم.

10- از خواب برخاستیم ولی در عیب های دیگران سرگرم شده وعیب های خود را نادیده گرفتیم.

امام ابن القیم رحمه الله میفرماید:

از عجیب ترین امور این است که او را بشناسی و دوستش نداشته باشی ، پیام منادیش را بشنوی و در اجابت نمودن تأخیر کنی ، ارزش سود معامله با وی را بدانی اما با دیگر معامله کنی ، شدت خشم او را بدانی اما خود را در معرض آن قرار دهی ، طعم درد وحشت نافرمانی اش را بچشی اما خواستار آرامش و فرمانبرداری اش نباشی، طعم فشار و سختی بر قلب را بهنگام غوطه ور شدن در غیر کلام وی و سخن از غیر او گفتن را بچشی اما مشتاق گشادگی سینه ات با یاد و مناجاتش نباشی، طعم عذاب را به هنگام تعلق قلبت به غیر از او را بچشی اما از آن بسوی نعمت روی آوردن به درگاهش نگریزی. و عجیب تر از همه این است که می دانی نیازمند او هستی اما با این و جود از او می گریزی و بسوی آنچه تو را از او دور می سازد رغبت می ورزی و روی می آوری.

از امیر  المومنین حضرت على كرم الله وجهه  پرسیدند  یا امیر المومنین  !  چرا دعا ما مسلمانان  مستجاب نمى گردد. حضرت على كرم (  و جهه )  دلایل آنرا در نقاط ذیل با زیبای خاصی چنین فرمولبندی وبیان فرمود:

1- الله  را  شناختید ، ولى  حق  اورا  ادا نكردید.

2- به پیغمبر صلى الله علیه وسلم  ایمان اوردید ، ولى  به دساتیر   آن عمل  نكردید.

3- آیات  قرآنى را تلاوت  نمودید ، ولى  به دستور هاى  آن عمل  نكردید.

4- در زبان گفتید   از آتش  مى ترسیم  ولى  كردار تان  موجب  ورود  به آتش  دوزخ  مى گردد.

5- درزبان گفتید  جنت را دوست دارم ،  ولى در عمل  از جنت   فاصله گرفتید.

6- از نعمت هاى  خدا مستفید  شدید ،  ولى شكر  آن را  بجا ء نیاورید.

7-  پروردگار با عظمت فرموده است : با شیطان عداوت و دشمنى كنید ،  شما در  زبان با شیطان دشمنى .

خویش  اعلام داشتید  ، ولى  در عمل  با او دوستى  نمودید.

8- عیب هاى مردم را دیدید ، ولى عیب هاى  خود را  نادیده  گرفتید ، اگر نیت  شما خالص باشد  وامر به معروف ونهى  از منكر كنید با یقین كامل   دعایتان  به استجابت  مى رسد. » 

 الهی درین دینا کوتاه فرصت مارا توان خدمت به  خلق الله و ادای رسالت دنیا و آخر اعطا فرما

الهی  توان  مارا قوت عبادت و خدمت به خلق الله اعطا فرما

الهم اجعل آخر کلامنا لااله الا الله.

الله تعالی اخرین کلام مارا  لا اله الا الله بګردان. آمین آمین آمین یا رب العالمین .پایان

 

نام رساله : دعا سلاح مؤمن است!

امین الدین «  سعـیـدی- سعیىد افغانی »

مدیر مرکز مطالعات ستراتــیــژیک افغان

ومسؤول مرکزفرهنگی د حق لاره جرمنی

Name of book:Duaa Salaah Moumen ast!

By: Aminuddin Saidi©

 Date:November 2016

Contact:Email:

  saidafghani@hotmail.com

  

بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نيز نظري براي اين مطلب ارسال نماييد:


کد امنیتی رفرش