بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت عمر و مقام علمی آن
قبل از همه باید گفت: صحابه کرام ، نیک قلب ترین، عالم ترین، کم تکلف ترین، هدایت یافته ترین و بهترین این امت بوده که الله تعالی آنها را برای همراهی پیامبر و اقامه ی دینش انتخاب نموده است. علم دین درآن زمان در صحابت و همراهي پيامبر الله تعالی محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم حاصل میشد وبه همين علت همً صحابه بهترین مخلوق خداوند متعال بعد از پیامبرصلی الله علیه وسلم هستند.
هیچ مکان و منزلتی بالاتر از مکان و منزلت صحابه بعد از رسول الله (ص) نیست. صحابه ای که الله تعالی علم و آګاهی از دین و احکام اسلامی را به آنان داد و افتخار دیدن و شنیدن کلام رسول الله صلی الله علیه و سلم را به آنان نصیب گردانید.
ابن مسعود رضی الله عنه در حدیثی صحیح می فرمایند: «دوست داشت شان از روش نبوی و دعا کردن برای آنها وسیله ی تقرب به درگاه الهی و اقتداء کردن به آنها فضیلت است.» ( تفسیر القرطبی 1/60 وبه همین ترتیب از أبو نعیم فی الحلیة 1/305 من قول ابن عمر رضی الله عنهما نیز روایت شده است. )
ازابن عباس رضی الله عنهما مفسر شهیر جهان اسلام نقل شده است که در(آیه 59 سوره النمل ) می فرماید :« بگو: «سپاس برای خداست، و درود بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است.» آیا خدا بهتر است یا آنچه (با او) شریک میگردانند؟ » منظور این آیه اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشند . (رواه الطبری 20/2 والبزار وانظر : تفسیر ابن کثیر 3/370 الاستیعاب 1/13تفسیر القرطبی 13/220 وبذلک فسرها سفیان الثوری. کما رواه عنه أبو نعیم فی الحلیة 7/77 وابن عساکر 23/463.
سفیان در مورد گفتار خداوند عزوجل که می فرمایند: »همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهاایشان به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» می گوید: منظور اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم می باشد . (رواه سعید بن منصور 5/ 435 )
از وهب بن منبه رحمه الله در مورد گفتار خداوند عزوجل که می فرمایند : «به دست فرشتگانی، ارجمند و نیکوکار.» نقل شده است که گفت: منظور اصحاب محمد صلی الله علیه و سلم می باشد که به کتاب خدا ایمان آورده و به مقتضای آن عمل نمودند . (فتح الباری 13/508 ).
ابن مسعود رضی الله عنه می گوید: «خداوند عزوجل به قلوب بندگان نظر افکند، قلب محمد صلی الله علیه و سلم را بهترین یافت، پس آن را برای خود انتخاب نموده و به پیامبری برگزید، سپس بعد از محمد به قلوب بندگان نگاه کرد، پس قلوب یاران محمد را بهترین یافت ، پس آنها را به عنوان وزرای پیامبر انتخاب نمود که برای نصرت دین خدا جهاد می کنند»(رواه أحمد 1/379 والطیالسی (246) بإسناد حسن.)
منظور از صحابی در اینجا کسی است که پیامبر صلی الله علیه و سلم را ملاقات کرده، به او ایمان آورده و بر ایمان وفات نموده باشد .
درمورد فضلیت صحابه آیات واحادیثی متعددی روایت گردیده است که غرض تقصیر کلام به چند نمونه آن در این نوشته اکتفا خواهیم نمود .
- پروردگار با عظمت ما در ( آیه 100 سوره التوبه ) می فرماید : « وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»
(یعنی: پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ.)
- وباز در ( آیه 18 سوره الفتح ) می فرماید : « لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا» (یعنی: خداوند از مؤمنان -هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود میدانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود.) و حضرتعمر ابن خطاب جزو مهاجرین و جزو کسانی بود که زیر درخت با پیامبر صلی الله علیه وسلم بیعت داد.
- همچنین در ( آیه 29 سوره الفتح ) می فرمایند : « محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر( و) باهمدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود میبینی. فضل و خشنودی خدا را خواستارند. علامت(مشخصّه) آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است. این صفت ایشان است در تورات، و مثَل آنها در انجیل چون کشتهای است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههای خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از (انبوهی) آنان (خدا) کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده دادهاست. »
خواننده محترم !
طوریکه ازایات قرآنی واحادیثی نبی به وضاحت تام معلوم میشود که بدون هیچگونه شک و تردیدی ،صحابه ای کرام رضی الله عنهم بعد از پیامبران علیهم الصلاة والسلام ، افضل بشر هستند و هیچ امتی در هیچ قومی در فضیلت و شأن به پای اصحاب بزرگوار رسول الله صلی الله علیه وسلم نمی رسند، همان کسانی که خداوند تبارک و تعالی در قرآن آنها را ستوده است و اعلام رضایت کرده است: یعنی: پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ.(سوره توبه 100)
و پیامبرمان صلی الله علیه وسلم در مورد آن بزرگواران می فرماید:«لا تسبوا أحداً من أصحابی؛ فإنَّ أحدکم لو أنفق مثل أُحُدٍ ذهباً ما أدرک مُدَّ أحدهم ولا نصیفه»هیچ کدام از أصحاب من را دشنام ندهید، زیرا اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند به اندازه یک مشت آنان و حتی نصف آن هم نمیرسد! ( بخاری: حدیث 3673. ومسلم: کتاب فضائل الصحابه، باب تحریم سب الصحابه،حدیث: 25411.)
برخی از علماء توهین به صحابه را موجب کفر می دانند و برخی دیگر آنرا فسق دانسته اند.
«از بشر بن حارث روایت است که : « هرکس اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم را مورد سب و توهین قرار دهد کافر است هرچند که نماز بخواند و روزه بگیرد و گمان برد که جز مسلمانان است»
امام مالک رحمه الله می فرماید: «کسی که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را مورد توهین قرار می دهد نصیبی از اسلام ندارد.«
ابن تیمیه میگوید: ابراهیم النخعی گفت: گفته میشد که دشنام دادن ابوبکر و عمر از گناهان کبیره است، و ابواسحاق السبیعی نیز همین را میگفت. خداوند فرموده: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ » (النساء: 31).اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید پرهیز کنید.
قاضی عیاض گفته است: دشنام دادن هر یک از اصحاب جزو گناهان کبیره است، و رأی مذهب ما و جمهور هم این است که مرتکبین این گناه تعزیر میشوند و کشته نمی شوند. (مسلم با شرح نووی: 16/93).
عبدالملک بن جیب میگوید: هر کس از شیعه نسبت به عثمان در بغض و کینه توزی غلو نماید شدیداً ادب خواهد شد، و اگر نسبت به ابوبکر و عمر بیشتر غلو نمایند عقوبت آن شدیدتر خواهد بود، و دره زدن او بیشتر خواهد شد، و آنقدر زندانی میشود تا بمیرد. (الشفا 2/1108). الصارم المسلول ص 569.)
علماء میگویند در سب و دشنام دادن ابوبکر رضی الله عنه تنها به زدن حد، اکتفا نمیشود، چون زدن حد فقط بخاطر صحابه بودنش میباشد که دیگران هم دارند، و اگر مزیتهای دیگری که دارد به آن اضافه نمائیم که موجب احترام و اکرام او میباشد مانند یاری دادن دین و مسلمانان و فتوحاتی که در دوران او بدست آمد و همچنین خلافت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه وسلم که هر یک از اینها باعث افتخارات زیادی است، و موجب میشوند که عقوبت مرتکبین آن شدیدتر شود. (الصواعق المحرقه 387).
و عقوبت چنین تعزیراتی باید اجرا شود، یعنی امام یا قاضی نمیتواند از آن درگذرد، بلکه واجب است که آنرا اجرا نماید.
امام احمد : میگوید: برای هیچ کس جایز نیست که از آنان بدگویی کند، و جایز نیست که آنان را به عیب و نقص طعنه زند، و اگر کسی چنین کاری را کرد بر حاکم وقت واجب است که او را عقوبت داده و او را تأدیب نماید، و حاکم نمیتواند او را مورد عفو قرار دهد، بلکه او را عقاب داده و از وی میخواهد که توبه کند، اگر توبه کرد از او پذیرفته میشود، و اگر دو باره مرتکب شد عقوبت داده خواهد شد و زندانی میشود تا اینکه بمیرد و یا توبه کند . (طبقات الحنابله 1/24، والصارم المسلول 568).
مقام ومنزلت علمی حضرت عمر
امیر المومنین از جمله ،داناترين و مطلع ترين شخصی بحساب میرفت ، در مورد مقام ومنزلت علمی امیر المومنین حضرت عمر ابن خطاب رضی الله عنه حدیثی صحیح داریم در بخاری که از عبدالله ابن عمر رضی الله عنه روایت شده است : «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قَالَ: «بَیْنَا أَنَا نَائِمٌ أُتِیتُ بِقَدَحِ لَبَنٍ فَشَرِبْتُ حَتَّی إِنِّی لأَرَی الرِّیَّ یَخْرُجُ فِی أَظْفَارِی، ثُمَّ أَعْطَیْتُ فَضْلِی عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ». قَالُوا: فَمَا أَوَّلْتَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الْعِلْمَ». (بخاری:82) یعنی: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که میفرمود: «در عالم رویا و خواب، یک گیلاس شیر به من داده شد. شیر را نوشیدم تا آنکه خوب سیر شدم تا جائی که سیری از ناخنهایم بیرون میآمد. سپس باقیماندة آن را به عمر بن خطاب دادم». صحابه عرض کردند: یا رسول الله! این خواب را چگونه تعبیر فرمودید؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «آن را به علم تعبیر نمودم».
علماء درمورد وجه مشترک در تشابه شير با علم می فرمایند که این هر دو بسيار سودمند و مقوي ميباشند. با اين تفاوت که شير غذاي جسم و علم غذاي روح است.
و اين حديث حامل فضيلت بزرگي براي حضرت عمر رضي الله عنه ميباشد. ضمناً بيانگر اين مطلب است که خوابها را نبايد حمل بر ظاهر کرد بلکه نياز به تعبير دارند.
و مراد از علم در اينجا علم سياست در برخورد با مردم در روشني قرآن عظیم الشان وسنت رسول الله صلی الله علیه وسلم است. و حضرت عمر رضي الله عنه در اينباره ازجمله موفقترين شخصی در بین خلفاي راشدين بحساب می امد.
همچنین رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: « بینما أنا نائم رأیت الناس عرضوا علی وعلیهم قمص فمنها ما یبلغ الثدی ومنها ما یبلغ دون ذلک، وعرض علی عمروعلیه قمیص اجتره».(در خواب دیدم که مردم در حالی که جامههایی پوشیده بودند بر من عرضه میشدند. جامههای بعضی تا سینه و جامههای عدهای بلندتر بود. عمر را در حالی دیدم که جامهاش مماس با زمین بود». حاضرین گفتند: آنرا چگونه تعبیر نمودی؟ فرمود: تعبیرش دین است. مسلم (2390).
همچنین عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه در مورد علم حضرت عمر رضی الله عنه چنین اظهار نظر کرده: «لوأنعلمعمربنالخطابرضی الله عنهوضعفیکفةالمیزان ، ووضععلمأهل الأرضفیکفة، لرجحعلمعمربنالخطابرضی الله عنه». مصنف ابن أبی شیبة (12/32). یعنی: (اگر علم عمر ابن خطاب رضی الله عنه در یک پله ترازو قرار گیرد، و علم اهل زمین در پله دیگر، علم عمر بن خطاب رضی الله عنه سنگین تر خواهد شد.) ( شیخ البانی اسناد آنرا صحیح دانسته است.)
همچنین فرموده اند : «إنی لا حسب أن عمر بن الخطاب قد ذهب بتسعة أعشار العلم». معجم الکبیر (طبرانی 9/179) با سند صحیح. یعنی: به گمان من عمر رضی الله عنه از ده بخش علم نُه بخش را با خود برد.
و شعبی میگوید: شنیدم که قبیصه بن جابر میگوید: من با عمربن خطاب زیاد بودهام. من کسی را سراغ ندارم که در قرائت قرآن و فقه دین از ایشان بیشتر بداند. (المعرفة والتاریخ للفسوی (1/457) .
عمر رضی الله عنه از روزی که بدین اسلام مشرف شده ، تا وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به استثنای آیاتی که پیش ازمسلمان شدنش نازل شده بود کل قرآن را با اسباب نزول آیات در حفظ داشت .
با توجه به علاقه و دقت بخصوصی که حضرت عمر رضی الله عنه به قرآن عظیم الشان داشت و از طرفی همیشه در رکاب رسول الله صلی الله علیه وسلم بود و آیات قرآن نیز به مناسبتهای مختلف یکی پس از دیگری نازل میشد، هیچ بعید نبود که عمر رضی الله عنه به اسباب نزول بیشتر آیات قرآن آگاهی داشته باشد.
در مورد علمیت حضرت عمر حدیثی داریم در صحیحین که آنرا حضرت ابن عباس روایت فرموده است: زمانیکه عمر (رض) وفات نمود او را بر تختی نهادند او را کفن کردند، بر او نماز خواندند و به خوبی از او یاد می کردند و من هم با او بودم ولی کسی به من توجهی نداشت ناگاه نفری از پشت دست بر شانه هایم نهاد وقتی نگاه کردم دیدم که علی است؛ برای مرگ عمر بی نهایت متاثر بود ، در حالیکه او را مورد خطاب قرار می داد می گفت: بعد از مرگت جز تو فردی را نمی بینم که دوست داشته باشم با اعمال او خداوند را ملاقات کنم.
از خداوند می خواهم که ترا با دو رفیقت قرار دهد، من بسیار از رسول الله می شنیدم که می گفت: «جِئْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَدَخَلْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَخَرَجْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ». فَإِنْ كُنْتُ لأَرْجُو أَوْ لأَظُنُّ أَنْ يَجْعَلَكَ اللَّهُ مَعَهُمَا». (صحيح مسلم لأبي الحسين مسلم بن الحجاج النيسابوري، كتاب فضائل الصحابة ش، باب من فضائل عمر).
از آنجا که حضرت عمر الفاروق اعمال زیادی را فی سبیل الله و در راه اعتلای دین الله انجام داده بود حضرت علی آرزو داشت که با نامه اعمال عمر الفاروق نزد الله حاضر شود.
در اکثر موارد ابوبکر و عمر همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند در نتیجه حضرت علی بن ابیطالب گمان میکند که در ممات نیز مانند حیات این سه یار در کنار یکدیگر باشند و چنان نیز شد و هر سه در یک محل به خاک سپرده شدند.
در حدیثی آمده است:
«حَدّثَنَا سَلَمَة بنُ شَبِيبٍ حدثنا عَبْدُ اللّهِ بنُ نَافِعٍ الصائغ حدثنا عَاصِمُ بنُ عُمَرَ العُمَرِيّ عَن عَبْدِ اللّهِ بنِ دِينَارٍ عَن ابنِ عُمَرَ قَالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ ج: أنَا أَوّلُ مَنْ تَنْشَقّ عَنْهُ الأرْضُ ثُمّ أبُو بَكْرٍ ثُمّ عُمَرُ ثُمّ آتِي أهْلَ البَقِيعِ فَيُحْشَرُونَ مَعِي ثُمّ أَنْتَظِرُ أَهْلَ مَكّةَ حَتّى أُحْشَرَ بَيْنَ الْحَرَمَيْنِ». (سنن الترمذي لـمحمد بن عيسى الترمذي، كتاب الـمَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله ج باب في مناقب أبي حفص عمر بن الخطابس).
«از ابن عمرب روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: اول شخصی که ارض برای او میشکافد من هستم بعد ابوبکر بعد عمر و بعد اهل بقیع محشور میشوند بعد منتظر اهل مکه خواهم ماند تا مردمان بین الحرمین محشور شوند».
در صحیحین و کتب حدیثی آمده، در روز احد آن هنگام که مسلمانان به سختی شدیدی دچار بودند، ابوسفیان خطاب به مسلمانان گفت:« أَفِی الْقَوْمِ مُحَمَّدٌ فَقَالَ لَا تُجِیبُوهُ فَقَالَ أَفِی الْقَوْمِ ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ قَالَ لَا تُجِیبُوهُ فَقَالَ أَفِی الْقَوْمِ ابْنُ الْخَطَّابِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ رَجَعَ إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَقَدْ قُتِلُوا فَمَا مَلَکَ عُمَرُ نَفْسَهُ فَقَالَ کَذَبْتَ وَاللَّهِ یَا عَدُوَّ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ عَدَدْتَ لَأَحْیَاءٌ کُلُّهُمْ وَقَدْ بَقِیَ لَکَ مَا یَسُوءُکَ…» (آیا در میان قوم محمد موجود است؟ این را سه بار تکرار کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: جوابش را ندهید. دوباره خطاب به مسلمانان گفت: آیا درمیان قوم فرزند ابوقحافه وجود دارد؟ سه بار تکرار کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: جوابش را ندهید. دوبار گفت: آیا در میان قوم فرزند خطاب موجود است؟ این را سه بار تکرار کرد. دوباره طبق گفته رسول الله صلی الله علیه و سلم جوابش را ندادند. سپس ابوسفیان رو به دوستان خود کرد و گفت: مرگ این افراد برای شما کافی است. عمر نتوانست خود را کنترل کند و گفت: ای دشمن خدا دروغ گفتی. کسانی را که شمارش کردی زنده هستند، آن اندازه که سبب ناراحتی تو باشد مانده اند.)
ابوسفیان در آن هنگام امیر کافران بود تنها از رسول الله صلی الله علیه و سلم و ابوبکر و عمر سؤال کرد و از حال غیر آنها جویا نشد چون می دانست که اینها سران مسلمانان هستند. پیامبر و دو وزیرش.
به همین مناسبت هارون الرشید از مالک بن انس در مورد مقام و منزلت ابوبکر و عمر نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم در زمان حیاتش سؤال نمود.
جواب داد:« منزلتهما منه فی حیاته کمنزلتهما منه بعد مماته» (مکان و منزلت آنها نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم در زمان حیاتش به مانند منزلت و مقامشان نزد او بعد از مرگش بود.) بسیار با رسول الله صلی الله علیه و سلم خصوصی و مصاحب بودند و نهایت محبت و الفت و دوستی در بینشان حاکم بود علی رغم همه اینها در علم و دین مشارکت داشتند و اقتضای همه آنها این است که آنها از دیگران لایق تر و شایسته تر باشند و این مسئله برای کسی که به احوال مردم آگاه است امری ظاهر و آشکار است.
همچنان مسلم و ترمذی از عایشه رضی الله عنها روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «قَدْ کَانَ یَکُونُ فِی الْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مُحَدَّثُونَ، فَإِنْ یَکُنْ فِی أُمَّتِی مِنْهُمْ أَحَدٌ، فَإِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ مِنْهُمْ» قَالَ ابْنُ وَهْبٍ: تَفْسِیرُ مُحَدَّثُونَ: مُلْهَمُونَ. مسلم (2398) و ترمذی (3693).
امام بخاری شبیه آنرا از ابوهریره رضی الله عنه روایت کرده : (3469) و (3689).
معنی حدیث : «در میان امتهای گذشته، افرادی وجود داشتند که محدث بودند، و اگر در امت من چنین کسی وجود می داشت، قطعاً عمر بود». امام مسلم بعد از روایت خود می گوید : ابن وهب گفته : محدثون یعنی کسانی که به آنها الهام می شود.
و دکتر «مصطفی دیب البغا» در تعلیق خود بر صحیح بخاری نوشته : «محدثون جمع محدث است، و آن کسی است که سخن حق بر زبانش جاری می شود، و یا به ذهنش می آید، و این به فضل وتوفیق الله متعال است.
و داکتر علی محمد الصلابی در کتاب « عمر فاروق رضی الله عنه » در باب فضایل عمر بن خطاب رضی الله عنه ضمن ذکر حدیث فوق می نویسد : «علما در شرح این حدیث سخنان مختلفی گفتهاند؛ برخی معتقداند که مراد از «محدث» کسی است که به او الهام میشود. و برخی گفتهاند یعنی کسی که بدون اراده سخن حق بر زبان او جاری میگردد. و عدهای گفتهاند یعنی فرشتگان با قلب او سخن میگویند و بعضی هم آنرا به فراست معنی کردهاند.
حافظ ابن حجر در « فتح الباری» میگوید:
علت اختصاص عمر رضی الله عنه به این مسأله به خاطر آن است که در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم آیات زیادی به تأیید نظریات ایشان نازل گردید.نقطه تذکر اینست که : نباید از اختصاص عمر رضی الله عنه به این مقام ویژه چنین پنداشت که او بر ابوبکرصدیق پیشی گرفته است.
ابن قیم در « مفتاح دار السعادة » میگوید: فکر نکن که اختصاص عمر رضی الله عنه به این ویژگی، باعث تفضیل او بر ابوبکرصدیق میشود. چون همین فضیلت عمر رضی الله عنه یکی از فضایل بزرگ ابوبکر محسوب میشود.
همچنین استاد «محمد فؤاد عبد الباقی» در تعلیق خود بر صحیح مسلم می گوید : «تفسیر علماء درباره مراد از « محدثون» متفاوت است؛ ابن وهب گفته : یعنی الهام شوندگان، و گفته شده کسانی اند که سخنشان به حق اصابه می کند، و گفته شده : ملائکه با آنها سخن می گویند، ولی خود امام بخاری معتقد است که منظور از محدث یعنی کسی که سخن حق بر زبانش جاری می شود.»
و ابن حبان در کتاب « صحیح ابن حبان» آورده : «خداوند حق را بر قلب و زبان عمر رضی الله عنه جاری می کند».
همچنان در حدیثی که از عقبه بن عامر روایت شده آمده است : «حَدّثَنَا سَلَمَةُ بنُ شَبِيبٍ، حدثنا المُقْرِي، عَن حَيْوَةَ بنِ شُرَيْحٍ، عَن بَكْرِ بنِ عَمْروٍ، عَن مِشْرَحِ بن هَاعَانَ عَنْ عُقْبَةَ بنِ عَامِرٍ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ :« لَوْ كَانَ نَبِيٌّ بَعْدِي لَكَانَ عُمَرَ بن الْخَطَّابِ».(سنن الترمذي لمحمد بن عيسى الترمذي، كتاب الـمَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله باب في مناقب أبي حفص عمر بن الخطاب).(از عقبه بن عامر روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: اگر بعد از من یک نبی وجود داشت او عمر بن الخطاب میبود).
منبع و سند حدیث فوق:
أخبرنی عبد الله بن محمد بن إسحاق الخزاعی بمکه ثنا أبو یحیى ابن أبی میسره ثنا عبد الله بن یزیدالمقری ثنا حیوه بن شریح عن بکر بن عمرو عن مشرح بن هاعان عن عقبه بن عامر رضی الله عنه قال :« سمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول لو کان بعدی نبی لکان عمر بن الخطاب »( هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه تعلیق الحافظ الذهبی فی التلخیص : صحیح المستدرک علی الصحیحین للحاکم جز3 ص 92)
خواننده محترم !
اقوال زیادی در مورد علم و فقاهت حضرت عمر رضی الله عنه نقل شده است طوریکه در فوق یاداور شدیم ما به همین چند مثال اکتفا مینمایم .
لقب فارق اعظم :
لقب فاروق اعظم ، لقبی است که از جانب رب العالمین به حضرت عمرفاروق عطا شده است، و برای همیشه در تاریخ جهان به فاروق اعظم موسوم گشت.علمای کرام فاروق را جداکننده بین حق و باطل معنی و ترجمه کردهاند.
دعای پیامبر برای مسلمان شدن عمر :
آنحضرت صلى الله علیه و سلم قبل از اسلام حضرت عمر ، در حق وی دعا فرمود که:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ قَالاَ حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِىُّ حَدَّثَنَا خَارِجَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الأَنْصَارِىُّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِأَحَبِّ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ إِلَيْكَ بِأَبِى جَهْلٍ أَوْ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ». قَالَ وَكَانَ أَحَبَّهُمَا إِلَيْهِ عُمَرُ». ( سنن الترمذي لـمحمد بن عيسى الترمذي، كتاب الـمَنَاقِبِ عَنْ رَسُولِ الله ج باب في مناقب أبي حفص عمر بن الخطاب ).
«از ابن عمرب روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: اللهم! اسلام را با احب این دو مرد: ابی جهل یا عمر بن الخطاب عزت بده. گوید: احب این دو برای او عمر بود».
ابوجهل تا زمان مرگ اش مسلمان نشد و بر علیه اسلام اقدام کرد ولی عمر الفاروق در مکه ایمان آورد و با اسلام آوردن او اسلام بمشیئت الله عزت یافت. چه قبل از هجرت و چه بعد از هجرت و چه بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم ، عمر الفاروق موجب عزت اسلام بود و زمان خلافتش از دوران پر افتخار تاریخ اسلام محسوب می شود.
حاکم رحمه الله از ابن عباس رضی الله عنهما نقل کرده که: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ خَاصَّهً». از این جا بود که وقتی حضرت عمر رضی الله عنه ایمان آورده، با جمعیت اصحاب در مسجد الحرام علناً نماز خواندند، آن حضرت صلى الله علیه و سلم او را به لقب فاروق ملقب فرمود.
در حدیثی آمده است : «حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّلْحِىُّ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ خِرَاشٍ الْحَوْشَبِىُّ عَنِ الْعَوَّامِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا أَسْلَمَ عُمَرُ نَزَلَ جِبْرِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ لَقَدِ اسْتَبْشَرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بِإِسْلاَمِ عُمَرَ». (سنن ابن ماجه لأبي عبد الله محمد بن يزيد الربعي، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه ج باب فَضْلُ عُمَر).
«از ابن عباسب روایت شده که گفت: وقتی عمر اسلام آورد جبریل نازل شد و گفت: یا محمد! اهل سماء به اسلام عمر بشارت میدهند».
دعای رسول لله درمورد حضرت عمر :
سیرت نویسان می نویسند که روزی رسول الله صلی الله علیه وسلم لباس سفیدی را بر تن عمردید؛ از وی پرسید: آیا لباست نو است یا آنرا شستهای؛ حضرت عمر در جواب فرمود : شستهام. رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش گفت : «البس جديداً، وعش حميداً، ومُت شهيدا» (سلسلة الصحيحة: ألباني 352، الصحيح الجامع 1234. ).(لباس نو بپوش؛ و خوب زندگی کن و شهید بمیر).
محبوبترین شخص نزد رسول لله حضرت عمر نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از ابوبکر از جمله محبوترین شخص بشمار میرفت .
عمرو بن عاص (رض ) می فرماید: از رسول الله صلی الله علیه وسلم پرسیدم: بیشتر از همه چه کسی را دوست داری؟ فرمود: عائشه را. گفتم: از میان مردان چه کسی را؟ فرمود: پدرش را. گفتم: بعد از او چه کسی را؟ فرمود: عمر را. و بعد از او چند نفر دیگر را نام برد.( الإحسان في صحيح ابن حبان (15/209)، مسلم ش 2384، و بخاري باب غزو ذات السلاسل ش 4100. )
مژده جنتی بودن حضرت عمر :
درمورد بشارت دادن به جنت حضرت عمر (رض ) حدیثی داریم که آنرا ابوموسی اشعری چنین روایت فرموده است :«حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ قَالَ حَدَّثَنِى عُثْمَانُ بْنُ غِيَاثٍ حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ النَّهْدِىُّ عَنْ أَبِى مُوسَىس قَالَ كُنْتُ مَعَ النَّبِىِّ ج فِى حَائِطٍ مِنْ حِيطَانِ الْمَدِينَةِ، فَجَاءَ رَجُلٌ فَاسْتَفْتَحَ، فَقَالَ النَّبِىُّ ج: «افْتَحْ لَهُ وَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ» فَفَتَحْتُ لَهُ، فَإِذَا أَبُو بَكْرٍ، فَبَشَّرْتُهُ بِمَا قَالَ النَّبِىُّ ج: فَحَمِدَ اللَّهَ، ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ فَاسْتَفْتَحَ، فَقَالَ النَّبِىُّ ج: «افْتَحْ لَهُ وَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ» فَفَتَحْتُ لَهُ، فَإِذَا هُوَ عُمَرُ، فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَ النَّبِىُّ ج: فَحَمِدَ اللَّهَ، ثُمَّ اسْتَفْتَحَ رَجُلٌ، فَقَالَ لِى: «افْتَحْ لَهُ وَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ عَلَى بَلْوَى تُصِيبُهُ» فَإِذَا عُثْمَانُ، فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: فَحَمِدَ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ». (صحيح البخاري لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري، كتاب الـمناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، أبي حفص القرشي العدويس).
ابو موسی اشعری میگوید: من با رسول الله صلی الله علیه وسلم در یکی از باغهای
مدینه بودیم که مردی آمد و دررا زد.
رسول الله به من فرمود: در را باز کن و او را به بهشت مژده ده. من در را باز کردم، دیدم ابوبکر است او را از آنچه رسول الله فرموده بود اطلاع دادم، او گفت: الحمد لله. بعد از آن نیز کسی آمد و در را زد. رسول الله فرمود: در را باز کن و او را نیز بشارت به بهشت ده. وقتی در را باز کردم دیدم عمر است. او را نیز از آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده بود با خبر کردم، گفت: الحمدلله. سپس مرد دیگری در را زد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: درب را باز کن و او را هم در مقابل مشکلاتی که سر راهش میآید، بشارت به بهشت ده. وقتی در را باز کردم دیدم عثمان است او را از آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده بود باخبر کردم، گفت:الحمدلله و به توفیق الله (البخاري، ك الصحابة ش: 3290).
ودر حدیثی دیگری آمده است :« ابُو بَکْرٍ فِی الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِی الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِی الْجَنَّةِ وَعَلِیٌّ فِی الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَالزُّبَیْرُ فِی الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِی الْجَنَّةِ وَسَعْدٌ فِی الْجَنَّةِ وَسَعِیدٌ فِی الْجَنَّةِ وَأَبُو عُبَیْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فِی الْجَنَّةِ ».( إمام أحمد، أبوداود، ترمذی 3680، وابن ماجه وغیره ).
یعنی: ابوبکر در بهشت خواهد بود، و عمر در بهشت خواهد بود، و عثمان در بهشت خواهد بود و علی در بهشت خواهد بود و ...و این سند گواهی رسول اللهصلی الله علیه وسلم مبنی بر بهشتی بودن عمر ابن خطاب رضی الله عنه است، و گواهی این صداقت توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم داده شده که خداوند متعال در باره ی او می فرماید:
« وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی » (سوره نجم3-4 ) یعنی: و (محمد) هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.
همچنان در روایت از ابی بن کعب آمده است : «حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّلْحِىُّ أَنْبَأَنَا دَاوُدُ بْنُ عَطَاءٍ الْمَدِينِىُّ عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أُبَىِّ بْنِ كَعْبٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُهُ الْحَقُّ عُمَرُ وَأَوَّلُ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَأَوَّلُ مَنْ يَأْخُذُ بِيَدِهِ فَيُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ». ( سنن ابن ماجه، لأبي عبد الله محمد بن يزيد الربعي، کتاب فضائل أصحاب رَسُول اللَّه باب فَضْلُ عُمَرَ).
«از ابی بن کعب روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: اول کسی که حق با او مصافحه میکند عمر است و اول کسی که بر او سلام میکند عمر است و اول کسی که دست او را گرفته و داخل جنت میکند عمر است».
و من الله التوفیق
بخش نظرات براي پاسخ به سوالات و يا اظهار نظرات و حمايت هاي شما در مورد مطلب جاري است.
پس به همين دليل ازتون ممنون ميشيم که سوالات غيرمرتبط با اين مطلب را در انجمن هاي سايت مطرح کنيد . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .