بسم الله الرحمن الرحیم
سورۀ المعراج
سورۀ معارج در مکۀ مکرمه نازل شده ودارای چهل وچهارآیه ودو رکوع می باشد.
وجه تسمیه:
این سوره بدان سبب «معارج» نامیده شد که این فرمودۀ الله تعالی :« تَعرُجُ ٱلمَلَئِكَةُ وَٱلرُّوحُ إِلَيه» [المعارج: 4] در اولین آیات این سورۀ آمده است.
طوریکه متذکر شدیم،این سورۀ درمکۀ مکرمه نازل شده ومانند سورههاى مكّى، محور بحث آيات اين سوره، دربارۀ معاد، ترساندن و انذار مشركان و مخالفان است. حالات كافران در قيامت و صفات خاصی جنتیان و دوزخيان، بخش ديگرى از آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
تعداد آیات این سوره:
تعداد آیات این سوره به چهل وچهار آیه می رسد.
تعدادکلمات: آن دوصد وشانزده کلمه (بادرنظرداشت اختلافات علماء) وتعداد حروف این سورۀ به هزاروشصت ویک حرف می رسد. البته (بادرنظر داشت اختلاف علماء در این بابت).
موضوعات ومباحث مطرح شده در این سوره:
مهم ترين هدف این سوره يادآورى قيامت، عذاب الهى متوجه مشرکان و هشدار كافران می باشد.
ولی به صورت کل دراین سوره میتوان چهار بخش را بشرح ذیلا ملاحظه نمود:
بخش اول: در بخش اول این سورۀ از عذاب سريع اشخاصی بحث بعمل می اورد ، که آنان منکرین ببرخی از دساتیر رسول الله صلی الله علیه وسلم می باشند.بطور مثال گفت : اگر اين سخن حق است عذابى بر من نازل شود واین عذاب عملاً نازل شد.که توضیح آن در (آیات اولی وسوم این سورۀ ) به عمل خواهد آمد.
بخش دوم: دربخش دوم؛ تعداد کثیری از خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز، مورد بحث وبیان قرار خواهد گرفت، که این مبحث از: (آیه چهارم آغاز و الی آیه هجدهم ادامه خواهد یافت )
بخش سوم: در بخش سوم به تعریف برخی ازصفات انسانهاى نيك ، انسانها جنتی ودوزخی اشاره بعمل آمده است . (آيات نوزدهم تا سی وچهارم)
بخش چهارم: بخش چهارم این سوره موضعات هشدارهای است به مشرکین و منكران، همچنان یک بار دیگربه مبحث موضعات قیامت پرداخته، وآن را مورد برسی قرار می دهد وبدینترتیب سورۀ به پایان خود می رسد .
ترجمه وتفسیر
سورۀ معراج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشایندۀ ومهربان
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾
سائلی از عذاب واقعشوندۀ پرسيد. (۱)
«سَأَلَ سَآئِلُۢ»: درخواست کنندۀ بر خود و قومش در خواست کرد.
میخواهم خدمت خوانندگان به عرض برسانم : تا زمانیکه عذاب الهى نازل نشده، راه توبه و دفع عذاب با صدقه باز است، ولی عذابى الهی كه در حال نزول است، راه نجاتى از آن نيست.طوریکه پروردگار با عظمت می فرماید :« بِعَذابٍ واقِعٍ ... لَيْسَ لَهُ دافِعٌ »
شأن نزول نزول آیة 1:
1131- نسائی و ابن ابوحاتم از ابن عباس (رض) روایت کرده اند: نضر بن حارث گفت: خدایا! اگر این قرآن حق و از جانب تو فرستاده شده است، بر ما از آسمان سنگ ببار. در این وخت است که آیه:«سَأَلَ سَائِلٌ » نازل شد .« (این حدیث حسن است، نسائی در «تفسیر» 640 روایت کرده است. اسنادش به شرط بخاری است، در این اسناد منهال راستگوست و گاهی توهم می کند. حاکم 2 / 502 از کاکا اش از سعید بن جبیر روایت کرده و گفته است: این حدیث به شرط بخاری و مسلم صحیح است، اما روایت نکرده اند. ذهبی در «تلخیص» گفته: این به شرط بخاری است. و سیوطی در «در المنثور» 4 / 415 می گوید: این را فریابی، عبد بن حمید، ابن ابوحاتم و ابن مردویه هم از ابن عباس روایت کرده اند. در سورة انفال گذشت. «زاد المسیر» 1486 به تخریج محقق. )
(تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی ).
1132- ابن ابوحاتم از سدی روایت میکند: نضر بن حارث در مکه گفت: خدایا! اگر قرآن حق بوده و از جانب تو فرستاده شده است بر ما از آسمان سنگ ببار، همان جا خدای بزرگ ایۀ«سَأَلَ سَائِلٌ » را در بارۀ او نازل کرد. خدا درغزوه بدر بر او عذاب فرستاد.
لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾
اين عذاب مخصوص كافران است، و هيچكس نمي تواند آن را دفع كند. (۲)
شأن نزول آیة 2:
1133- ک: ابن منذر از حسن (رض) روایت کرده است: وقتی«سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ » نازل شد. گروهی از مردم گفتند: این عذاب بر که واقع خواهد شد؟ پس خدای متعال آیة «لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ » را نازل کرد.
(تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم تألیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول تألیف علامه جلال الدین سیوطی).
خواننده محترم!
در آیۀ مبارکه آمده است: اشخاصیکه کافر شدند اگر تمام آنچه روى زمین است و همانند آن را داشته باشند تا براى نجات خود از مجازات روز قیامت تادیه نمایند، از آنها پذیرفته نخواهد شد و به عذاب دردناکى مبتلا خواهند شد. طوریکه قرآن عظیم الشأن می فرماید : «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الأَرْضِ جَمیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ».(آیۀ 36 سورۀ مائده).
(بیقین کسانى که کافر شدند، اگر تمام آنچه روى زمین است و همانند آن، مال آنها باشد و همه آن را براى نجات از کیفر روز قیامت بدهند، از آنان پذیرفته نخواهد شد؛ و مجازات دردناکى خواهند داشت. )
مضمون ومحتوی این آیه در سوره هاى «زمر» آیۀ 47، سورۀ «رعد» آیۀ 18، وسورۀ«یونس»، آیۀ 54 نیز تذکر یافته است، منتها هر کدام با عناوینی خاصی بیان شده است: بطور مثال درسورۀ «زمر» مى فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِیْنَ ظَلَمُوا...»، و در سورۀ «رعد» مى فرماید: «وَ الَّذِیْنَ لَمْ یَسْتَجِیْبُوا لَهُ...»، و در سورۀ «یونس» مى فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْس ظَلَمَتْ...» که البته قابل ارجاع به معنی ومحتوای واحدی است که بصورت کل، نهایت تأکید در مسأله مجازاتهاى الهى را مى رساند، که این مجازات با هیچ سرمایه و قدرتى از سرمایه ها و قدرت ها جهان اورا از این مجازات نجات داده نمی تواند، یگانه چیزی که موجب وعامل نجات اش ازعذاب آخرت می شود همانا: ایمان و تقوا و جهاد و عمل صالح است.
«وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ» ( اگر ستمکاران تمام آنچه را روى زمین است مالک باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا کنند تا از عذاب شدید روز قیامت رهایى یابند و از سوى الله براى آنها امورى ظاهر مى شود که هرگز گمان نمى کردند». (سورۀ زمر/ 47)
پروردگار با عظمت ما در (آیۀ 37 ، سورۀ مائده ) در جد وجهد کافران درنجات از عذاب دردناک جهنم می فرماید: «يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ »(آنان مى خواهند از آتش دوزخ بيرون آيند در حالى كه از آن بيرون آمدنى نيستند و برايشان عذابى دائم و پايدار است.)
بلی عذاب کافران در جهنم ابدی بود ه وسزای اعمال خود را می بینند ، طوریکه می فرماید:« وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ » (و (در آن روز) براى آنان بدى آن چه (در دنيا) كسب كرده اند روشن خواهد شد.و آن عذابى كه به مسخره مى گرفتند آنان را فرا خواهد گرفت.)
ازفحوی آیات متبرکه فوق میتوان به چهار استنتاج درباره مشرکان وظالمان دست یافت:
اول: اینکه به وضاحت در یافتیم که شدت ووحشت عذاب الهی در آن روز، به قدرى زیاد وبا قوت است که اگر دوزخیان دو چندان تمام ثروت و اموال روى زمین را در اختیار داشته باشند، حاضر اند همه را تادیه نمایند، تا خود را ازاین عذاب دردناک وشدید نجات دهند ، ولی از این غافل اند ونمی فهمند که در آنجا معاملۀ صورت نمى گیرد.
دوم اینکه :انواعى از مجازات الهى که هرگز در فکر آنها خطور نمى کرد در برابر آنان ظاهر مى شود.
سوم اینکه : سیئات اعمالشان در برابر آنها حضور پیدا مى کند و تجسم مى یابد.
چهارم اینکه : آنچه را در مورد معاد شوخى مى پنداشتند به صورت واقعیت عینى در یافتند وآنرا به چشم سر ملاحظه نمودند، وبه واقعیت دریافتند که :تمام درهاى نجات، به روى آنها بسته مى شود.واقعاً روز قيامت، روز كشف و ظهور است و تمام اسرار آشكار مى شود.
مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿۳﴾
[این عذاب] از سوی الله ذي المعارج است . (۳)
«ذِي ٱلۡمَعَارِجِ»: صاحب آسمانها، جای بالا رفتن فرشتگان.
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿۴﴾
که فرشتگان و (نیز) روح در روزی که به اندازه پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند. (۴)
«تَعْرُجُ»: بالا می رود. صعود می کند.
«تَعۡرُجُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ»: فرشتگان از این مدارج بالا می روند.
«الرُّوحُ»: جبرئیل.
«یَوْمٍ»: مراد مدّت و زمان است. برخی آن را روز قیامت دانسته اند.
«خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ»:ذکر پنجاه هزار سالِ در این سورۀ ، ویا ذکر هزار سالِ در سورل سجده، همه این عدد درآیه ها برای تکثیر است.
«فِي يَوۡمٖ»: در روز قیامت.
فرشتگان مقرب الهی:
در مورد اینکه چرا در میان سایر فرشتگان صرف وصرف به نام جبرئیل اکتفاء شده است، این به خاطر اهمّیّت خاص آن ملائیکه می باشد که از مقام خاصی در میان سایر فرشتگان برخوردار می باشد.
بصورت کل فرشتگان مقرب در بار الهی عبارتند از:
اول: جبرئیل امین:
جبرئیل به دلیل واسط بودن بین الله تعالی ورسول الله صلی الله علیه وسلم جهت نزول قرآن عظیم الشأن لقب آمین را گرفته است.
طوریکه یادآور شدیم : جبرئیل امین مسئول وحی بوده است، وظیفه دارد تا ارتباط بین الله با پیامبران را برقرار نماید. ناگفته نباید گذاشت که از جبرئیل در قرآن عظیم الشأن به عنوان روح القدس نیز یاد شده است.
صفات جبريل:
خداوند جبریل را به صفتهای عظیم وبزرگی توصیف فرموده: و مى فرماید: «فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلۡخُنَّسِ ، ٱلۡجَوَارِ ٱلۡكُنَّسِ ، وَٱلَّيۡلِ إِذَا عَسۡعَسَ ، وَٱلصُّبۡحِ إِذَا تَنَفَّسَ ، إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ ، ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ ، مُّطَاعٖ ثَمَّ أَمِينٖ » (سورۀ التكویر: 15 – 21 ). «پس سوگند مى خورم به ستارگان باز گردنده. (ستارگانِ) سیارِ نهان شونده. و به شب چون بازگردد. و به صبح چون بد مد. بى گمان آن برخوانده فرستادۀ بزرگوار است. توانمند به نزد صاحبِ عرش، صاحب منزلت. فرمانبرداری شده در آنجا امین».
صفت أول: قدرت:
قرآن عظیم الشأن در(آیه 20 سورۀ التکویر) می فرماید«ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ ».
«توانمند به نزد صاحبِ عرش»،«ذِي ٱلۡعَرۡشِ» «صاحب عرش»، «ذِي قُوَّةٍ» «فرشتة توانمند». این صفت جبریل است.
صفت دوم: منزلت «مَكِينٖ» «نزد پروردگار صاحب عرش دارای منزلت و مكانت است».یعنی صاحب منزلت و مكانت نزد الله تعالی كه كسی غیر از او به چنین مقام و منزلتی نمىرسد.
صفت سوم: طاعت «مُطَاعٍ». «در بین فرشتگان فرمانروا (فرمانده) است». تمامی فرشتگان به أمر و فرمان خداوند از جبریل اطاعت مىكنند.
صفت چهارم: أمانت «أمين»:«در حمل قـرآن و تبلیغ آن به رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنچه به او أمر شود امین است».یعنی بر وحی أمین است، هیچ چیزی از آنرا كم و زیاد نمى كند بلكه آنرا همچنانكه خداوند نازل كرده مىرساند.
محمد صلی الله علیه وسلم جبریل را مشاهده نمود: قرآن عظیم الشأن در(آیه 22 سورۀ التکویر ) می فرماید :«وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ».«دوست و هم صحبت شما كه در میان شما بزرگ شده و او را شناخته و ستودهاید (رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ) دیوانه نیست و هرگز امكان دیوانگی برای او نیست».
چنانكه كفار مىگفتند: محمد صلی الله علیه وسلم دیوانه است.
«وَلَقَدۡ رَءَاهُ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡمُبِينِ» (سورۀالتكویر: 23). «به راستی (او) آن (فرشته) را در كرانه آشكارِ آسمان دید».
رسول الله صلی الله علیه وسلم دوبار جبرئیل را در أفق مشاهده كرد.
بار أول در بطحاء مكه (یكی از محلههای شهر مكه)، وقتی سر خود را بلند كرد او را در أبرهای آسمان دید كه ششصد بال دارد و هر بالی أفق را پوشانیده است.
بار دوم: طوریکه در آیات (13 و14 سورۀ النجم ) می فرماید :«وَلَقَدۡ رَءَاهُ نَزۡلَةً أُخۡرَىٰ ، عِندَ سِدۡرَةِ ٱلۡمُنتَهَىٰ».«و به راستی او را باری دیگر دیده بود. در نزدِ سدرة المنتهی(یعنی جبریل را) رسـول الله مشاهده كرد».(و آن در محلی است كه منتهی و آخر عروج به آسمان است و فرشتگان و أرواح شهداء و پرهیزكاران از آن بالاتر نروند).
رسول الله صلی الله علیه وسلم در شب معراج در آسمان چنانكه خداوند جبریل را آفریده او را دید.
دوم:میکائیل :
میکائیل، فرشته بخشش و شفقت، نگهبان سابق زمین که وظیفه آوردن باران و رعد را بر روی زمین بر عهده دارد.
سوم: اسرافیل:
اسرافيل: مسئول نفخ صور و يكي از حمل كنندگان عرش الهی است .
چهارم عزرائیل:
عزرائیل، فرشته مرگ، کسی که مسئولیتی بس خطیر و به ظاهر ترسناکی برعهده دارد و آن جداسازی روح انسان از بدن است. در قرآن عظیم الشأن هرگز از این نام برای ایشان استفاده نشده ولی به جای آن لقب ملک الموت را به ایشان اعطا فرموده است.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿۵﴾
پس صبر کن صبری جمیل [صبری که در کنارش جزع و ناخشنودی نباشد.] (۵)
«صَبۡرٗا جَمِيلًا»: در برابر رنج و آزار قومت تنها به خدا شکوه کن.
الله تعالی در آیات (5 الی 9 ) این سورۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم رابه صبر جمیل دعوت نموده ومی فرماید :« فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا «5» إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً «6» وَ نَراهُ قَرِيباً «7» يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ «8» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ «9» ( پس صبر كن صبرى نيكو. همانا آنان آن روز را دور مى بينند. و ما آن را نزديك مى بينيم. روزى كه آسمان همانند فلزّ گداخته شود. و كوهها مانند پشمِ حلّاجى شده گردد.)
در آیۀ مبارکه به رسول الله صلی الله علیه وسلم اطمینان داده می شود که: وقت آمدن عذاب بر آنان نزدیک است پس صبر کن که موعد انتقام دیر نیست. همچنین درس وعبرت دیگری که از فحوی این آیۀ مبارکه بو ضاحت معلوم میگردد اینست که : حتی پیامبران هم ضرورت به اطمینان وتوصیه به صبر وپایداری دارند.
إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿۶﴾
زیرا آنها آن (روز) را دور میبیند.(۶)
وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿۷﴾
و ما آن را نزدیک می بینیم (۷)
در آیۀ مبارکه پروردگار با عظمت می فرماید که: فرا رسیدن قیامت نزدیک است، وحکمت قرب قیامت این فهم را می رساند وبه انسان هشدار می دهد که برای کوچ کردن از این عالم به عالم آخرت توشه راه را بردارد و خود را آماده این کوچ کشی نماید، آنانیکه موضوع قیامت وروز حساب را بعید می شمارند واضح است که از این حکمت غافل هستند.
ناگفته نه ماند که همین غفلت باعث کافر شدن آنها می شود و آنها را دچار عذابهای الهی می سازند.
بناءً نباید انسان به دنیای زود گذ ر دل ببندد، و باید همیشه آماده کوچ کردن به جهان پایدار باشد در حدیثی از حضرت ابوهریرة (رض) روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: ای مردم ! مرگ را یاد کنید وبه یاد داشته باشید که لذت های دنیوی را ختم میکند.( جامعه الترمذی ، سنن ابن ماجه ، معارف الحدیث ).
همچنان در حدیثی دیگری ازعبد الله بن عمر روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است که تحفه مؤمن مرگ است ( شعب الایمان للبیهقی ، معرف الحدیث). همچنین ابن عمر رضی الله عنهما میفرماید:
عن ابنِ عمرَ رَضِي اللهُ عَنْهُما قالَ: أَخَذَ رسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمَنْكِبَيَّ فقالَ:كُنْ فِي الدُّنْيَا كَأَنَّكَ غَرِيبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِيلٍ!
وكانَ ابنُ عُمَر رَضِي اللهُ عَنْهُما يقولُ:إذا أمسيـْتَ فلا تَنْتَظِرِ الصَّباحَ، وإذا أَصْبَحْتَ فَلا تَنْتَظِرِ المساءَ، وخُذْ مِن صِحَّتِكَ لِمَرَضِكَ ، ومِنْ حياتِكَ لِمَوْتِكَ!
از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت شده که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم شانه مرا گرفت و فرمود: در دنیا چنان باش که گویا غریب، و یا راهگذ ری هستی. و عبدالله بن عمر همیشه میگفت: شبانگاهان، به انتظار بامداد منشین و بامدادان، به انتظار شب منشین، و از زمان تندرستی برای روزهای مریضیت و از زندگیت برای مرگت توشۀ بردار. (بخاری رحمه الله تعالی این حدیث را روایت کرد).
محدثین در شرح این حدیث می فرمایند:
در این حدیث دستور العمل بسیار پرارزشی وپراهمیتی است، زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم توصیه می فرماید که در زندگی دنیا دل به چیزی مبند، و چنان زندگی کن که گویی غریب هستی و در صدد رفتن به وطن اصلی خود ، و هستی یا اینکه گویا راه گذ ری هستی که برای رسیدن به وطن به سفر خود ادامه می دهی، وطن برای شخص با ایمان جهان اخروی است، زیرا این جهان که روزهای معدودی با تحمل دهها مسؤولیت در آن می گذرد، شاییسته دلبستگی نیست.
منظور این نیست که در دنیا دارای چیزی نباشی، زیرا اسلام همیشه تأکید می نماید که شخص مؤمن نیازهای خود را شخصآ مرتفع سازد، و زندگی آبرومندانه داشته، خانه و خانواده تشکیل دهد، دین خود را در اجتماع از خدمت به اجتماع اداء کند، همیشه در نیکوکاری و کارهای خیر پیش قدم باشد، و اینها همه لازمه اش این است که انسان دلبستگی به مال دنیا نداشته باشد، مال داشته باشد ولی دلبسته آن نباشد. فرق است میان کسی که مالی ندارد و کسی که مال دارد، اما به حدی دلبستگی به مال دارد که مال دادن و جان دادن را مثل هم می داند و کسی که مال دارد، اما آن را برای خیر و نیکوکاری و اجتماع می خواهد.
کسی که در دنیا خود را غریب ندانست و خود را ره گذر نشمرد، روزها پس از شبها و شبها پس از روزها را به بیهوده می گذراند و عمری را که هر لحظه آن از همه دنیا پرارزش تر است تاراج می نماید، و وظیفۀ را که در این جهان به او محول شده است با ندانم کاری و غفلت زدگی و هدردادن وقت انجام نمی دهد، و وقتی به خود می آید که داس اجل به طور بی رحمانه شاخه های عمر او را از هم قطع می نماید، آن وقت به جز حسرت و پشیمانی چیزی دیگری باقی نمی ماند، و آن وقت که انسان می داند لحظۀ از عمر چقدر ارزش دارد، اندازه حسرت و افسوس از تصور بیرون می شود.
چه بسیار مریضانی که چند لحظه قبل از مرگ به خود می آیند، در آن لحظات می خواهند با هرکه دشمنی کرده اند، آشتی کنند. هرچه از دست رفته، باز یابند و غفلت زدگی را کنار بگذارند و به کارهای خیر بپردازند، اما افسوس وصد افسوس که آن لحظات دیگر برایش فایده نمی رساند.
يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ ﴿۸﴾
روزى كه آسمان مانند مس گداخته شود(۸)
«ٱلسَّمَآءُ كَٱلۡمُهۡلِ»: آسمان مانند فلز گداخته یا ذوب روغن زیتون.
قرآن عظیم الشان برخی از وقایع روز قیامت که مردم را سخت به وحشت می اندازد وروح وجان انسان را تسخیر میدارد ، چنین به بیان گرفته است :
یکی از آن رویدادها ووقایع ، نابودی هولناک کامل جهان هستی است، که شامل حال زمین، کوهها، آسمان، ستارگان، آفتاب ومهتاب را در بر می گیرد.
الله متعال، بیان می فرماید که زمین به لرزه می افتد و کوبیده می شود، کوهها حرکت می کنند و در آسمان پراکنده می شوند، دریاها شکافته می شوند و آتش می گیرند، آسمان شکافته شده و درهم می پیچد، آفتاب تاریک می شود و از بین می رود، ماه تابان خاموش می گردد، ستارگان تیره می شوند و فرو می ریزند.
جمع شدن زمین ودرهم پیچیدن آسمان:
الله متعال در روز رستاخیز، زمین را در مشت خود گرفته و آسمانها را با دست راست درهم می پیچد، همان گونه که می فرماید:«وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦ وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ»(سورۀالزمر: 67).«آنان آن گونه که شایسته است، الله را نشناخته اند. در روز رستاخیز، سراسر زمین یکباره در مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده می شود. الله پاک و منزّه از شرک آنان است».
الله متعال، چگونگی درهم پیچیدن آسمان را، این گونه بیان می فرماید:«يَوۡمَ نَطۡوِي ٱلسَّمَآءَ كَطَيِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡكُتُبِۚ كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ» (سورۀالأنبیاء: 104).«روزی که ما آسمان را درهم می پیچیم، به همان صورت که طومار نامه ها در هم پیچیده می شود. همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم، آفرینش را دوباره باز می گردانیم. این وعدهای است که ما میدهیم و بیگمان آن را به انجام میرسانیم».
مفسیر کبیر جهان اسلام ابن کثیر می فرماید: ابن عباس و علی بن ابی طلحهِ، سجل را به صحیفه تفسیر کرده اند و مجاهد، قتادۀ و چند نفر دیگر، بدان تصریح نمودهاند. در میان مفسران، ابن جریر نیز همین دیدگاه را انتخاب کرده است، چون چنین تفسیری، از نظر زبانشناسی معروف است، بنابراین، مفهوم آیه چنین است: الله در روز رستاخیز، آسمان را مانند کتابی در هم می پیچد.
درهمین مفهوم، گفتارهایی از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل شده است. از ابوهریره (رض) روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:«يَقْبِضُ الله الْأَرْضَ وَيَطْوِي السَّمَوَاتِ بِيَمِينِهِ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا الْمَلِكُ أَيْنَ مُلُوكُ الْأَرْضِ».«الله متعال در روز رستاخیز، زمین را در دست می گیرد و آسمانها را با دست راست در هم می پیچد.سپس می فرماید: من پادشاه هستم، پادشاهان دروغین زمین کجا رفته اند؟».
(مشكاة المصابیح (3/53) شماره (5522).
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿۹﴾
و کوهها مانند پشم رنگين متلاشي خواهد بود. (۹)
«الْعِهْنِ»: پشم رنگین.
«ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ»: کوهها مانند پشم رنگارنگ.
زمانیکه کوهها درهم کوبیده شوند و در هوا منفجر و پراکنده گردند، شبیه پشم زده می شوند زیرا کوهها در رنگهای مختلفیاند پس چون به هوا پراکنده شوند به پشم زده شباهت دارند.
قرآن عظیم الشأن در(آیات 13 ـ 16 سورۀ الحاقة) وضعیت متلاشی شدن کوه ها را به بیان وتعریف می گیرد، وهمچنان اینکه این زمینِ ثابت و پابرجا و کوههای استوارکه در روز قیامت و هنگام دمیدن در صور، یکباره در هم کوبیده و متلاشی می گردند.چنین می فرماید:«فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ، وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةٗ وَٰحِدَةٗ، فَيَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ، وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِيَ يَوۡمَئِذٖ وَاهِيَةٞ» «در آن هنگام، که در صور دمیده شود و زمین و کوهها از جا برداشته شوند و یک باره در هم کوبیده شوند.در آن هنگام، رویداد (رستاخیز) رخ می دهد و آسمان شکافته می شود و در آن روز، سست و نا استوار می گردد».
وباز می فرماید:«كَلَّآۖ إِذَا دُكَّتِ ٱلۡأَرۡضُ دَكّٗا دَكّٗا» (سورۀ الفجر: 21).«هرگزا هرگز! زمانی که زمین سخت درهم کوبیده شود و صاف و مسطّح گردد».
در آن هنگام این کوههای سخت، به ریگهای نرم تبدیل میشوند.
الله تعالی می فرماید:«يَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ وَكَانَتِ ٱلۡجِبَالُ كَثِيبٗا مَّهِيلًا» (سورۀالمزمل: 14).«در روزی که زمین و کوهها سخت به لرزه درآیند و کوه ها به تودههای پراکندۀ ریگ روان تبدیل شوند».
همچنان در مورد تبدیل شدن کوه ها مانند پشم رنگین بازهم می فرماید :«وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ» (سورۀ المعارج: 9). (و کوهها مانند پشم رنگين متلاشي خواهد بود.) وباز می فرماید :«وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ» (سورۀ القارعة: 5).«و کوهها به سان پشمِ رنگینِ حلاّجی شده می شوند».
سپس الله متعال این کوهها را از جا می کند و زمین را هموار می گرداند، طوریکه هیچ نشیب و فرازی در آن دیده نمیشود.
قرآن عظیم الشأن از نابودی کوهها، گاهی به سیر«روان شدن» و گاهی به نسف «پراکندن» تعبیر کرده است:«وَسُيِّرَتِ ٱلۡجِبَالُ فَكَانَتۡ سَرَابًا » (سورۀ النبأ: 20).«و کوهها روان می شوند و سراب می گردند».«وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ نُسِفَتۡ» (سورۀالمرسلات: 10).«و هنگامی که کوهها پراکنده می گردند».«وَإِذَا ٱلۡجِبَالُ سُيِّرَتۡ» (سورۀالتکویر: 3).«و هنگامی که کوهها رانده می شوند».
سپس وضعیت زمین را پس از حرکت و پراکندگی کوهها، این گونه بیان می دارد :«وَيَوۡمَ نُسَيِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا» (سورۀالکهف: 47). «روزی ما (نظام جهان هستی را به عنوان مقدّمۀ برای نظام نوین، درهم می ریزیم و از جمله) کوهها را به حرکت در می آوریم و (همه موانع سطح زمین را از میان برمی داریم به گونۀ که) زمین را (هموار و همهچیز را در آن) نمایان میبینی و همگان را (برای حساب و کتاب) گرد می آوریم و کسی از ایشان را فرو نمی گذاریم».
ومی فرماید :«وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا، فَيَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا، لَّا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا» (سورۀ طه: 105-107).«(از تو دربارۀ کوهها می پرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا می کند و (در هوا) پراکنده می کند. سپس زمین را مانند زمینی صاف و هموار رها می سازد (زمینی که) در آن هیچ گونه نشیب و فرازی نمیبینی».
وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿۱۰﴾
وهیچ دوستی صمیمی از (حال) دوست دیگر نمی پرسد. (۱۰)
«حَمِيمٌ»: خویشاوند مشفق، از شدت ترس.
حمیم به معنای دوست مخلص وصمیمی است، در اینجا از شدت قیامت بحث به میان آمده است که در آن روز هیچ دوستی از دوست دیگر نمی پرسد ، چه برسد که یکی به دیگری کمک بعمل ارد ، سپس این را بیان میکند که عدم سؤال ، از آن جهت نیست که دوست در پیش او نمی باشد ، بلکه قدرت الهی همه را رویا روی یکدیگر قرار می دهد، وهر شخصیی در عالم «نفسی نفسی » قرار گرفته است که نمی تواند به راحتی ومشقت دیگری توجه داشته باشد.
(تفصیل موضوع را می توان درتفسیر معارف القرآن مؤلف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی در سوره المعارج ) به تفصیل مطالعه فرماید.
خوانندۀ محترم !
برخی ازصحنه های احوال کافران، هنگام بیرون آمدن از قبرها، واینکه در وضع نا امیدی
وافسوس قرار دارند ، این وضع را قرآن عظیم الشأن چنین بیان فرموده است :«يَوۡمَ يَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ سِرَاعٗا كَأَنَّهُمۡ إِلَىٰ نُصُبٖ يُوفِضُونَ، خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۚ ذَٰلِكَ ٱلۡيَوۡمُ ٱلَّذِي كَانُواْ يُوعَدُونَ»(سورۀ المعارج: 43-44).«روزی که شتابان از قبرها بیرون شوند، گویی که به سوی بت هایشان می شتابند! در حالی که چشمان شان (از ترس) به زیر افتاده است و خواری ایشان را فرو گرفته است. این همان روزی است که بدیشان وعده داده می شد».
خود مشرکان، بطور عاجزانه به سختی و دشواری جایگاه خود که در آن روز که بدان مبتلا اند اعترف می نمایند :«يَقُولُ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَسِرٞ» (امروز روز بسیار سختی است)(سورۀ قمر، آیۀ: 8 ).
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿۱۱﴾
آنان را به ايشان نشان مى دهند ، گناهکار آرزو می کند که فرزندان خود را فديه (برای نجات) از عذاب آن روز قرار دهد. (۱۱)
«يُبَصَّرُونَهُمۡ»: خویشاوندان یکدیگر را می شناسند.
مجرم درروز قيامت دارای سه آرزو می باشد :
اولین ارزوی اش اینست که : می خواهد با خاك يكسان شود. «لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» (آیۀ 42 سوره نساء).
دوهمین ارزوی اش اینست که: از اعمالش دور شود. «أَمَداً بَعِيداً» (آیۀ 30 ،آل عمران )
سومین آرزوی اش اینست که: با تادیه فديه دادن از این تکالیف نجات یابد،به اصطلاح عوام الناس کور خوانده. «يوم يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ...» (در آن روز مجرم دوست دارد فرزندان خود را براى دفع عذاب فديه دهد و فداى خود كند.).
مجرم براى فديه دادن و نجات يافتن از عذاب دشوار وغیر باور کردنی ، شخص يا گروهى را انتخاب نمى كند، بلكه مى گويد:همه را بگيريد و فقط مرا آزاد كنيد؛ برایش فرق نمی کند میگوید :فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين وهمه دار وندار که دارم آنرا بگیرید وفقط مرا از این مصیبت نجات دهید.
به تأسف باید گفت طوریکه ملاحظه می فرماید؛ برای کفار در آن روز دیگرعاطفه فرزندى هم مهم نیست، دیگر او ، آن غیرت همسری را بسر ندارد ، محبّت برادرى و حمايت فاميلى و آشنايى مردمى بدرد اش نمی خورد وهمه را فدا منافع ومصالح شخصی خویش می سازد ، مجرمین حاضر می شوند که در آن روز، بمنظور نجات خود از عذاب دوزخ، به قيمت نابودى همه مى شود ، ولی دریغا که همه این چیز ها ،هیچ سودی به حالش نمی رساند.
او فراموش کرده بود که باید خود را نباید در دنيا به خاطر رفاه همسر و فرزندان اش و جلب رضايت دوستان و خويشاوندانش ، دوزخی می ساخت ، ومتوجه اخرت خویش هم می شد.فراموش کرده بود که در آن روز هيچ يك از آنها به داد وفریاد انسان نمى رسند وتوان آنرا ندارند که انسان از عذاب دردناک جهنم نجات دهند.
وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿۱۲﴾
همچنین همسر و برادرش را. (۱۲)
وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ ﴿۱۳﴾
و قبیلۀ خود را که هميشه از او حمايت ميـكردند. (۱۳)
«فَصِيلَتِهِ»: عشیره نزدیکش را.
«تُٔۡوِيهِ»: در نسب یا روز سختی او را به خود پیوست می کردند.
وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنْجِيهِ ﴿۱۴﴾
ونیز همه کسانی را که درروی زمین است (فدا کند) تا (این کار) او را نجات دهد. (۱۴)
كَلَّا إِنَّهَا لَظَى ﴿۱۵﴾
این چنین نیست ، دوزخ آتش سوزان و سراپا شعله است. (۱۵)
«إِنَّهَا لَظَىٰ»: جهنم یا درک دوم دوزخ شعله ور است.
نَزَّاعَةً لِلشَّوَى ﴿۱۶﴾
که پوست بدن را به شدت جدا می کند.(۱۶)
«نَزَّاعَةٗ لِّلشَّوَىٰ» : دست و پا یا پوست سر مجرم را می کَند.
خوانندۀ محترم!
قرآن عظیم الشأن در وصف آتش جهنم می فرماید: « إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً» (سورۀ فرقان، آیۀ 12 ) (چون (دوزخ) از فاصلۀ دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى شنوند. ).
« تَغَیُّظاً»: بمعنی چیغ ، .فریاد آشکار یا هم چیغ وفغان آمده است .
آتش جهنم دارایی شرار های بزرگی است : طوریکه می فرماید :«انْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ»( آیات 30 الی 32 سورۀ مرسلات ) (روید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که از سه جانب (شما را) احاطه کند، نه بر سر شما سایه خواهد افکند و نه از شرار آتش هیچ نجاتتان خواهد داد، آن آتش هر شراری بیفکند شعلۀ مانند قصری است.).
خصوصیت آتش دوخ مستمر وغیر منقطع می باشد؛ طوریکه می فرماید:« سَأُصْلِيهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ» (آیات 26 الی 28 سورۀ مدثر) (اما) به زودی او را وارد دوزخ ميـكنيم. و تو نميـداني دوزخ چيست؟ (آتشی است كه) نه چيزی را باقی ميـگذارد و نه چيزی را رها ميـسازد!) واقعاً هم شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند.
نباید فراموش کرد که آتش دنیا فقط بدن را می سوزاند،ولی آتش آخرت روح و دل را هم می سوزاند.
آتش جهنّم، سوزاننده درون جسم انسان است:« نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (آیات 7و8 سورۀ الهمزه ) (آتش برافروخته الهی است. آتشی كه از دلها سرمي زند! )
قرآن عظیم الشأن در این باره می فرماید:
« إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها ...» (آیۀ 29 ، سورۀ کهف ) ( ... ما برای ظالمین آتشی را آماده كرده ايم كه سرا پرده اش آنها را از هر سو احاطه كرده است...».
صدای این آتش بی نهایت مهیب وترس ناک است طوریکه می فرماید: «... وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً »(آیات 11 و12 سوره فرقان ) (... و ما براي کسا نیکه قيامت را انكار كند آتش سوزانی مهيا كرده ايم. هنگامی كه اين آتش آنها را از دور مي بيند صدای وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است ميشنوند.)
«رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ ...» (آیۀ 192، سورۀ آل عمران )(پروردگارا، هر كه را تو (به خاطر اعمالش) به آتش افكنی، او را خوار و رسوا ساخته ای... » «... فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فِيها ذلِكَ الْخِزْيُ الْعَظِيمُ »(آیه 63 سورۀ توبه) (... براي او آتش دوزخ است كه جاودانه در آن ميـماند، اين يك رسوائی بزرگ است! ).
« تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ » (آیه 104 سورۀ مؤ منون ) (شعله هاي سوزان آتش همچون شمشير به صورتهاشان نواخته مي شود و در دوزخ چهرۀ در هم كشيده دارند.).
تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿۱۷﴾
هر كه را به حق پشت كرده واز دعوت حق روى گردانده مى طلبد (۱۷)
وَجَمَعَ فَأَوْعَى ﴿۱۸﴾
و آن را كه ثروت جمع كرده و به ذخيره سازى و انباشتن پرداخته، مى خواند (۱۸)
«فَأَوۡعَىٰٓ»: مال خود را از حرص و آز در ظرفی ذخیره کرد.
إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿۱۹﴾
واقعاً که انسان بی تاب و بی صبر (و حريص) آفریده شده است. (۱۹)
«هَلُوعًا»: ناشکیبا و حریص.
هنگامى كه بدى به او رسد بسيار جزع و بيتابى مى كند،«اذا مسه الشر جزوعا» و هنگامى كه خوبى به او رسد از ديگران دريغ مى دارد،«و اذا مسه الخير منوعا».
تعداد کثیری از مفسرین «هلوع » را به معنى حريص وتعداد هم آنرا به معنى «كم طاقت » تفسير كرده اند، بنابر تفسير اول در اينجا به سه نكته منفى اخلاقى در وجود اينگونه انسانها اشاره شده : «(حرص » و «جزع » و «بخل » و بنابر تفسير دوم به دو نكته « جزع » و «بخل » زيرا آيه دوم و سوم تفسيرى است براى معنى «هلوع ».
اين احتمال نيز وجود دارد كه هر دو معنى در اين کلمه جمع باشد، چرا كه اين دو وصف لازم و ملزوم يكد يگرند، انسانها حريص غالبا بخيلند، ودر برابر حوادث سوء كم تحمل ، و عكس آن نيز صادق است .
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿۲۰﴾
چون آسیبی به او رسد، بی تاب است. (۲۰)
«جَزُوعٗا»: بسیار نومید می شود.
یعنی بی صبری وکم همتی او تا حدی است که وقتی مشقت ومصیبتی به او برسد، صبر پیشه نمی کند ، ووقتی راحت وآرامشی به او دست می دهد وبه ثروت ومالی نایل آید ، در آن بخل می ورزد،در اینجا هدف از بی صبری وجزع ، آن است که از حد شرع خارج باشد وهم چنین هدف از بخل آن است که در ادای فرایض وواجبات کوتاهی نماید.
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ﴿۲۱﴾
و چون خيرى بدو رسد سخت بخيل و نابخشنده است.(۲۱)
إِلَّا الْمُصَلِّينَ ﴿۲۲﴾
مگر نمازگزاران. (۲۲)
نمازگزارانى كه نمازهاى خود را تداوم مى بخشند،«الذين هم على صلاتهم دائمون ».
اولین خصوصیت وفائدۀ نماز درکسب زیبای آن است زیرا بدینوسیله ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال تأمين مى شود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى دهند.
نماز ماشین و محرک اصلی اعمال عبادی در دین مقدس اسلام بشمار می اید. مسلمانیکه به نماز اهمیت قایل باشد، با تمام قوت وصلابت گفته میتوانیم که او با سایر عبادات هم اهمیت قایل بوده وبه ادای آن ارج واحترام خاصی قایل است.
ولی مسلمانیکه نماز برایش بی اهیمت باشد، باید در مورد این انسان حکم کرد که همچو انسانها سایر عبادت را نه تنها انجام نمی دهد و یا هم اگر انجام هم میدهد، آنرا به نیت صحیح بجـاء نیاورده و فایدۀ چندان از آن بدست نمی آورد.
نماز از جمله عباداتی است که قرآن عظیم الشان بر آن تأکید بیشتر نموده ، بنابر مهم بودن این عبادات است که کلمۀ نماز ومشتقات آن بیشتر از ( 98 ) بار در قرآنعظیم الشان تذکر یافته است.
نماز روح شخصی مسلمان را به مبدا هستی بخش مرتبط و متصل می کند و با این ارتباط روح و جان انسان را زنده،با نشاط و آرام نگاه داشته، و او را برای انجام سایر وظایفورسالتهای فردی و اجتماعی آماده می سازد.
خواندن وبجا آوردن نماز برای یک مسلمان علاوه بر آنکه انجام یک دستور و یک وجیـبـﮥ الهی بشمار میرود،خود مانع از انجام بسیاری از اعمال زشت، ناپسند ومانع پیوستن انسان به سایر گناهان میگردد.
یکی از فواید با عظمت نماز اینست که انسان را از فحشاء ومنکرات نگاه میدارد:«ان الصلاه تـنهی عن الفحشاء و المنکر «.
دومین فایدۀ نماز را میتوان در بعـد سیاسی آن مورد بررسی قرار داد. نماز مسلمانان سراسر جهان را درهر روز پنج بار به سوی قـبـلۀ واحدی،متحد میسازد، وبه آنان شکوه وعظمت می بخشد.
نماز به انسان نیروی عظیمی برای تحمل غم ها و مصائب بخشیده وهمین نماز است که بسیاری از امراض صعب العلاج روانی را مداوا بخشیده و انسان را به آینده امیدوار ساخته، قدرت ایستادگی ومقاومت او را در برابر حوادث بزرگ زندگی بالا می برد.
انسان مسلمان در نماز با تمام اعضای بـدن وحواس خود متوجه الله تعالی میشود و از همه اشتغالات و مشكلات دنیوی روی برمیگرداند و بههیچ چیزی بغیرازپروردگار با عظمت و آیات قرآن كه در نماز بر زبان می آورد، فكر نمیكند. همینرویگردانی كامل از مشكلات زندگی و نه اندیشیدن به آنها، در اثنای نماز، باعث ایجادآرامش روان و آسودگی عقل در انسان نیز می شود.
این حالت آرامسازی و آرامش روانی از بر پا کردن نماز، از نظر روانی چنانچه گفته آمدیم، تأثیر بسزایی در كاهش شدت تشنجات عصبی ناشی از فشار زندگی روزانه و پایین آوردن حالت اضطرابی كه برخی از مردم خاصتاً درین عصر پُر تلاطم، تشویش و هیجان دچار آن هستند، دارد.
در حدیث پیامبر اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم آمده است كه:
«اذا حَزَبَهُ امر فَزِعَ الی الصلاة» ( رسول الله صلی الله علیه و سلم چون از کاری در فشار قرار می گرفـتـند، به سوی نماز پناه می بردند.). و در زیادتری ازمواردزندگی پیامبر اسلام دیده شده است هرگاه امری بر رسول خدا سخت میآمد به نماز میایستادوبه نماز پناه میـبرد، وبه حضرت بلال هدایت میفرمود: « ارحنا بها یا بلال » ( ای بلال، ما را با نماز راحت کن ) (منظور این بود که اقامة نماز را بر پا دارد).
بنابـراین میبینیم که راحتی پیامبربزرگوار اسلام محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم درادای نماز بود، و از نماز خواندن حظ و لذت میبرد.
الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿۲۳﴾
آنانی که همواره بر نمازشان مداوم و پایدارند(۲۳)
نماز، محكم ترين رشته الفت بين بندگان و پروردگار با عظمت است و واى بر آنعده انسانهای که از پیوند با صفاى الهى جدا باشد و حيات و زندگيش از نور اين عبادت ، بى بهره بماند .
نماز، واقعيتى است كه الله مهربان عشق و محبت از انسان خواسته و نورانى ترين عمل در شبستان حيات بشر است .
نماز، ريسمان اتصالى است كه همه هستى و موجوديت انسان را، به ملكوت پيوند داده و مانند اين منبع فيض، برنامۀ بهتر براى ايجاد ارتباط بين بشر و حق مطلق نمى توان يافت .
نماز، برتر از همه عبادات، منعكس كننده تمام واقعيتها، منبع بركات و كليد گشاينده مشكلات و شستشو دهنده خطرات از قلب و نور و روح عارفان و خالصان است .
نماز ، مايه قرب الهى است كه بدون آن جلب فيض خاص از پيشگاه با عزت ربوبى براى هيچ كس امكان ندارد .
نماز، حقيقتى است كه كيمياى حيات بدون آن بى سود است بى خبران از نماز بى خردان اند و محرومان از اين مقام اسير دست شيطان اند ، ثروتمندان بى نماز ، تهي دست اند و فقيران با نماز ثروتمندان بزم وجود اند .
نماز، پلان ونقشه (رهبرد ) است كه انجام آن وسيله قرب به داور و نسبت به عبادات ديگر هم چون جوهر و در دنيا و آخرت ناصر و ياور و بر تمام خوبى ها مصدر و واجب بر جمله افراد بشر است .
وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿۲۴﴾
و آنانیکه در اموالشان حقی معین و معلوم است. (۲۴)
در این آیۀ مبارکه بر مکلفیت های انسان مسلمان در امور عبادت هایمالی، مانند زکات مال وسایر مساعدت های مالی که بر ذمه انسان لازم می گردد می باشد از جمله صدقه، نذر ویا سایر کمک های مادی به فقرا ومحتاجین.
خوانندۀ محترم !
حکم زکات در آیاتمتعددی از قرآن عظیم الشان بیان گردیده و مسلمان پس از ایمان به الله ، دو عمل بسیار مهم و بزرگ را در پیشروی خود دارد که آنرا باید انجام دهد. این دو عمل بسیار بزرگ و مهم «نماز» و «زكات» است.
«زكات» به این معنى است كه انسان اضافه بر نیاز، از ثروت و مالى كه اختیار دارد، به اشخاص نیازمند ومحتاج ببخشد.
انجام چنین عمل مهمى باعث رشد او و صعودش به سوى كمال مى شود.
زکات در لغت به معنی نموّ و رشد و زیاد شدن است و به معنی مدح و ستایش نیز آمده است.
وزکات دراصطلاح شرع عبارت است از: اندازه مخصوص از مال مخصوص برای اشخاص مخصوص با شرائط مخصوص.
پرداخت زکات مال موجب برکت آن شده و پاکیزه گی مال میگردد. «و ما آتیتم من زکاة تریدون وجه الله فاولئک هم المفلحون» (سوره روم/۳۰) ( و آنچه را از زکات می دهید و قصد تان رضای الله است موجب فزونی مال شما می شود.)
در حکمت وفلسفه زکات علماء می فرمایند که اساساً زکات برای جبران کمبودهای افراد جامعه و پرکردن شکاف های عمیق طبقاتی و ایجاد رفاه و آسایش هر چه بیشتر برای همگان و زدودن فقر و بیکاری تشریع گردیده است و معتبرترین ضامن حفظ آزادی و استقلال و ثبات سیاسی و اقتصادی ملت مسلمان است.
هرگاه مسلمانی احکام الهی را مراعات نموده زکات اموال حلال وپاک خود را بدهد اینجاست که او از محبت افراطی به مال به محبت دیگری انتقال میکند که آن محبت الله است. این مؤمن ثابت میکند که برای رضایت الله جل جلاله از مال خود گذشته آنرا در راه الله جل جلاله مصرف نموده است، پس چگونه رو به مال حرام نماید.
زکات، ایمان مؤمن را قویتر میسازد، زیرا در بسیاری از حالات انسانهای ریا کار میتوانند که صد ها رکعت نماز ریایی بخوانند ولی برعکس آن مصرف پول در راه الله جل جلاله نشان میدهد که او واقعآ محبت با پروردگار خویش داشته و از لذیذ ترین چیز در زندگی خویش برای رضایت وی صرف نظر نموده است.
بنابراین زکات انسان را به امور ذیل میکشاند:
الف : تقویت ایمان با مصرف نمودن اموال در راه الله جل جلاله
ب : دوری از بخل
ج : محبت با فقراء
د : دوری از کسب اموال حرام.
نقش زکات در ساختار جامعه انسانی :
فرق میان جامعۀ انسانی وسرزمین حیوانات (جنگل) در یک نقطۀ اساسی نهفته است، که انسان برای دیگران و حیوان برای خود زندگی میکند.
هرگاه در جامعۀ انسانی هر کسی بخاطر منفعت شخصی خود سعی و تلاش ورزیده و به بی توجهی به دیگران مشغول گردد، شخصیت انسانی خویش را از دست میدهد، دین مقدس اسلام برای ساختار جامعۀاسلامی زکات را فرض نموده است، تا انسان برای خیراندیشی دیگران از اموال حلال و پاک خویش مصرف نماید، ومقداری از پول خود را برای سایر کسانی که از نعمت مال محروم اند مصرف نماید.
لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵﴾
برای گدا و محروم(۲۵)
«وَٱلۡمَحۡرُومِ»: محروم از عطا و بخشش که سؤال نمی کند.
وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿۲۶﴾
و آنانی که به روز جزا (قیامت) یقین کامل دارند. (۲۶)
معنای ایمان به روز آخرت همانا باور عمیق به اینکه خداوند مردم را ازقبور برمی انگیزد و سپس به حسابشان رسیدگی می نماید و سزای اعمالشان را می دهد، تا اینکه بهشتیان در منزلشان در بهشت و دوزخیان در جایگاهشان در دوزخ قرار می گیرند.
ایمان به روز آخرت یکی از ارکان ایمان است. ایمان جز با ایمان به روز آخرت صحیح نمی شود. خداوند فرموده است: «وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ» (سورۀ بقره: آیه 177) (بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به الله و روز قیامت ایمان آورده باشد).
وَالَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذَابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ﴿۲۷﴾
و آنانی که از عذاب پروردگارشان بیمناک اند.(۲۷)
«مُّشۡفِقُونَ»: از کبریایی او تعالی ترسان اند.
قبل از همه باید گفت خوف وترس همیشگی وبه اصطلاح در همۀ موارد ویا همه جا مذموم ومضر می باشد .
بر اساس حکم آياتی قرآنی واحادیث نبوی ، ترس از الله ، ترس از قیامت ، ترس از محکمه عدل الهی و بررسی اعمال انسان در روز جزا ، ترس از عذاب الهی از جلمه ترس وخوف های معقول ومفید می باشد .
در قرآن عظیم الشأن دهها آيه در بيش از ۲۰ سورۀ از كلام الهی به مسئله خوف از خداوند اشاره دارد كه روشن ترين و واضح ترين پيام آن مطلوبيت و شايستگی خوف از پروردگار است. ( مراجعه شود به ( آیه 28 سوره فاطر ) « إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»(ازبندگان الله تنها علما اند كه از او مى ترسند ) بناءً گفته می توانیم که :دانشمندان بى تقوا، تا هنوز به علم واقعى نرسيده اند. در این شک نیست که اهل عبادت بسيار است، ولی تنها عالمان به مقام خشيت مى رسند.
ترس و خوف از«مقام الهی»در قرآن عظیم الشأن تاکید ومورد ترغیب قرار گرفته است. طوریکه الله متعال در (آيه 46 سوره رحمن) می فرماید «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ » .«و برای آن كسی كه از مقام پروردگارش بهراسند، دو باغ بهشت است»
ترس از قيامت و بررسی اعمال هم به نوعی با اعمال و رفتار انسان مرتبط است يعنی آن حوادث در قيامت به واقع شايسته اضطراب اند و چنين حالتی به جهت عدم اطمينان نسبت به صحت و قبولی اعمال در گذشته و آينده به وجود می آيد البته بيم و اضطراب از قيامت برای افراد صالح، تنها در اين دنيا است و آنان در جهان ديگر اضطرابی ندارند.
«لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ »(آيه 103 سوره انبياء) (بزرگترين وحشت (آن روز) آنان را غمگين (و مضطرب) نمى سازد و فرشتگان به ملاقات (و استقبال) آنان مى روند (و مى گويند:) اين روزى است، كه به شما وعده داده شده بود.
ترس وخوف از عذاب الهی درآیات (15 الی 17 ) در سوره معارج به تفصیل بیان شده ودر در زمینه به انسان هشدار داده شده است.
إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ ﴿۲۸﴾
چون از عذاب پروردگارشان در امان نیست. (۲۸)
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۲۹﴾
وکسانی که شرمگاه ها یشان را (ازبيعفتي) محافظت می کنند.(۲۹)
قرآن عظیم الشأن طی فورمول ونسخه طلایی به اشخاص پاکدامنی که شرمگاه های خود را ازبدکاری حفظ می کنند، مژده جنت و ماندگاری در آن را داده ومی فرماید :
«أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ، ٱلَّذِينَ يَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ» (سورۀالمؤمنون: 10-11).
«آنان مستحق و به ارث برندۀ بهشت هستند کسانی که بهشت برین را تملک می کنند و جاودانه در آن می مانند».
پیامبربزرگ بشریت محمد صلی الله علیه وسلم فرموده است :«مَنْ يَضْمَنْ لِي مَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ وَمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ أَضْمَنْ لَهُ الجَنَّةَ »(روایت بخاری، حدیث شماره (6474) به روایت ترمذی، حدیث (2408).یعنی: «هرکس به من ضمانت دهد که زبان و شرمگاهش را حفظ کند، من نیز برایش بهشت را ضمانت می کنم».
بناءً اگر انسان خود رااز حرام نگاه بدارد ، و اعضای بدن خویش را از آلودهشدن به گناه محفوظ بدارد، مژده الهی در بارۀ شما تحقق مییابد؛ چرا که ضمانت بهشت و شایستگی برخورداری از نعمتهای آن برای شما را رسول الله صلی الله علیه وسلم نموده است .
پروردگار متعال مردان و زنان را به حفظ نگاه هدایت وفرمان داده است، و می فرماید:
« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ، وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ ».« به مردان مؤمن بگو که چشمانشان را [از دیدن نامحرم ] فرو پوشند و پاکدامنی ورزند. این برایشان پاکیزه تر است. بی گمان خداوند از آنچه می کنند با خبر است ،و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را [از نگریستن به نامحرم ] فرو پوشند»(سورۀ النور.30و31)
خداوند زنان و مردان مؤمن را به حفظ نگاه فرمان داده است. از نظراصول فقهی امر مقتضی وجوب است، سپس خداوند بیان فرموده که این بهتر و پاکیزه تر است. شریعت فقط نگاه ناگهانی را مورد عفو قرار داده است.
حاکم در مستدرک از علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ روایت می کند که پیامبرصَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فرمود:« یَا عَلِیُّ، لَا تُتْبِعْ النَّظْرَةَ النَّظْرَةَ، فَإِنَّما لَکَ الْأُولَی، وَلَیْسَتْ لَکَ الْآخِرَةُ »
«ای علی! پس از افتادن نگاه اول، دوباره نگاه نکن، تو فقط نگاه اول را حق داری و نگاه دوم را حق نداری.» حاکم بعد از تخریج حدیث می گوید: این حدیث مطابق با شرایط شیخین صحیح است، ذهبی در «تلخیص» با حاکم موافق است، و چند حدیث دیگر به همین معنی آمده است.
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿۳۰﴾
مگر از زنان خود يا كنيزانى كه آنها را مالك اند، كه[ دربارۀ آنها] ملامتی برایشان نیست.(۳۰)
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿۳۱﴾
پس کسانی که در بهره گیری جنسی راهی غیر از این جویند، تجاوزکار از حدود حق اند.(۳۱)
«ٱلۡعَادُونَ»: متجاوز از حلال به حرام.
بیشترین گناه در بین انسانها وبخصوص نسل جوان ناشی ازبر افروختگی نیروی شهوت در او است. شرعی اسلامی طی دساتیر عالمانه وانسانی خویش که با فطرت انسان بصورت مطلق سازگار است کوشیده است که تا حدود زیادی انسان را از آلودگی محفوظ بدارد ،ولی با آنهم انسان دارای غرایزی است که اگر به موقع و به صورت صحیح ارضا نشود، سلامتی بدنی و روانی و حالت های معنوی انسان را نیز دچار چالش های خطرناکی خواهد ساخت.
نیروی غریزه در انسان به قدری قوی است که با تأسف گاهی باعث شکسته شدن مقاومت افرادی می شود که به علم و عمل مشهور عام و خاص بوده اند. باید سعی کنید هر چه زودتر پاسخ منطقی و مناسبی برای تامین نیازهای طبیعی و غرایز داشته باشید و زمینه ازدواج خود را به هر صورت که ممکن باشد، فراهم سازید. بهترین و اساسی ترین راهکار کنترل شهوت و ترک گناه همانا ازدواج است.
ازدواج بخصوص براى كسانيكه توانايى داشته باشند ، واجب است ، زيراازدواج ، باعث عفت ونگهدارى نفس ميشود. ازدواج سنتى ميباشد كه خداوند متعال آنراغرض سير كشتى زندگى به طرف صلاح وفلاح تشريع كرده.
ازدواج يك واجیبه اجتماعى است تا از انقرض نوع بشر جلو گيرى شود. ازدواج بهترين راه براى ايجاد عشق وعلاقه ومحبت در بين مردان وزنان است.
ازدواج در اسلام ، عقد ، عهد وپيمانى است در بين زن وشوهر طوريكه خداوند متعال در قرآن عظيم الشان مى فرمايد :«وأخذن منكم ميثاقٱ غليظٱ» ( زنان )باعقد ازدواج كه با شما مى بندند)عهد وپيمان بسيارمحكمى از شما ميگيرند )(نسا ء: ۲۱)
از مفهوم اين آيه متبركه ميتوان چنين استنباط كرد كه:
ازدواج عهد وپيمانى است بسيار محكم كه زن آن را از مرد ميگيرد وبا ايجاد چنين عهد وميثاقى در بين آنان ، هر يك متعهد ميشوند كـه وظيفه خود را نسبت بهم به خوبى انجام دهند ، طـوريكه ايــن مفهــوم از جملـه «ميثاقٱ غليظٱ » بخوبى واضح واشكار ميگردد كه پرورد گار ما با چه زيبايى تعبير با ارزش رابطه زناشوىى را بيان داشته است.
بناءً ازدواج در دين مقدس اسلام معامله تجارى وتملكى مانند خريد وفروش واجاره نيست، ويا معاملۀ نيست كه زن را تقريباءً به صورت برده در آورد واختيارات اورا سلب كرده باشد.
ازدواج در دين مقدس اسلام قرار داد است كه براى طرفين عقد زن وشوهر حقوق ووجائب تعين مى كندورسالت هر يك از زوج وزوجه را در فاميل ، خانواده وجامعه تعين مى دارد.
رابطه وعلاقـــۀ در بين زن وشوهر رابطه اطمينان وآرامش است، در امر ازدواج قلبها آرام ميگيرند ومهر ومحبت به وجود مى آيد.
حضرت ابن عباس (ر ض) ميگويد:« عبادت انسان تكميل نمى شود تا ازدواج نكند . هدف ابن عباس اين است كـه وى ازدواج را جزء عبادت ومكمل آن قرار داده است واگر به مفهوم حكمت وفلسفه ازدواج هم دقت بعمل ايد، قلب انسان به اثر ازدواج از فشار وغلبه شهوت آرام ميشود وعبادت هم جزء با قلب فارغ وآرام تكميل نخواهد شد.
ابن مسعود (رض) مى گفت: اگر تنها ده روز از عمرم باقى بماند دوست دارم ازدواج كنم تا به حالت مجردوعزب به حضور پروردگارم نرسم.
خوانندۀ محترم!
درآیه «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» ارضاى غريزه جنسى از راههاى حرام، نوعى تجاوزگرى بشمار می رود. ودر آیه فوقانی طروق جایز رفع حاجات شهونی را شرع اسلامی همسر وکنیز قرار داده است .وسایر طروق را ناجایز وممنوع نموده که شامل سایر شهوت رانی ها ونکاح های می شود که از نظر شرع حلال نیستند ، مانند نکاح با زنانی که نکاح با آنها شرعاً حرام باشد وهم چنین نکاح متعه که شرعآنکاح جایز نیست.
همچنان تعداد زیاد از مفسرین استمنا با دست را هم مشمول عمومیت این آیه قرار داده وآنرا حرام اعلام داشته اند.
أبو الوليد عبد الملك بن عبد العزيز بن جريج (متولد سالهای 80 هـ وفات 150 هـ ) از فقهای مشهور جهان اسلام وتبع تابعی می فرماید که در این مورد از حضرت عطا پرسیدم فرمود که آن مکروه است؛ شنیده ام که در محشر گروهی از مردم با دستانی باردار می آیند ، به گمانم آنها کسانی هستند که با دست شهوت رانی کرده اند .
استمنا عبارت از این است که : شخص در رابطه جنسي با خود، كاري كند كه مني از وي خارجشود. خودارضايي هنگامي رخ ميدهد كه فرد به قصد انزال مني و لذت جنسي خود را تحريكمي كند تا به اوج لذت برسد.
دراین بخش میخواهم مختصراً به اضرار جسمی وروانی استمنا آشاره نمایم:
1ـ تحريك زياد هيپوتالاموس و در نتيجه تحريك افراطي غدد جنسي كه سبب پركارينامتناسب آنها مي شود و بلوغ زودرس را به دنبال دارد.
2ـ كاهش و تخليه مكرر قواي جسمي و روحي كه به ضعف عمومي بدن و بالاخره پيري زودرسمي انجامد.
3ـ به علت افزايش جريان خون در اعضاي تناسلي، مغز و مراكز حساس ديگر، پيوسته دچاركاهش نسبي جريان خون مي شود.
4ـ ركود فكري، اختلال و ضعف حافظه و كاهش اراده در كساني كه استمنا مي كنند، ديدهمي شود.
5ـ ضعف بينايي و بي اشتهايي و در صورت افراط، ضعف استخواني و ناراحتيهاي مفصلي دراين افراد شايع است.
6ـ فرد از نظر فكري نوعي توجه نسبتاً مداوم به موضوعات جنسي پيدا مي كند كه اينامر مانع تفكر آزاد وي ميشود.
7ـ در مراحل افراطي به ضعف جنسي و انزال زود رس منجر مي شود.
8 ـ به علت ارضاي ناقص و غيرطبيعي، بعد از ازدواج غالباً در امور زناشويي با مشكلمواجه مي شوند.
9ـ گوشه گيري، يأس و بي تفاوتي نسبت به مسايل مهم و حياتي، غم و كدورت رواني ازعوارض ديگر آن است.
10ـ در موارد شديد خود آزاري ايجاد شده وشخص از آزار رساندن به خود لذت مي برد.
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿۳۲﴾
و آنان که امانت ها و عهد های خود را رعایت می کنند. (۳۲)
مساله وفاى به عهد و پیمان كه دردین مقدس اسلام مورد بحث قرار گرفته است ، از اساسى ترین شرائط زندگى دسته جمعى است و بدون آن هیچگونه همكارى اجتماعى ممكن نیست، وبشر با از دست دادن آن زندگى اجتماعى و اثرات آن را عملا از دست خواهد داد، به همین دلیل در آیات قرآنی وآحادیث نبوی تاكید فوق العادۀ و متداوم بالای آن صورت گرفته است، و شاید كمتر چیزى باشد كه این قدر گسترش داشته باشد، زیرا بدون آن هرج و مرج وسلب اطمینان عمومى كه بزرگترین بلاى اجتماعى است در میان بشر پیدا مىشود.
قرآن عظیم الشأن می فرماید :«واوفوا بعهد الله اذا عـهدتم ولا تنقضوا الایمـن بعد توکیدها وقد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون » (سورل نحل ، آیۀ 91 ).(و چون با خدا (و رسول و بندگانش) عهدی بستید بدان عهد وفا کنید و هرگز سوگند و پیمان را که مؤکّد و استوار کردید مشکنید، چرا که خدا را بر خود ناظر و گواه گرفته اید؛ همانا خدا به هر چه می کنید آگاه است. )
«الذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک هم الخـسرون » (سورۀ الرعد 25 )(آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند، و پیوندهایی را که الله دستور به برقراری آن داده قطع می کنند، و در روی زمین فساد می نمایند، لعنت برای آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت! )
وَالَّذِينَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ﴿۳۳﴾
و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستاده اند. (۳۳)
در این آیۀ مبارکه «شهادات » به صیغه جمع آمده است، که این مطلب را می رساند که شهادت چند قسم است ومحافظت آنها واجب است واین شهادات شامل ایمان به توحید ورسالت هم می شود، ونیز شامل شهادت هلال رمضان وحدود شرعی ومعملات مردم که با همدیگر انجام می دهند، می باشد، که کتمان وکم وزیاد کردن آنها حرام ودرست بجا آوردن آنها بنابر این، فرض است. (برای معلومات مزید مراجعه شود به تفسیر معارف القرآن علامفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی ـ سوره المعارج .)
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿۳۴﴾
و آنان که بر نمازهايشان مواظب اند. (۳۴)
قبل از همه باید گفت که عبادت صرف نماز خواندن نیست، هر چیزی که در راه الله و برای رضای الهی انجام شود، عبادتاست.
کمک و دستگیری ازفقرا، خدمت به جامعه وعالم بشریت، هم نوعی از عبادت است. اما در هر دینی یک نوع عبادترسمی و مشخص وجود دارد که مبین وجود کامل ویا هم هویت آن دین را بیان میکند ، نماز کارت شناخت ، تذکره ویا به اصطلاح کارت هویت یک شخصی مسلمان در دین مقدس اسلام است.
عبودیت و پرستش یکی از نیازهای انسان است. انسانها از بدو پیدایش تا به امروز به شکلی از اشکال مصروف عبادت وپرستش داشته اند.
روح انسان نیاز به عبادت و پرستش دارد. با تمام صراحت باید گفت که :هیچ وجود مادی جای عبادت را پر کرده نمیتواند.
زیباترین ، مقبولترین واحسنترین وکاملترین شکل پرستش دردین اسلام نماز است .
دانشمندان گفته اند:
برای رسیدن به عرفان الهی و شناخت خود و خداوندمتعال مراحلیرا باید طی شود. وبهترین راه وصول عبادت بصورت کل و عبادت نماز به صورت خاص میباشد .
در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است وکسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. هر امور عبادی روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است،زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، بایدانجام داد، نه کمتر و نه بیشتر.
نماز رابطه بنده با الله است ، و طبیعی است که بنده آن را به جا میآورد که خواسته خداوند و معبود اوست و اصولاً هدف اصلی از خلقت انسان بندگیاست و نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است و اگر قرار باشد که هر انسانی برطبق خواسته خود عمل نماید نه آن چیزی که خداوند از او خواسته این دیگربندگی خداوند نمی شود بلکه بندگی خود و عمل بر طبق خواسته خود است.
همان گونه که قرآن عظیم الشان با لفظ ومعنای خویش هماهنگ و اعجاز الهی است به همین ترتیب شکل نماز هم قشنگ است، هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح وتقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی می باشد.
تکبیر ، قیام وقعود ،رکوع و سجود و تسبیح و تحمید ودعا و سلام و خلاصه همـۀ زیبایی ها در نماز است. با این همه اگرنماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب خوانده شود، جلوی بسیاری ازمفاسد اجتماعی را می گیرد: «إنّ الصلاة تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکرالله اکبر » نماز اگر با مقدمات و تعقیبات همراه باشد، انسان را بهاوج معنویت می رساند. آذان با آن محتوای زیبا دل را می نوازد.
چرا اسلام برخواندن نماز تـأکید بیشترمیدارد:
اول: اینکه نماز روح انسان ها را به مبدا هستی بخش مرتبط و متصل می کند و با این ارتباط روح و جان انسان را زنده، با نشاط و آرام می سازد و او را برای انجام سایر تکالیف و وظایف فردی و اجتماعی آماده می کند از این رو می توان گفت نماز موتر محرکه سایر اعمال و دستورات اسلامی است، زیرا آن شخصیکه به نماز اهمیت بدهد، یقین داشته باشید که به سایر عبادات اهمیت بسزایی قایل بوده وبا تمام اخلاصمندی آنرا بجاء میاورد.
اما اگر مسلمانی نماز خویش را بوجه احسن انجام ندهد وبه آن اهمیتی قایل نباشید ، سایر اعمال عبادی اش نیز از بهره وثمرۀ برخورد دار نخواهد بود.
دوم اینکه: نباید فراموش کرد که خواندان نماز علاوه بر آنکه انجام یک فریضه الهی است ، بلکه خواندان نماز خود مانع بسیاری از اعمال بد شده وجلوی بسیاری از گناهان را میگیرد.
نمازگزار واقعی از فحشا و منکرات به دور می ماند و این خاصیت بازدارندگی نماز را «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» را نمیتوان در سایر عبادات اسلامی در یافت .
نما، از لحاظ فهم سیاسی مسلمانان سراسر جهان را هر روز به سمت قبله واحد و مردم هر شهر و قریه در نماز جماعت با هم متحد می سازد . این حرکت در هر روز برای مسلمانان شکوه، عظمت و اقتدار خاص می بخشد.
أُولَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ ﴿۳۵﴾
اينان در بهشت ها مكرّم و محترم اند. (۳۵)
ایمان داشتن به روز آخرت:
ایمان به روز آخرت بیشترین تأثیر را در توجیه و نظم پذیری و التزام انسان به عمل صالح وتقوی خداوندی و دور شدن از ریا و تظاهر را دارد.
به همین دلیل در بیشتر اوقات میان ایمان به روز واپسین و عمل نیک ارتباط ایجاد شده است، مانند این فرمودۀ الهی: « إنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آَمَنَ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِر»(سورۀ انعام:92) (مساجد الله را فقط کسی آباد می کند که به الله و روز آخرت ایمان آورده». (سورۀ توبه، 18).
همچنان می فرماید:«وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُون» (سورۀ الانعام: 92 ) (و کسانیکه به آخرت ایمان دارند به آن (نیز) ایمان میآورند و آنان بر نمازهای خود محافظت می کنند).
کسانی که به امور زندگی و متاع آن مشغول شده و از مسابقه در طاعات و غنیمت شمردن وقت برای تقرب به الله متعال با طاعات غافل شده اند، حقیقت زندگی و کوتاه بودنش را از یاد برده اند و فراموش کرده اند که آخرت همان سرای ماندن و جاودانگی است.
هنگامی که برخی از مسلمانان پیروی از دستور الله تعالی وپیامبران اش را بر خود دشوار دید ند، خداوند جهت آگاه نمودنشان فرمو«أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآَخِرَةِ إِلَّا قَلِيل» (سورۀ توبه:38 ) (آیا به جای آخرت به زندگی دنیا راضی شده اید؟! حال آنکه متاع زندگی دنیا در (برابر) آخرت جز اندکی (هیچ) نیست).
هنگامی که انسان به روز آخرت ایمان داشته باشد یقین خواهد داشت که هیچ نعمتی از نعمتهای دنیا قابل مقایسه با نعمت آخرت نیست و از جهت دیگر نعمت های دنیا برابر با یک لحظه درنگ در عذاب نیست. همۀ عذاب های دنیا ـ که به خاطر خداوند تحمل می شود قابل مقایسه با عذاب آخرت نیست و از جهت دیگر تمام عذاب های دنیا با یک لحظه درنگ در نعمت های آخرت برابر نیست.
فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ﴿۳۶﴾
پس كافران را چه شده است كه به سوى تو به سرعت می آیند؟ (۳۶)
«مُهۡطِعِينَ»: گردنهای خود را دراز کرده به سوی تو می شتابند.
عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ ﴿۳۷﴾
از جانب راست و از جانب چپ، گروه ، گروه (۳۷)
«عِزِينَ»: گروههای پراگنده
أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ ﴿۳۸﴾
آيا هر كدام از آنان طمع دارد كه در بهشت پرناز و نعمت درآورده شود (۳۸)
كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ ﴿۳۹﴾
هرگز چنین نیست، ما آنها را از آنچه خودشان ميدانند آفريده ايم! (۳۹)
«مِّمَّا يَعۡلَمُونَ«: از آنچه خود میدانند، نطفه کوچک.
فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿۴۰﴾
سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قادریم . (۴۰)
«فَلَآ أُقۡسِمُ»: قسم میخورم «لا» زاید است.
عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ﴿۴۱﴾
بر آنكه بهتر از آنان جايگزين كنيم و ما ناتوان نيستيم . (۴۱)
«بِمَسۡبُوقِينَ»: مغلوب و ناتوان.
فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ﴿۴۲﴾
پس آنان را به حال خود بگذار تا در باطل خود فرو روند و بازی کنند تا روزی را که وعده داده شدهاند ملاقات کنند. (۴۲)
«فَذَرۡهُمۡ »: آنها را به حال خود بگذار.
«يَخُوضُواْ»: در باطل غوطه ور شوند.
يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ ﴿۴۳﴾
روزی که شتابان از قبرهای خود بیرون آیند، گویی آنان به سوی نشانههای (بتهای) نصب شده می دوند. (۴۳)
«مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ»: از قبرها.
«سِرَاعٗا»: شتابان به سوی دعوت کننده.
«نُصُبٖ»: سنگهایکه در جاهلیت مورد احترام آنها بود.
«يُوفِضُونَ»: میدوند.
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿۴۴﴾
درحالی که چشمانشان زیر افتاده و خواری و ذلت ایشان را فرا گرفته است، این است آن روزی که وعده داده می شدند. (۴۴)
«خَٰشِعَةً أَبۡصَٰرُهُمۡ»: نمیتوانند بالا نگاه کنند.
«تَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞ»: در ذلت و خواری غرقند.
خوانندۀ محترم!
در آیه مبارکه درجمله « تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ » گفته شده است:آنان در ذلت و خواری غرق اند ؛ میخواهم توجه شما را مفهوم بی نهایت عالی که همانا «عزت» است در این بخش جلب نمایم:
«عزت» به معناى حالتى است که از شکست انسان پیش گیرى مى کند و «ذلت» همان نبود عزت و شرافت در انسان است. به همین دلیل، انسان ذلیل شکست را به راحتى قبول میکند. ( مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى).
علاقه مندى به «عزت» و تنفر داشتن از «ذلت»، امرى فطرى است که در نهاد همۀانسان ها وجود دارد. شکوفایى«عزت» به پیدایش عواملى نیاز دارد که بى توجهى به آن ها سبب پذیرش ذلت و شکست در انسان مى شود.
انسانى که یکبار طعم شیرین عزت را بچشد، هیچ گاه به ننگ ذلت و خوارى، تن در نمى دهد.
نباید فراموش کرد که عزّت خواهى از جانب پروردگار با عظمت باشد . الله تعالی ، سرچشمۀ عزت به معناى واقعى است و دیگر آفریده ها در ذات خود، فقیر و ذلیل هستند. آنان به خداوند نیازمندند و خداوند عزیز مالک همۀ آن ها است. قرآن عظیم الشأن با زیبای خاصی در (آیۀ 10 سورۀ فاطر ) می فرماید:« مَنْ کانَ یُریِدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً » (کسى که خواهان عزت است [ بداند ] که عزّت، همه از آن اوست. )
سخن اصلى این آیه آن است که عزت جویان باید عزت را ازپروردگار با عظمت طلب نمایند، زیرا عزت در ملک خداوند است و انسان در پرتو پرستش خدا و تسلیم شدن در برابر او به عزت مندى واقعی مى رسد.
رسیدن به زندگی طیبه:
رمزرسیدن به حیات طیبه از نظر قرآن، بکار بستن فرامین خداوند درزندگی یا همان عمل صالح است.«[نحل/97] هر کس از مرد یا زن، عمل نیک انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد پس بى تردید (در دنیا) به او زندگى پاکیزۀ خواهیم بخشید و (در آخرت) پاداششان را در برابر عملهاى بسیار خوبشان خواهیم داد».
انسانهایی که عمل صالح بجا نیاورده و آخرت خود را تباه ساخته اند در بدو ورود به عالم دیگر(عالم برزخ) انگشت حسرت به دندان خواهند گزید: «[مومنون/100]شاید به تدارک گذشته عملى صالح به جاى آرم. (به او خطاب شود که) هرگز نخواهد شد، این کلمه ایى است که (ازحسرت) مىگوید (و ثمرى نمى بخشد) و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزى که برانگیخته شوند».
بله، روزی انسان متوجه می شود که باید اعمالی بجا می آورد که دیگر دیر شده است. در آیات دیگری از قرآن کریم، به یکی از اعمال صالح مهم اشاره شده است. هنگامی که از دوزخیان می پرسند:«[مدثر/42] چه عاملی باعث افتادن شما در جهنم شد»؟ بلافاصله در آیه بعد، از زبان اینها می گوید: «مدثر/43]ما از نماز گزاران نبودیم».
می دانیم که نماز ستون دین و اولین موضوع یست که راجع به آن می پرسند البته نمازی آن اثر مطلوب را دارد که باز دارنده از منکرات و بدیها باشد اگر کسی موفق به اینگونه نمازی (باز دارنده از بدیها) شود میتوان گفت که به حیات طیبه (زندگی پاک و بدور از منکرات) و عمل صالح، خود را مزین کرده است.
حیات طیبه برای کسی است که با انجام اعمال صالح و پیوند با خداوند، خود را پاک و پاکیزه نموده است. دوزخیان در آن جهان، سبب افتادن خود در جهنم را عدم انجام عمل صالح (نماز خواندن) و بی اعتنایی به قیامت می دانند.
الهی ! ما را از خجلت و شرمساری دنیا و آخرت نگه دار!
آمین یا رب العالمین .
منابع و مأخذ های عمده:
- تفسیر وبیان کلمات قرآن کریم (تالیف شیخ حسنین محمد مخلوف واسباب نزول علامه جلال الدین سیوطی ترجمه از عبد الکریم ارشد فاریابی
- تفسیر انوار القرآن - نوشته: عبدالرؤ ف مخلص هروی
-فیض الباری شرح صیح البخاری داکتر عبد الرحیم فیروز هروی
- تفسیر طبری - امام المفسرین
- تفسیر المیزان
- تفسیر پرتوی از قران
- تفسیر القرآن الکریم - ابن کثیر (متوفی سال 774 هـ)
- مفردات الفاظ القرآن،از راغب اصفانی
- تفسیر معارف القران مولف حضرت علامه مفتی محمد شفیع عثمانی دیوبندی مترجم مولانا محمد یوسف حسین پور
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب (متوفی سال 1387 هـ)
- تفسير نور تألیف دکتر مصطفی خرّم دل
- صحیح مسلم
- صحیح البخاری
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .